اون روز بهم گفت تو دوقلوی روحمی
گفتم یعنی من "نیمه ی دیگه روحتم"؟؟
گفت آره، منو میفهمی، خوشحالم میکنی، نیازی نیست باهات حرف بزنمو توضیح بدم حتی اگه طفره برم هم باز متوجه حساسم میشی، میخندی خوشحال میشم، به خنگول بازیات میخندم، فقط تویی که حتی تو اوج عصبانیت نگران اینم حالا باهات بعد دعوا چطوری آشتی کنم..
مهمی دیگه..
واسه روحم مهمی.. و چقدر منم این حسارو داشتم!
گفتم یعنی من "نیمه ی دیگه روحتم"؟؟
گفت آره، منو میفهمی، خوشحالم میکنی، نیازی نیست باهات حرف بزنمو توضیح بدم حتی اگه طفره برم هم باز متوجه حساسم میشی، میخندی خوشحال میشم، به خنگول بازیات میخندم، فقط تویی که حتی تو اوج عصبانیت نگران اینم حالا باهات بعد دعوا چطوری آشتی کنم..
مهمی دیگه..
واسه روحم مهمی.. و چقدر منم این حسارو داشتم!