رمانسرای ایرانی


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


آیدی ادمین : @Soniya_graphy
🔊نظر ،پیشنهاد،انتقاد،درخواست 👇
https://telegram.me/harfbemanbot?start=MTE1NDM0MDEx
کانال لینک رمان های آنلاین
@online_romans

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций




_کشتن دو فرد که از قضا پدر و مادرت بودن و جای زندان و حکم اعدام اومدنت به بیمارستان روانی واقعا جای کنجکاوی داره اینطور نیست؟!


مستقیم به چشم های یخیش نگاه می کنم و ترسم رو پشت ظاهر خونسردم پنهون نگه می دارم.


_پرونده تو رو به من دادن؛ اونا فکر می کنن تو یه بیمار روانی هستی؛ ولی خودت هم می دونی که اونا یه مشت دروغ گو رشوه گیرن نه؟!🔞


زیر چشمی حواسم بود که دستاش رو زیر میز مشت کرد؛ اما تو نگاهش همون حالت یخ زده حفظ بود.


دست هام رو روی میز گذاشتم و به خم شدن به سمتش تو فاصله کمتری چشماش رو رصد کردم.


_اینجا دنبال چی می گردی میلاد خان؟! چی تو این تیمارستان هست که تو به خاطرش اینجا هستی؟!‼️


https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0

https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0
https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0



هشدار‼️
خواندن این رمان برای افراد زیر 18 سال و کسانی که روحیه حساس و ناراحتی قلبی دارند ممنوع می باشد🚫
لطفا هنگام عضویت به این نکته دقت بفرمایید❌


#پیوند_با_اژدها  🔞😈🔥
#اژدها #بزرگسال #تخیلی #عاشقانه
🔞مناسب دوستان زیر18سال نمیباشد🔞

والری بعد ازاینکه متوجه خیانت نامزدش شد،با سرعت در جاده راند.
ولی ناگهان متوجه شد ترمزش از کار افتاده سپس مه غلیظی او را در خود بلعید.
حس کرد به شدت به چیزی برخورد کرده و در حال سقوط است.
وقتی به هوش آمد خودش را درحالی یافت که مردانی با بدن های عجیب، غیرواقعی، غول پیکر و غیرانسانی درحال جنگیدن هستند تا بدنش را برای خودشان تصاحب کنند.
درجهان دیگری که هیچ زنی وجود ندارد!😱🔥

https://t.me/+NjHUzPTdmpdhYThk
https://t.me/+NjHUzPTdmpdhYThk

در تاریکی نمیتوانستم ببینم ولی سایه های غول پیکر به من نزدیک شدند.
"اون یه زنه؟خدایان"

مردی که مرا دزدیده بود گفت:

"من پیداش کردم،مال منه"
میتوانستم سایه کسی را ببینم که نزدیک میشد
بطور ناگهانی دستی جلو آمد و باقیمانده ی لباسم را از بدنم جدا کرد.

"هر کسی پیروز بشه،این زن متعلق به اونه.."

به سختی میتوانستم نفس بکشم.
و بعد صدای زدو خوردشان را شنیدم.
صدای شکستن،برخورد ها،ضربه ها وناله ها.
کسانی نعره میکشیدند.
و هرکسی هر بار یک جمله میگفت:

"اون زن مال منه.." 😈🔥
https://t.me/+NjHUzPTdmpdhYThk


#پارت_۵۰۰


از در بزرگ زندان بیرون می زنم سوز سرما به جانم نفوذ می کند.

پسرک سه ماهه ام را زیر چادرم پنهان می کند.

قلبم تیر می کشد لباس درست و حسابی ندارد که از سرماخوردنش جلوگیری کند.

با باد سردی که می وزد.

پسرکم را بیشتر به آغوشم می چسبانم.

نیش اشک به چشمانم نفوذ می کند و هرچه سریع تر خودم را به آن طرف خیابان می رسانم.

تا هرچه زودتر در آن سرما نوزادم را به پناهگاهی برسانم.

برای اولین ماشینی که از مقابلم رد می شود دستی تکان می دهم.

شاسی خارجی مقابل پایم ترمز می زند.

با دیدن رنگ و روی پریده ی نوزادم در عقب را باز می کنم و خودم را روی صندلی می کشانم.

در فضای گرم و نرم ماشین کمی خیالم از نوزادم راحت می شود.

خطاب به راننده می گویم:

_ببخشید آقا شما این نزدیکی ها سرپناهی جایی برای زنای بی سرپرست سراغ ندارین من یکی دوشبی اونجا بمونم؟

از آینه نگاهی به من می اندازد.

عینک دودی روی چشمانش اجازه نمی دهد چشمانش را ببینم اما از دیدن نگاه خیره ی مرد جوان و رعنا ترسی به جانم می نشیند.

