🔶 «تاریخ مشروطهی ایران»
🔹 جلد 1 ، بخش 3 ، گفتار یازدهم : چگونه مجلس بتوپ بسته شد؟
🖌 احمد کسروی
🔸 5ـ راپورتهای لیاخوف
چنانکه گفتیم در این میان محمدعلیمیرزا با لیاخوف و سفارت روس گفتگو را دنبال میکرد و لیاخوف و کارکنان سفارت چگونگی را به پترسبورگ و تفلیس (که کانون لشکری قفقاز در آنجا میبود) راپورت میفرستادند و پاسخ میگرفتند ، و چون چهار تا از راپورتهای لیاخوف بدست افتاده و در دسترس ماست و اینها گذشته از آنکه خود یک سند تاریخی و سیاسیست ؛ چگونگی نقشه را نشان میدهد. دو تای آنها را که یکی در نوزدهم خرداد و دیگری در بیستوسوم آن (27 و 31 مای روسی) فرستاده شده و خود دربارهی این گزارشهاست در پایین میآورم.
چنانکه دیده میشود این راپورتها نهانی بوده ، و اینکه بدست افتاده یک داستانی میدارد : پانوف بلغاری که از آزادیخواهان روسیان میبود و سپس در ایران بآزادیخواهان و شورشیان ایرانی پیوست و ما نامش را در جای خود خواهیم آورد ، این زمان بنام نمایندهی روزنامهی «رچ» روسی در تهران میزیست و بنزد لیاخوف آمد و رفت میکرد ، از این راپورتها آگاهی یافته و از هر راهی که بوده نسخههای آنها را بدست آورده و درزمان بنزد یکی از انگلیسیان که در پترسبورگ میزیسته فرستاده ، و آن انگلیسی اینها را بزبان خود ترجمه کرده نسخههای آنها را به لندن بنزد پروفسور براون فرستاده ، چون براون و یک دسته از مردان انگلیسی ، بآخشیج رفتار دولت خودشان ، از آزادی ایران هواداری نموده باین رفتار روس در ایران خردهگیری مینمودند ، آنها را دستاویز خوبی برای خود دانسته بیدرنگ پراکنده گردانیدهاند. سپس براون هر دو از روسی و انگلیسی آنها را در کتاب خود «شورش ایران» بچاپ رسانیده. نیز شیخ حسن نامی از تبریزیان در کیمبریج آنها را بفارسی ترجمه کرده و بروزنامهی «شمس» در استانبول فرستاده که روزنامههای دیگر فارسی از آن گرفتهاند. سپس نیز یک تن از آزادیخواهان روس بنام «م. پاولویچ س. ایرانسکی» نسخهی روسی آنها را در یک روزنامهی نهانی روس پراکنده گردانیده ، و در نتیجهی اینْ دولت روس ناگزیر گردیده که آنها را دروغ و ساخته بشناساند. ولی پیداست که این جز از راه ناچاری نبوده. هرچه هست ما هر چهار راپورت را در چند زبان در دست میداریم و فارسی آنها را از روی ترجمهی شیخ حسن خواهیم آورد. در اینجا دو تا از آنها را میآوریم :
👇
🔹 جلد 1 ، بخش 3 ، گفتار یازدهم : چگونه مجلس بتوپ بسته شد؟
🖌 احمد کسروی
🔸 5ـ راپورتهای لیاخوف
چنانکه گفتیم در این میان محمدعلیمیرزا با لیاخوف و سفارت روس گفتگو را دنبال میکرد و لیاخوف و کارکنان سفارت چگونگی را به پترسبورگ و تفلیس (که کانون لشکری قفقاز در آنجا میبود) راپورت میفرستادند و پاسخ میگرفتند ، و چون چهار تا از راپورتهای لیاخوف بدست افتاده و در دسترس ماست و اینها گذشته از آنکه خود یک سند تاریخی و سیاسیست ؛ چگونگی نقشه را نشان میدهد. دو تای آنها را که یکی در نوزدهم خرداد و دیگری در بیستوسوم آن (27 و 31 مای روسی) فرستاده شده و خود دربارهی این گزارشهاست در پایین میآورم.
