✍️ حسن انصاری
حاشیه ای بر سخنرانی اخير آقای دکتر سروش (درباره تصوف و سیره نگاری)
موضوع سيره پيامبر و تحليل روايات مختلف آن چيزی نيست که آن را به خواندن چند کتاب و متن تاريخی مانند سيره ابن اسحاق و ابن هشام بتوان تقليل داد و از آن نتايج سهمگين درباره تحليل اسلام و ماهيت آن و نسبت آن با قدرت عرضه داشت. اين زمينه ای تخصصی است. البته مطمئنم آقای دکتر سروش در اين زمينه مطالعاتی دارند. اما از اين کمترين و خيرخواه ايشان بپذيرند که اين زمينه تخصص می خواهد و بدون تخصص اظهار نظر گاه می تواند نتايج فکری و نظری خطيری را در پی داشته باشد. ايشان در يکجای همين گفتار گفته اند: " اما یک نگاهی به سیره پیامبر بکنیم. اولین سیره ای که نوشته شد سیره ابن اسحاق بود و علم (کذا) هشام که از روی آن نوشتند. در خود سیره ابن هشام یک جاهایی میگوید این درست حرف اوست. یک جاهایی هم حرف خودش را مینویسد. اخیرا هم کل ابن اسحاق را از ابن هشام بیرون کشیدند و جداگانه چاپ کردند."
@sokhanranihaa
آگاهان می توانند از همين عبارات متوجه شوند که آقای دکتر سروش ظاهرا اطلاع زيادی درباره تاريخ روايت سیره قبل و بعد ابن اسحاق، روايات مختلف موجود و مفقود سيره ابن اسحاق، نوع و سهم ابن هشام در روايت سيره ابن اسحاق و همچنين نسخه هایی که مستقل از سيره ابن هشام تاکنون از روايات ديگر سيره ابن اسحاق کشف و توسط کسانی مانند محمد حميد الله و سهيل زکار منتشر شده ندارند (آنچه ايشان درباره استخراج سیره ابن اسحاق از سيره ابن هشام گفته اند برای من خيلی تازه است و من بعيد می دانم چنين کاری منتشر شده باشد. شايد ايشان سيره های چاپ شده سهيل زکار و محمد حميد الله منظورشان بوده که البته ربطی به استخراج از سيره ابن هشام ندارد. به هرحال اگر روشنگری کنند خوب است).
نمی توان انتظار داشت کسی بتواند در همه چيز اظهار نظر ناقدانه داشته باشد. نقل روايتی از سيره بدون داشتن تخصص در تحليل روايات و منابع و سنت های مختلف سيره نگاری آيا کاری شايسته است؟ دست کم توقع از ايشان اين است که مرزهای تخصص و اظهار نظر را محترم بشمارند. نمی توان هم درباره فلسفه علم و انواع مکاتب فلسفی در غرب اظهار نظر کرد و همزمان درباره فلسفه اسلامی، فقه، کلام، مولوی شناسی، تفسير قرآن، تاريخ اديان، انديشه و فلسفه سياسی، تصوف و خيلی چيزهای ديگر بحث و گفتگو داشت. مثلا در همين گفتار ايشان درباره سهم تصوف در داخل کردن بعد عشق و محبت در اسلام ابراز نظر کرده اند.