آنقدر فکر سرما نخوردن پسرکم به جانم افتاده بود که به اینکه سوار چه ماشینی می شوم فکر نکردم!

چادرم را جلوتر می کشم و نوازادم را بیشتر به سینه می چسبانم.

می پرسد:

_جایی نداری مگه؟

در جوابش با نگاه زیر افتاده ای می نالم:

_نه اگه یه جای امنی بهم معرفی کنید ممنون میشم فقط واسه یکی دوشب که بتونم یه خونه ای برای خودم دست و پا کنم!

_پول داری مگه؟

با این حرف بغض به گلویم چنگ می اندازد.

و در جوابش سری به نشان منفی تکان می دهم.

_پس چجوری می خوای یه جایی دست و پا کنی؟سرکار داری؟

دوباره سری به نشان منفی تکان می دهم.

_من می تونم یه کار برات جور کنم که هم جای امن برای خودت و بچت باشه!

با این حرفش نگاهم را بالا می کشم.

نور امید در دلم می درخشد.

_حقوقشم خوبه

با امیدواری می پرسم:

_چه کاری؟

_یه مدت زن سوری من شو به ازاش هرماه بهت حقوق میدم.

با این حرف بهت زده به او می نگرم..چه می گوید؟

او راجع به من چه فکری کرده؟

نمی دانم چرا اما با اینکه خواسته اش همچون معجزه است برای من بخت برگشته اما حس بدی به من القا می کند که می گویم:

_خیلی ممنون من همین بغل پیاده میشم

سنگینی نگاهش را حس می کنم.

_چیشد قبول نمی کنی؟

بااخم می غرم:

_نه

_چرا نکنه شوهر داری؟

سری به نشان منفی تکان می دهم.

_من اگه شوهر داشتم که الان این همه بدبختی نمی کشیدم تو زندان که بودم غیابی طلاقم داد خودشم از ایران رفت

ابرویی بالا می اندازد.

_پس شوهر پولداری داشتی!

اشک از یادآوری کاری که آن نامرد با من کرد به چشمانم نفوذ می کند.

من او را از فرش به عرش رساندم و او با من..

با گوشه ی روسری ام زیر چشمان خیسم می کشم.

_پس مشکلت چیه؟

دوباره نگاهش می کنم.

من آن نامرد را هنوز هم دوست دارم.

_همه چی فقط سوری باشه تو بچه ات بزرگ می کنی منم به خواسته ام می رسم عموم شرط گذاشته اگه تا آخر این ماه ازدواج کنم که هیچ اگر نه تمام مال و اموالی که من سالها پاش زحمت کشیدم و دوندگیشو کردم و می زنه به نام پسر خونده ی فلجش..

نمی دانم چرا لحظه ای پیشنهادش وسوسه ام می کند.

و او می گوید:

_قول میدم به بهترین نحو بچتو بزرگ کنی

نمی دانم چه می شود.

چه در من رخ می دهد که بی فکر می گویم:

_قبوله..

***


انگار بعد از آن همه بدبختی در زندان خدا در خانه ام را زده و دستی بر سرم کشیده بود.

اتاقم را نشانم می دهد و می گوید:

_فقط پیش چشم خان عمو مجبوریم شبا تو یه اتاق بگذرونیم البته من سر حرفام هستم

شرمزده نگاه به زمین می دوزم.

_همه ی کارها رو مستخدم انجام میده فقط تو نبودم هراز گاهی یه سر به اتاق پسر عموی فلجم بزنی ببینی مرده اس یا زنده کافیه هرماه هم حقوقت سروقت برات واریز می کنم..

در جوابش باتشکر سری تکان می دهم.

چندساعتی از رفتنش می گذرد پسرکم حالا با شیرخشک حسابی سیر می شود و تخت می خوابد.

از جا بلند می شوم تا به پسرعموی فلجی که گفته بود سر بزنم.

اتاقش درست کنار اتاق مشترک ما بود.

در را باز می کنم و در همان بدو ورود فردی ویلچرنشین پشت به در به چشمم می خورد.

نزدیکش می شوم.
دلم به حال گردن کج شده اش می سوزد.

می خواهم ببینم بیچاره ی زمین افتاده علائم حیاتی دارد یا نه که با دیدن چهره ی فرد مورد نظر سنگ‌کوب می کنم.

چندبار دهانم باز و بسته می شود اما صدایی از آن بیرون نمی آید.

او..او‌حامی است شوهر سابق من

مگر ..مگر او از ایران نرفته بود پس حالا اینجا..

نفسم بند می آید.

و باصدایی که انگار از قعر چاه بلند می شود می نالم:

_حامی..