چنانکه دیده میشود این راپورتها نهانی بوده ، و اینکه بدست افتاده یک داستانی میدارد : پانوف بلغاری که از آزادیخواهان روسیان میبود و سپس در ایران بآزادیخواهان و شورشیان ایرانی پیوست و ما نامش را در جای خود خواهیم آورد ، این زمان بنام نمایندهی روزنامهی «رچ» روسی در تهران میزیست و بنزد لیاخوف آمد و رفت میکرد ، از این راپورتها آگاهی یافته و از هر راهی که بوده نسخههای آنها را بدست آورده و درزمان بنزد یکی از انگلیسیان که در پترسبورگ میزیسته فرستاده ، و آن انگلیسی اینها را بزبان خود ترجمه کرده نسخههای آنها را به لندن بنزد پروفسور براون فرستاده ، چون براون و یک دسته از مردان انگلیسی ، بآخشیج رفتار دولت خودشان ، از آزادی ایران هواداری نموده باین رفتار روس در ایران خردهگیری مینمودند ، آنها را دستاویز خوبی برای خود دانسته بیدرنگ پراکنده گردانیدهاند. سپس براون هر دو از روسی و انگلیسی آنها را در کتاب خود «شورش ایران» بچاپ رسانیده. نیز شیخ حسن نامی از تبریزیان در کیمبریج آنها را بفارسی ترجمه کرده و بروزنامهی «شمس» در استانبول فرستاده که روزنامههای دیگر فارسی از آن گرفتهاند. سپس نیز یک تن از آزادیخواهان روس بنام «م. پاولویچ س. ایرانسکی» نسخهی روسی آنها را در یک روزنامهی نهانی روس پراکنده گردانیده ، و در نتیجهی اینْ دولت روس ناگزیر گردیده که آنها را دروغ و ساخته بشناساند. ولی پیداست که این جز از راه ناچاری نبوده. هرچه هست ما هر چهار راپورت را در چند زبان در دست میداریم و فارسی آنها را از روی ترجمهی شیخ حسن خواهیم آورد. در اینجا دو تا از آنها را میآوریم :
محرمانه راپورت نمرهی 59
جناب جلالتمآبا در بیستوششم مه روسی (هشتم ژون فرنگی) اعلیحضرت شاه مرا با ترجمان اول سفارت بباغشاه دعوت کرد و با تقریرات دوستانه موافقت خود را به تکلیف سابق ، که پیش جنابعالی عرض کردهام بشرط تدبیری که تخلیص گریبان از اعتراض دول اروپا بجهة تبدیل کردن حکومت مشروطه باستبداد قدیمی ممکن باشد بیان کرد و منضماً بموافقت خود گفت که خواهشش اینست که هر قدر ممکن است خونریزی کمتر باشد ولی من باین خواهش او جسارت کرده در جواب گفتم که خونریزی در این جنگ مجبوری و ضروریست. چون از باغشاه برگشتیم من و ترجمان مذکور همان شب در سفارت ترتیبی بجهة معاملهی آینده با آشیانهی دزدان که در این شهر با طنطنهی عظیم مجلس نامیده میشود معین نمودیم در این ترتیب که یک اساسی است از برای اجرای کارهای آتیه اول قراری که داده شد این بود که تا دم آخر باید مجلس و طرفداران او را بکلی غافل کرده و بسفارت نیز نباید گذاشت خبری معلوم شود تا یکدفعه کار را بمخالفت کشانده و باستعمال قوهی مرتبهی عسکریه آشیانهی دزدان و رشوهخواران را خراب و حامیانش را که مقاومت و ممانعت کنند بکشیم و آنها را هم که زنده ماندند در عدلیه محکوم و با جزاهای بسیار سخت مجازات دهیم چون حال تمام مأمورین و شاه در دست است که همیشه در هر کاری اعم از اینکه خوب باشد یا بد مسامحه و عیبجویی کرده و باین جهت تمام کارها را ناتمام میگذارند لازم دیدیم که بعد از آنکه ترتیباتی که معین کردیم قبول شد از طرف شاه بخود من آزادی تامه در اجرای کار داده شود چنانچه مجبور نباشد که امر احدی را در این کار قبول کرده باشم ولو از هر که صادر شده باشد تا اینکه کار بکلی تمام شود اگرچه از اوامر سابق و تعلیماتی که جناب جلالتمآب عالی دادهاید موقع و حدود قوت بنده کاملاً معلوم است ولی باز جسارت کرده و استدعا میکنم که حدودات مداخلهی بنده را در این کار که در دست دارم غیر از خدمات سری که در موقع خواهم کرد معین فرمایید. وقتی که ترتیبات کار را معین کردهایم از طرف سفیر و شاه تصدیق شد صورت او را بدون تأخیر بجناب جلالتمآب عالی میفرستم. منتظر اوامر عالی. کولونل و. لیاخوف.
طهران ـ 27 مه (روسی) نهم ژون فرنگی 1908
👇