مثلا ايشان بفرمايند تا الآن چه مطالعه و تحقيق بايسته ای در زمينه سابقه تصوف در خراسان کرده اند؟ چقدر حارث محاسبی را مثلا می شناسند و آثار او را مورد مطالعه قرار داده اند؟ سنت های مختلف تصوف خراسانی را چطور؟ چقدر سهل تستری را می شناسند؟ درباره نسبت جنيد بغدادی با مکتب خراسان چه کاری کرده اند؟ حلاج چگونه در مکتب تصوف خراسان وارد شد؟ سهم تفکر اشعری و فقه شافعی در شکل گيری تصوف خراسان چه بود؟ سهم سالميه و کراميه چطور؟ درباره ابوطالب مکی و قوت القلوب او چه نظری دارند؟ آيا تاکنون تحقيقاتی در اين زمينه ها منتشر کرده اند؟ درباره سهم تصوف حنبلی اصفهان در ورود اين نوع مفاهيم در سنت های صوفيانه چه تحقيقاتی را تاکنون منتشر کرده اند؟ مثلا آنجا که از تصوف عشقی و سهم آن در داخل کردن عشق در اسلام سخن می گويند چه اندازه درباره سابقه اين مفهوم در تصوف و زمينه های آن و سهم حلاج و احمد غزالی و عين القضات و روزبهان بقلی کار کرده اند؟ سابقه مفهوم محبت در آثار صوفيه چه بوده و نسبت ادبيات صوفيانه سده های سوم و چهارم با تفسير آيات قرآن و با سنت و حديث چه بوده است؟
البته ايشان حتما احيای غزالی و مثنوی مولوی بلخی را خوب می شناسند. اما اين برای داوری درباره نسبت اسلام و تصوف و بررسی ريشه های تاريخی تصوف در اسلام کافی نيست. نسبت تصوف با اسلام و سهم تعاليم قرآن، حديث، سنت، و حتی فقه و کلام در شکل گيری تصوف (و حتی از نوع تصوف عشقی) موضوع پيچيده ای است و اظهار نظر درباره آن نيازمند تخصص و سال ها مطالعه است. اگر بگوییم تصوف و ظهور آن نوعی سنت تفسيری قرآن بوده شايد چندان راه به خطا نرفته ايم. صوفيان خراسان و بغداد بر سر سفره قرآن و سنت و سيره بود که ولايت و قلب و محبت و عشق الهی و مقام قرب و سکر و صحو را موضوع گفتگو و تأملات قرار دادند. چطور می توان درباره اين مهمترين مسائل تصوف ابراز نظر کرد و جایی ديگر تخصص و شايستگی خود را در طرح اين نوع مباحث نشان نداد؟
📌 این متن مربوط هست به این فایل صوتی
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
حاشیه ای بر سخنرانی اخير آقای دکتر سروش (درباره تصوف و سیره نگاری)
موضوع سيره پيامبر و تحليل روايات مختلف آن چيزی نيست که آن را به خواندن چند کتاب و متن تاريخی مانند سيره ابن اسحاق و ابن هشام بتوان تقليل داد و از آن نتايج سهمگين درباره تحليل اسلام و ماهيت آن و نسبت آن با قدرت عرضه داشت. اين زمينه ای تخصصی است. البته مطمئنم آقای دکتر سروش در اين زمينه مطالعاتی دارند. اما از اين کمترين و خيرخواه ايشان بپذيرند که اين زمينه تخصص می خواهد و بدون تخصص اظهار نظر گاه می تواند نتايج فکری و نظری خطيری را در پی داشته باشد. ايشان در يکجای همين گفتار گفته اند: " اما یک نگاهی به سیره پیامبر بکنیم. اولین سیره ای که نوشته شد سیره ابن اسحاق بود و علم (کذا) هشام که از روی آن نوشتند. در خود سیره ابن هشام یک جاهایی میگوید این درست حرف اوست. یک جاهایی هم حرف خودش را مینویسد. اخیرا هم کل ابن اسحاق را از ابن هشام بیرون کشیدند و جداگانه چاپ کردند."
@sokhanranihaa
آگاهان می توانند از همين عبارات متوجه شوند که آقای دکتر سروش ظاهرا اطلاع زيادی درباره تاريخ روايت سیره قبل و بعد ابن اسحاق، روايات مختلف موجود و مفقود سيره ابن اسحاق، نوع و سهم ابن هشام در روايت سيره ابن اسحاق و همچنين نسخه هایی که مستقل از سيره ابن هشام تاکنون از روايات ديگر سيره ابن اسحاق کشف و توسط کسانی مانند محمد حميد الله و سهيل زکار منتشر شده ندارند (آنچه ايشان درباره استخراج سیره ابن اسحاق از سيره ابن هشام گفته اند برای من خيلی تازه است و من بعيد می دانم چنين کاری منتشر شده باشد. شايد ايشان سيره های چاپ شده سهيل زکار و محمد حميد الله منظورشان بوده که البته ربطی به استخراج از سيره ابن هشام ندارد. به هرحال اگر روشنگری کنند خوب است).