یک قطره اشک از نگاهش بیرون می چکد.

می خواهم اشکش را پاک کنم که باصدای نعره ای خون در رگهایم منجمد می شود.

_داری چه غلطی می کنی؟

https://t.me/+o1EKC--0qm1lOTA0
https://t.me/+o1EKC--0qm1lOTA0
https://t.me/+o1EKC--0qm1lOTA0




🍂 #رمان_یراق🍂
نویسنده: مریم اندریانی
تعداد صفحات: 1254

خلاصه:
نواز، دختر خودساخته‌ای که تمام زندگی‌اش با سختی و غم سپری شده و خودش رو وقف اطرافیانش کرده.
درست وقتی فکر می‌کنه دنیا کم‌کم داره روی خوش بهش نشون میده، با ورود افراد جدید به زندگیش سونامی به پا می‌شه. و تنها کسی که می‌تونه مرهم درد های زندگیش باشه، پزشکی به نام برهانه.

💕💕 کانال کافه فیلم
@cafeefilm2
💕💕 کانال رمان آنلاین
@online_romans
❣️رمانسرای ایرانی❣️
💛 👉🏾 @romansarairani کلیک




نمی‌توانی به عقب برگردی و شروع را عوض کنی، ولی می‌توانی از جایی که هستی آغاز کنی و پایان را عوض کنی.

کلایو استیپلز لوئیس


@Romansarairani


Репост из: بنرای امروز
-یه دقیقه نگاهم کن.
کارت دارم.

-نمی‌خوام. نگاه کردن تو صورت تو کفاره داره.

کیکاووس اخم می‌کند و جدی می‌گوید:
-من یه دختر میشناسم که همین چند ساعت پیش توی خواب و بیداری بهم گفت دوست داره بیشتر نگاهم کنه!

مهان با حرص برمیگردد و نگاه پر خشمش را توی چشم‌های کیکاووس تیز می‌کند:
-آدما توی تب هزیون میگن آقای دکتر. خیلی باید احمق باشی که اون هزیون‌ها رو باور کنی.

کیکاووس چشم‌هایش را می‌بندد، چهار انگشتش را کنار لب می‌برد، میبوسد و سمت تصویر مهان فوت می‌کند.

یکی انگار سرخی سیب‌های تازه متولد شده را گرفته و روی گونه‌های دخترک پاشیده است. کیکاووس انگشتش را روی تصویر گونه‌هایش می‌کشد و با مهر پچ پچ گونه زمزمه می‌کند.
-امروز به اندازۀ یه عمر سر نبوسیدنت با خودم جنگیدم!
نمی‌دونی چه قدر سخته ماه با مو‌های خیس گوشۀ تختت از سرما بلرزه ولی نتونی بغلش کنی.

نگاه مهان، همان‌جایی که انگشت کیکاووس روی صفحه را لمس کرده بود مانده و تکان نمی‌خورد.
هیچ وقت فکرش را هم نمی‌کرد عاشق دشمن قسم‌خورده‌اش بشود، عاشق کسی که تا همین چند ماه پیش نقشۀ کشتنش را می‌ریخت و حالا...

پنج دقیقه‌ست همینطوری بهم زل زدی، حواست هست؟ برو تا مجبور نشدی کفاره بدی، پرنده کوچولوی قشنگم!
https://t.me/+x0uQQhdzLe1jMWNk
https://t.me/+x0uQQhdzLe1jMWNk
https://t.me/+x0uQQhdzLe1jMWNk


Репост из: تب لیستی سایه♥️
لیستی از برترین‌ رمان های تلگرام تقدیم شما خوبان❤️


🍓رمان های چاپی رو با نصف قیمت بخر


🍎تو یه خانو
اده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟


🫐عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما
همش بازی بود...


🍑برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زن
ان اتفاقی برام افتاد که..و


🍍شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت


🥭 شوهرم به خا
طر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما...


🍉لینک رمان های آنلاین
اینجاست


🍋ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه


🥑گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه


🍓مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که...


🍐شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت


🍒عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی


🍈شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه


🥕همخونگی با پسر نجات دهنده اش ...
.

🥥دوست داشتنش ساده نیست


🥝دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب...


🍉دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد...


🍏دختر روان پزشکی که عاشق یه پسر روانی میشه


🍊لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش!


🥑صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند...


🍇دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود


🥭دختری که سه ازدواج ناموفق داره


🍑برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او...


🍏اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم


🫐صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم


🥝پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی


🍉عشق تا بینهایت


🫐دزد کوچولویی که به دام یه انسان خشن میفته و برای صرف نظر از تنبیحش باید


🍑دوستی یه رقاصِ آروم با یه کشتی‌گیرِ شیطون!


