از جانماز صدا و سیما تا میخانهی پلتفرمها
١. چند روزی است آدم و عالم شاکی و شکار هستند از حجم وقاحت و خشونت و فقدان ادب و آداب و شخصیت پردازی کثافات جامعه در برخی سریالهای پلتفرمها...
٢. البته در همه شئون همین است که ما در کشور یا چهل ستون ساختهایم یا بیستون! نشان دادن واقعیتهایی از سبک زندگی چندشآور اقشاری از جامعه همانقدر که در صدا و سیمای شهید پرور محال ممکن است در رسانههای غیر رسمی چون پلتفرمها رزق یومیه است!
٣. در باب این دوگانه و علل و عوارض آن حقیر سالها در این دکهی مجازی بسیار نوشتهام و تامل اهل فکر را برانگیختهام. آنچنان که انگشتام خسته و نایی بر گلویام نماند و دريای رسانه را به صاحبان قدرت و ثروت واگذار کرده و تنها هر از گاهی جهت تنویر افکار عمومی سعی در ایجاد تصویری درست از وضعیت داشتهام.
٤. اجازه بدهید با گذاشتن برشهایی از مصاحبهی زنده یاد علی حاتمی که روان به رقص و جان به شوق میآورد تنها این سوال را مطرح نمایم که اگر علی حاتمی زنده بود امروز در صدا و سیمای ما جایی داشت یا در پلتفرمهای ما مقامی؟ و به سرعت پاسخ دهم، هیچکدام!
♨️برشهایی از مصاحبه علی حاتمی بر گرفته از کانال تلگرام آن سعدی سینمای ایران؛
✅نمیتوانم قصّهیِ ایرانی را با الگو و پرداختِ فرنگی بگویم.
✅همهیِ حرفهایی که دربارهیِ سینمایِ من میزنند خودم میدانم؛ که اینها عکسهایِ تختِ خوشپوشی است؛ که من عاشقِ صحنهآرایی هستم و میزانسن بلد نیستم و پرداختِ سینمائی ندارم و از این قبیل... و مقصود از الگو نداشتن همین است که اگر آقایِ وارن بیتی مثلاً در «دیک تریسی» کاری را میکند، فوراً میگویند که از پرداخت و دکوپاژِ "کمیک استریپ" استفاده کرده است یا فلانی از "جریانِ سیّالِ ذهن" بهره برده است، امّا به من که میرسد ناگهان میگویند سینما بلد نیستم و مونتاژم فلان طور است و کاسه-بشقاب میچینم و غیره... من نمیتوانم قصّهیِ ایرانی را با الگو و پرداختِ فرنگی بگویم.
✅خطِ پارسی از سمتِ راست شروع میشود، بنابراین من کمپوزیسیونِ خود را بر این اصلِ هنرِ ایرانی بنا مینهادم؛ یعنی سنگینیِ کادر را میگذارم به طرفِ راست (برخلافِ غربیها که سنگینیِ کادرهایِ سینماییشان طرفِ چپ است.) این را دقیقاً رعایت میکردم. به دقّت و همیشه. این فرمِ کلاسیک و اصلی، نَمابَندیِ من است. گناهِ من نیست که موضوعهایِ موردِ علاقهیِ من از اندازههایِ معمولِ سینمایِ ایران بزرگتر است.
✅البتّه تا زمانِ هزاردستان همیشه سعی میکردم، سنگهایِ بزرگ را با دست بلند کنم و موفق هم میشدم. امّا بعدتر دریافتم که جرثقیل هم هست یا در نهایت اهرم و تکیهگاهی، برایِ اهرم کردنِ سنگِ بزرگ.
@yaser_arab57
@DirectorAliHatami
اگر خواستيد بیشتر بخوانید؛
این پست
https://t.me/DirectorAliHatami/12668
١. چند روزی است آدم و عالم شاکی و شکار هستند از حجم وقاحت و خشونت و فقدان ادب و آداب و شخصیت پردازی کثافات جامعه در برخی سریالهای پلتفرمها...
٢. البته در همه شئون همین است که ما در کشور یا چهل ستون ساختهایم یا بیستون! نشان دادن واقعیتهایی از سبک زندگی چندشآور اقشاری از جامعه همانقدر که در صدا و سیمای شهید پرور محال ممکن است در رسانههای غیر رسمی چون پلتفرمها رزق یومیه است!
٣. در باب این دوگانه و علل و عوارض آن حقیر سالها در این دکهی مجازی بسیار نوشتهام و تامل اهل فکر را برانگیختهام. آنچنان که انگشتام خسته و نایی بر گلویام نماند و دريای رسانه را به صاحبان قدرت و ثروت واگذار کرده و تنها هر از گاهی جهت تنویر افکار عمومی سعی در ایجاد تصویری درست از وضعیت داشتهام.
٤. اجازه بدهید با گذاشتن برشهایی از مصاحبهی زنده یاد علی حاتمی که روان به رقص و جان به شوق میآورد تنها این سوال را مطرح نمایم که اگر علی حاتمی زنده بود امروز در صدا و سیمای ما جایی داشت یا در پلتفرمهای ما مقامی؟ و به سرعت پاسخ دهم، هیچکدام!
♨️برشهایی از مصاحبه علی حاتمی بر گرفته از کانال تلگرام آن سعدی سینمای ایران؛
✅نمیتوانم قصّهیِ ایرانی را با الگو و پرداختِ فرنگی بگویم.
✅همهیِ حرفهایی که دربارهیِ سینمایِ من میزنند خودم میدانم؛ که اینها عکسهایِ تختِ خوشپوشی است؛ که من عاشقِ صحنهآرایی هستم و میزانسن بلد نیستم و پرداختِ سینمائی ندارم و از این قبیل... و مقصود از الگو نداشتن همین است که اگر آقایِ وارن بیتی مثلاً در «دیک تریسی» کاری را میکند، فوراً میگویند که از پرداخت و دکوپاژِ "کمیک استریپ" استفاده کرده است یا فلانی از "جریانِ سیّالِ ذهن" بهره برده است، امّا به من که میرسد ناگهان میگویند سینما بلد نیستم و مونتاژم فلان طور است و کاسه-بشقاب میچینم و غیره... من نمیتوانم قصّهیِ ایرانی را با الگو و پرداختِ فرنگی بگویم.
✅خطِ پارسی از سمتِ راست شروع میشود، بنابراین من کمپوزیسیونِ خود را بر این اصلِ هنرِ ایرانی بنا مینهادم؛ یعنی سنگینیِ کادر را میگذارم به طرفِ راست (برخلافِ غربیها که سنگینیِ کادرهایِ سینماییشان طرفِ چپ است.) این را دقیقاً رعایت میکردم. به دقّت و همیشه. این فرمِ کلاسیک و اصلی، نَمابَندیِ من است. گناهِ من نیست که موضوعهایِ موردِ علاقهیِ من از اندازههایِ معمولِ سینمایِ ایران بزرگتر است.
✅البتّه تا زمانِ هزاردستان همیشه سعی میکردم، سنگهایِ بزرگ را با دست بلند کنم و موفق هم میشدم. امّا بعدتر دریافتم که جرثقیل هم هست یا در نهایت اهرم و تکیهگاهی، برایِ اهرم کردنِ سنگِ بزرگ.
@yaser_arab57
@DirectorAliHatami
اگر خواستيد بیشتر بخوانید؛
این پست
https://t.me/DirectorAliHatami/12668