نمی توان انتظار داشت کسی بتواند در همه چيز اظهار نظر ناقدانه داشته باشد. نقل روايتی از سيره بدون داشتن تخصص در تحليل روايات و منابع و سنت های مختلف سيره نگاری آيا کاری شايسته است؟ دست کم توقع از ايشان اين است که مرزهای تخصص و اظهار نظر را محترم بشمارند. نمی توان هم درباره فلسفه علم و انواع مکاتب فلسفی در غرب اظهار نظر کرد و همزمان درباره فلسفه اسلامی، فقه، کلام، مولوی شناسی، تفسير قرآن، تاريخ اديان، انديشه و فلسفه سياسی، تصوف و خيلی چيزهای ديگر بحث و گفتگو داشت. مثلا در همين گفتار ايشان درباره سهم تصوف در داخل کردن بعد عشق و محبت در اسلام ابراز نظر کرده اند.
مثلا ايشان بفرمايند تا الآن چه مطالعه و تحقيق بايسته ای در زمينه سابقه تصوف در خراسان کرده اند؟ چقدر حارث محاسبی را مثلا می شناسند و آثار او را مورد مطالعه قرار داده اند؟ سنت های مختلف تصوف خراسانی را چطور؟ چقدر سهل تستری را می شناسند؟ درباره نسبت جنيد بغدادی با مکتب خراسان چه کاری کرده اند؟ حلاج چگونه در مکتب تصوف خراسان وارد شد؟ سهم تفکر اشعری و فقه شافعی در شکل گيری تصوف خراسان چه بود؟ سهم سالميه و کراميه چطور؟ درباره ابوطالب مکی و قوت القلوب او چه نظری دارند؟ آيا تاکنون تحقيقاتی در اين زمينه ها منتشر کرده اند؟ درباره سهم تصوف حنبلی اصفهان در ورود اين نوع مفاهيم در سنت های صوفيانه چه تحقيقاتی را تاکنون منتشر کرده اند؟ مثلا آنجا که از تصوف عشقی و سهم آن در داخل کردن عشق در اسلام سخن می گويند چه اندازه درباره سابقه اين مفهوم در تصوف و زمينه های آن و سهم حلاج و احمد غزالی و عين القضات و روزبهان بقلی کار کرده اند؟ سابقه مفهوم محبت در آثار صوفيه چه بوده و نسبت ادبيات صوفيانه سده های سوم و چهارم با تفسير آيات قرآن و با سنت و حديث چه بوده است؟
البته ايشان حتما احيای غزالی و مثنوی مولوی بلخی را خوب می شناسند. اما اين برای داوری درباره نسبت اسلام و تصوف و بررسی ريشه های تاريخی تصوف در اسلام کافی نيست. نسبت تصوف با اسلام و سهم تعاليم قرآن، حديث، سنت، و حتی فقه و کلام در شکل گيری تصوف (و حتی از نوع تصوف عشقی) موضوع پيچيده ای است و اظهار نظر درباره آن نيازمند تخصص و سال ها مطالعه است. اگر بگوییم تصوف و ظهور آن نوعی سنت تفسيری قرآن بوده شايد چندان راه به خطا نرفته ايم. صوفيان خراسان و بغداد بر سر سفره قرآن و سنت و سيره بود که ولايت و قلب و محبت و عشق الهی و مقام قرب و سکر و صحو را موضوع گفتگو و تأملات قرار دادند. چطور می توان درباره اين مهمترين مسائل تصوف ابراز نظر کرد و جایی ديگر تخصص و شايستگی خود را در طرح اين نوع مباحث نشان نداد؟
📌 این متن مربوط هست به این فایل صوتی
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