🍒یک بازی ناجوان مردانه تمام زندگیم و باختم ..


🍑تلاش برای انتقامی سخت از خانِ یک عمارت توسط دختری زخم خورده!


🍇همخونه بودی دختری زبان دراز و لجباز با پسری بی اعصاب و زخم خورده که پی انتقام !


🍌پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و...


🥝انتقام گذشته‌ای که هرگز فراموش نمی‌شد.


🍊تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش


🍎عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی


🍍سرباز دختری که به اسارت دشمنان میوفته هرشب ...


🥥عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی


🍋‍🟩تجاوز بازیگر مشهور کشور به دختر بچه ای که آرزوی بازیگر شدن داشت


🍒مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی..


🍇آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود.


🍑شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره


🍉عاشق مردی شدم که نامزد داره اما نمیتونستم ازش بگذرم


🍈عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی


🍇عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند...


🍐وقتی که یک دختر عاشق میشود


🫐من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند!


🍌مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد


🥑برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد....


🍎ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته


🍑به نامزدش خیانت میکنه و با یه خلافکار میره تو رابطه...


🥭دختر بیوه‌ بعد مرگ شوهرش می‌فهمه که شوهرش...


🍓انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک


🥒پسرخاله ام بهم تجاوز کرد


🍎عشقم بهم خیانت کرد


🥕هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون


🥑بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که...


🍋دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره...


🍊مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود


🍇وقتی شوهرم مرد رنگ زندگیم سیاه شد واونجا بود که فهمیدم


Репост из: رمان های آنلاین
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
فروش ویلای مستقل در گیلان

۳۴۰ متر زمین
۱۰۰ متر بنا
سربندی ویلایی و بهارخواب
درختان میوه و مرکبات بصورت رویایی
۲ خواب و ۱ پذیرایی
انباری ۱۲ متری در حیاط
حمام و سرویس جدا از هم
سرسبزترین محله و نزدیک به شهر

با قیمت و تخفیف عالی

برای اطلاعات بیشتر با این شماره تماس بگیرید:

09016958578


Репост из: بنرای امروز
من بهرازم مدیر یه شرکت خدماتی معروف دختری که تنها امیدش برای زندگی انتقام از اون لعنتیه
بعد سالها به هدفم نزدیک شده بودم به هادی که اون لعنتی رو سرش قسم میخورد، نزدیکش شدم تا بتونم تیر خلاص رو بزنم
اما این تازه شروع ماجرا بود وقتی سوت پایان بازی زده شد این من بودم که می‌خندیدم اما مثل احمقای ناباور،
این مدت کسی که بازی خورده بود من بودم نه اونا هادی کسی بود که مغز متفکر پشت همه‌ی نقشه‌ها بود، ته بازی من انتقامم رو می‌گرفتم ولی عروسک خیمه شب بازی هادی بودم و باید طبق نقشه‌‌ها اون بازی میکردم.

https://t.me/+fn6FV2D1g8MxMDk0


Репост из: بنرای امروز
#قلب‌ها_هرگز_نمی‌میرند
#نویسنده: زهرانعمت بخش
#ژانر: عاشقانه. اجتماعی

از فریادش تکان خوردم و چشمم بسته شد و بیشتر در خودم جمع شدم اما در آخر، همان یاغی بودم.

سینه جلو دادم و گفتم:
- من دختر همون زنیم که دو ماهیه برای به تور انداختنش با گل و شیرینی هی میری و میای و خیال می‌کنی صاحب نداره. قسم خوردم از هستی ساقطت کنم. اول از ماشینت شروع کردم اما اگه بازم ببینمت دیگه جونت دست خودته.


نفهمیدم کی به گریه افتاده بودم.
حرف‌های من برای او یک بازی بود چون نگاهش کم کم آرام شد و شروع کرد به قهقهه زدن و من عصبی تر شدم.

- داری منو مسخره می‌کنی؟ چرا می‌خندی؟ فکر کردی شوخی می‌کنم؟

ته خنده اش را جمع کرد:
- خیال کردی این جا فلیمای هالیوودیه که منو تهدید میکنی. حالیت می‌کنم. 



 https://t.me/+7tiC8DwbU7tkMDM0


Репост из: تب لیستی سایه♥️
لیستی از برترین‌ رمان های تلگرام تقدیم شما خوبان❤️


🍓رمان های چاپی رو با نصف قیمت بخر


🍎تو یه خانو
اده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟


🫐عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما
همش بازی بود...


🍑برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زن
ان اتفاقی برام افتاد که..و


🍍شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت


🥭 شوهرم به خا
طر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما...


🍉لینک رمان های آنلاین
اینجاست


🍋ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه


🥑گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه


🍓مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که...


🍐شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت


🍒عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی


🍈شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه


🥕همخونگی با پسر نجات دهنده اش ...
.

🥥دوست داشتنش ساده نیست


🥝دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب...


🍉دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد...


🍏دختر روان پزشکی که عاشق یه پسر روانی میشه


🍊لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش!


🥑صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند...


🍇دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود


🥭دختری که سه ازدواج ناموفق داره


🍑برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او...


🍏اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم


🫐صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم


🥝پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی


🍉عشق تا بینهایت


🫐دزد کوچولویی که به دام یه انسان خشن میفته و برای صرف نظر از تنبیحش باید


🍑دوستی یه رقاصِ آروم با یه کشتی‌گیرِ شیطون!


🍒یک بازی ناجوان مردانه تمام زندگیم و باختم ..


🍑تلاش برای انتقامی سخت از خانِ یک عمارت توسط دختری زخم خورده!


🍇همخونه بودی دختری زبان دراز و لجباز با پسری بی اعصاب و زخم خورده که پی انتقام !


🍌پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و...


🥝انتقام گذشته‌ای که هرگز فراموش نمی‌شد.


🍊تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش


🍎عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی


🍍سرباز دختری که به اسارت دشمنان میوفته هرشب ...


🥥عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی


🍋‍🟩تجاوز بازیگر مشهور کشور به دختر بچه ای که آرزوی بازیگر شدن داشت


🍒مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی..


🍇آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود.


🍑شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره


🍉عاشق مردی شدم که نامزد داره اما نمیتونستم ازش بگذرم


🍈عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی


🍇عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند...


🍐وقتی که یک دختر عاشق میشود


🫐من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند!


🍌مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد


🥑برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد....


🍎ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته


🍑به نامزدش خیانت میکنه و با یه خلافکار میره تو رابطه...


🥭دختر بیوه‌ بعد مرگ شوهرش می‌فهمه که شوهرش...


🍓انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک


🥒پسرخاله ام بهم تجاوز کرد


🍎عشقم بهم خیانت کرد


🥕هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون


🥑بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که...


🍋دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره...


🍊مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود


🍇وقتی شوهرم مرد رنگ زندگیم سیاه شد واونجا بود که فهمیدم




Репост из: بنرای امروز

رمانی که به عنوان اولین اثر نویسنده باعث تحسین و تعجب همه شده.

بریم نظرات چند تا از مخاطب‌ها رو درباره‌ی این عاشقانه‌ی جذاب بخونیم:

سعیده:
کانال شما رو خیلی خیلی اتفاقی دیدم و در حالی که سرم خیلی شلوغ
بود و اصلا نمیتونستم یه رمان دیگه شروع کنم عضو شدم. دیگه نگم براتون از بعدش... چیکار کردید با من؟! نمیتونم حسمو بیان کنم🥹 به اندازه ی کافی با تک به تک جمله های رمان احساس نزدیکی میکردم 🥹😍 من یه رمان خوان حرفه ای هستم که از ۱۰ سالگی خوره‌ی کتاب بودم فکر میکردم دیگه رمانی نتونه به اندازه ی اون رمانای اولی که خوندم مثل بامداد خمار و دالان بهشت و... منو مجذوب خودش کنه ولی وقتی این داستان شما رو شروع کردم فهمیدم همه چی قبل از این داستان سوء تفاهم بوده🥹 کجا بودید تا حالا؟؟؟؟ چه بگویم که هرچه بگویم ازش کمه😍🥹 خوش شانس ترین و خوشبخت ترین آدمم که دارم این داستانو میخونم.
‌------------------------------
yas:
به نظرم رمان یک رویای کوتاه طوری شیرینه که تو ذهن خواننده میمونه و می‌ تونیم سالهای بعد بعنوان یک رمان خاطره انگیز چند باره بخونیم و کیف ببریم و هرکس گفت یک رمان خوب با قلم خوب جز ۱۰ رمان برتر تو ذهمنمون باشه.‌‌
------------------------------
مریم:
همون اوایل وقتی عضو شدم محو فضاسازی و شخصیت پردازی قوی قلمتون شدم. به عنوان اولین اثر بسیار مسلط می‌نویسید. خیلی خوشحالم که با قلم تون آشنا شدم. چرخش قلمتون تعلیق فروانی داره. چیزی که باعث شد امشب کامنت بذارم اون سکانس انگشت کشیدن لیلی روی برجستگی شیشه مشجر پنجره بود. یک رویای کوتاه، از نظر من قصه نیست؛ یک زندگیست.‌
-------------------------------
sara:
خط به خط رمان مثل فیلم سینمایی هست. وقتی فاطی رو دیوار میاد من قشنگ میبینمش و این واقعا تحسین برانگیزه که یک نویسنده بتونه جوری بنویسه که مخاطب ارتباط عمیق با شخصیت های رمان بگیره که اونا رو واضح ببینه. دیالوگا و مونولوگا خیلی روون و جذابن. توصیفت از همه چی به‌جاست، نه اونقد زیاده که خسته کننده بشه نه اونقد کمه که ناقص باشه...مثل جورچین همه چیز رو قشنگ کنار هم گذاشتی تا با یه خط نوشتن خودش بریزه و ردیف رو هم سوار بشن. موقع خوندن بدون اغراق واقعا لذت میبرم.
‌------------------------------
Harir:
این داستان خود زندگیه. چقدر با احساسه قلمتون. شیرینی وتلخی لحظات رو واضح و بدون ذره‌ای افراط یا تفریط نشون میدید. گاهی فکر میکنم رشته روانشناسی خوندید که اینقدر زیبا روانشناسی و روانشناختی شخصیت‌ها رو در رمان می‌نویسید، این نکته مهمیه که نویسنده باید مسلط باشه به اون و شما با مهارت کامل از عهده این پردازش براومدید. رمان پر از هیجان و مونولوگ‌های دلنشینه، بسیار سنجیده و منطقی می‌نویسی از حس حال شخصیت‌ها، تفکراتشون، فرهنگ خانواده و محله و اینکه پردازشتون به ریز ریز جزئیات خواننده رو به خاطرات گذشته میبره... کادو خریدن های پنهانی برای دوست پسرشون، ملاقات‌های دزدکی 😍 حرف‌های یواشکی و پیچوندن خانواده به بهانه آموزشگاه و رفتن خونه همکلاسی و...‌
‌------------------------------
شهرزاد:
همه‌ی شخصیت ها حقیقی و درستن. من واقعا لذت می‌برم از گفت و گوی خانوادگی کنار سفره‌شون، تو مهمونی یا هر جمع دیگه‌ای... انگار هر کدوم همون حرفی که انتظار میره ازشون رو میزنن و باعث حال خوب ما میشن. انگار ما هم کنار اونا نشستیم.
‌‌------------------------------
از چت ناشناس:
فقط خواستم بگم رمانت خیلی حال و هوای خاصی داره... مثلا ترکیب اون اتاقک شیشه ای حیاط پشتی خونه گلستان خانم و بارون و آهنگ فریدون فروغی... 🤭😂 وقتی اسم فصل  «می خواهمت چو خسته ای که خواب را» خوندم شکوفه امید توی دلم جوونه زد☺️🩷قرار شون تو پارت ۴۱۱ و ۴۱۲ ❤️ و دیالوگ های خاص زمان به لیلی🤭🤭🙈 یا حس گندی که بعد خوندن دعوای لیلی و زمان تو ماشین توی فصل «جفا کاری چو من» داشتم😭🤦🏻‍♀ یا مثلا همین پارت ۴۹۳ فک کنم الان نزدیک به بیست بار خوندمش این پارتو...گوشی های قدیمی، از شب تا صبح بیدار موندن، امتحانات، برف بازی، خونه تکونی و کلی حس خوب دیگه 🥰 و اینم بگم که عاشق اسم شخصیتام خیلی خاصن 💕
-------------------------
https://t.me/+hxTBRdE7BvwzMDY0
https://t.me/+hxTBRdE7BvwzMDY0
https://t.me/+hxTBRdE7BvwzMDY0

[قصه‌ای لطیف و پر هیجان در دل کوچه‌ای بن‌بست]
رمانی که بی برو برگرد شما رو مجذوب خودش می‌کنه... فقط کافیه چند پارتشو بخونید تا گرفتارش بشید.




Репост из: تب لیستی سایه♥️
مخاطبان عزیزکانال
این لیست پر از رمان های عاشقانه و جذابی است که تنها امروز اعتبار دارد❤️


یک‌ رویای کوتاه
https://t.me/+hxTBRdE7BvwzMDY0
❤️
جامانده
https://t.me/+EetWHACuYEA0YzA0
🎀
بی گناه
https://t.me/+ZJeOfBFX7rpmMWRk
🐠
بن بست واهیلا
https://t.me/+wOEbmzMd5INiYjRk
🧊
کافه دارچین
https://t.me/+v7ssTInLxvw3OTA0
☕️
قاب سوخته
https://t.me/+WCvtEOhqLIYZPqoi
🔮
منشورعشق
https://t.me/+2yp68a4xG0xlOTc0
🎼
فودوشین
https://t.me/+HVwbM-IoSWI2MTU0
🎾
کلبه رمان های عاشقانه
https://t.me/+4R6qpgXBinUxOTg0
📚
سونای
https://t.me/joinchat/AAAAAFbz0FL1DIxPtEdKxQ
🍷
وصله ناجور دل
https://t.me/+nFRZT8EaFUgzMGZk
☕️
سایه ی سرخ
https://t.me/joinchat/5lHZcPHRA3wxODg0
🌰
پناهگاه طوفان
https://t.me/+g0SD3Ehg6eE0ZDVh
🍕
قهوه با رایحه زن
https://t.me/+lr2yvorU2WU3MzRk
🎷
منتهی به خیابان عشق
https://t.me/+R11OsZffKMoo-Uk4
🎲
یک روز به شیدایی
https://t.me/+zifHrlN32FIyYTVk
💔
آناشه
https://t.me/+FttMneQYDEU0MmNk
🎭
روزهای سفید
https://t.me/+gnJ8IOwmdd45Yjdk
🦋
شب های پاریس ماه نداشت
https://t.me/+znZrAk1TDUZhNzk0
🌜
ماهرو
https://t.me/+wBeUk_vb119hNjc0
🍒
رهایی
https://t.me/+4s9jFl58EpgyYzE0

شاهزاده یخ زده
https://t.me/+KtcFzv-ZFeAxODQ0
🧀
ازطهران‌تاتهران
https://t.me/+-ddAMSs9929iOGQ0
🍍
عاشق بی گناه
https://t.me/+ZX0tzSCYlTQyNmZk
💄
جاری خواهم ماند
https://t.me/+iltXh72SRbs4NDI8
🐙
خاج
https://t.me/+1qS1AWMr81hkN2Vk
❤️‍🔥
امیر سپهبد
https://t.me/+cI4OSH1RYYEwZjY0
🕯
سایه های سرگردان
https://t.me/+QM7Vfpq1G9RiNzE0
🐠
دلبرآتش
https://t.me/+SXqxen_N1vI4MTU0
🍃
بیاعشق رامعنا کنیم
https://t.me/+OCmbm9KmMnBkMTFk
🐠
جدال دوعین
https://t.me/+hyLm_LlT8dVhM2Vk
🤡
ترفنج
https://t.me/+3Azy9WBF1D83ZTU0
🐝
مودت نوشکفته
https://t.me/+Vyde_aMYHJA0NWI0

کابوس ورویا
https://t.me/+MyxnN8QHYpI5ZTY0
🕯
ماه عمارت
https://t.me/joinchat/AAAAAFaErq53HiQz5KGbPg
🍀
دنیای تاریک
https://t.me/+NZJC-Zf4oIA2YjJk
🍓
لیرا
https://t.me/+FYXL5jrHy-hmZjE0
🦊
ویرانه های سکوت
https://t.me/joinchat/UxeH-D3sAnJO3mDX
🥝
سبوی شکسته
https://t.me/+9YhXOZ1bfwg0NzI8
👀
شبیخون‌نیرنگ
https://t.me/+zON_gzksXTRhNDY8

گیس طلایی
https://t.me/+LUgE9CRE6MhkNDlk
🥃
مضطر
https://t.me/joinchat/Vp4khXQ1LcEhqe8f
☃️
قلب‌هاهرگزنمی‌میرند
https://t.me/+jHupb8WZil8yMzhk
🌊
گریز
https://t.me/+SF0c0RYHKVqt-OUs
🌙
کاوررمان
https://t.me/+3qIZbz7SRk42M2Zk
💔
اقیانوس زندگی
https://t.me/+Hqm64uWpt6dkOTQ0
🐠
سالیز
https://t.me/+7c77UZ1Xr5k3OTA8
🍃
ضربان
https://t.me/+feDAzk7KXQ84MWQ0
💍
تبار
https://t.me/+_YxoeeEfQss4MGVk
👑
هایش
https://t.me/+xAk9TVbRn5Y3NzQ0
🐠
آرام وحشی
https://t.me/+-9EbT6TQIillZDY0
🌾
لیلی درسیسیل
https://t.me/+9IL05T6OAEo1YmU0
🎃
جنون
https://t.me/+JDg7pbXNVnphNGI0
🍃
بی رحم ترین عاشق
https://t.me/+T1knjmRkjJgxMmY0
🌒
سی سالگی
https://t.me/+GkymMdrhpaAxNTE0
🎯
یاس من
https://t.me/+iinsh0LwOIhmNGE0
🎃
قرارنبودعاشق شیم
https://t.me/+m3ELnbYGyV8xMTlk
💝
خواب
https://t.me/+hG88MA7KVnY2ZWM0
💀
سارین
https://t.me/+L2ZP7JjHlOQzNGU0
🐈
آن سوی چشمان رنگ شبت
https://t.me/+i-AULEBzIu9jMjNk
🎁
ازجنس طلا
https://t.me/+l7OIXTpNitY2M2E0
🦚
گندم‌در طوفان زندگی
https://t.me/+8MyxgQ4mGOVjOTA0
🍂
چشمآهو
https://t.me/+FscYk1fAp6llYzVk
🌺
جوخه‌ ی‌تقلا
https://t.me/+n342BLRGbCYwM2Fk
🧶
چشم های آهیل
https://t.me/+EQ36tGfAf380M2M0
👀
برزخ عشق
https://t.me/+Oe0BXmaR0L83NGU0
🐦‍🔥
شهربندگرگ سیاه
https://t.me/+Ijr5wTMZt0AzMDFk

اسپار
https://t.me/joinchat/WjuxpULPKVZhODQ0
🪐
رمانسرای ایرانی
https://t.me/+zZSgUDD1yHk0NjQ0

رمان های آنلاین
https://t.me/+UUWMVgclpmc0YzA0
🧶
جال
https://t.me/+nrpuydJ_Z3xkNTlk
👓
طلا
https://t.me/+kC7FObK-LxphMWY0
💄
منفصل
https://t.me/+jBtyLurwbX9mODM0
🌈
اغواوعشق
https://t.me/+d0Klnq7MLTgxNDZk
🌻
به جهنم خواهم رفت
https://t.me/+NQ_gl30fwgBkOTRk
🐾
وکیل تسخیری
https://t.me/+6mLM_NORp1Q0ZmU8
🌸
فگار
https://t.me/+RLIrvzZYN6FlMTA0
👽
کوارا
https://t.me/joinchat/rlqEz_ydcDJhNzlk
🪵
دیافراگم
https://t.me/+B2CA8Os4wWwwN2Y0
🌹
عروسک آرزو
https://t.me/+UC3MwVS_fsCnKscw
💝
شبی درپروجا
https://t.me/+ae03USXeFIo3M2Zk
🌵
گلاویژ
https://t.me/joinchat/AAAAAFi1bW3U-7ofzA0FbQ
🍂
دل بی‌جان
https://t.me/+YYRpeXha_xw0ZDM0
🐝
رازمبهم
https://t.me/+-47jRFH3qFJmYTVk
⭕️
اختران
https://t.me/+jnB5gd1qIkU0OTI0

زخم‌ دل
https://t.me/+iJf8w0gY2vA0NWZk
🐠
پیوندارغوانی
https://t.me/+TMmbUnpBbTE2YjA0


Репост из: بنرای امروز

رمانی که به عنوان اولین اثر نویسنده باعث تحسین و تعجب همه شده.

بریم نظرات چند تا از مخاطب‌ها رو درباره‌ی این عاشقانه‌ی جذاب بخونیم:

سعیده:
کانال شما رو خیلی خیلی اتفاقی دیدم و در حالی که سرم خیلی شلوغ
بود و اصلا نمیتونستم یه رمان دیگه شروع کنم عضو شدم. دیگه نگم براتون از بعدش... چیکار کردید با من؟! نمیتونم حسمو بیان کنم🥹 به اندازه ی کافی با تک به تک جمله های رمان احساس نزدیکی میکردم 🥹😍 من یه رمان خوان حرفه ای هستم که از ۱۰ سالگی خوره‌ی کتاب بودم فکر میکردم دیگه رمانی نتونه به اندازه ی اون رمانای اولی که خوندم مثل بامداد خمار و دالان بهشت و... منو مجذوب خودش کنه ولی وقتی این داستان شما رو شروع کردم فهمیدم همه چی قبل از این داستان سوء تفاهم بوده🥹 کجا بودید تا حالا؟؟؟؟ چه بگویم که هرچه بگویم ازش کمه😍🥹 خوش شانس ترین و خوشبخت ترین آدمم که دارم این داستانو میخونم.
‌------------------------------
yas:
به نظرم رمان یک رویای کوتاه طوری شیرینه که تو ذهن خواننده میمونه و می‌ تونیم سالهای بعد بعنوان یک رمان خاطره انگیز چند باره بخونیم و کیف ببریم و هرکس گفت یک رمان خوب با قلم خوب جز ۱۰ رمان برتر تو ذهمنمون باشه.‌‌
------------------------------
مریم:
همون اوایل وقتی عضو شدم محو فضاسازی و شخصیت پردازی قوی قلمتون شدم. به عنوان اولین اثر بسیار مسلط می‌نویسید. خیلی خوشحالم که با قلم تون آشنا شدم. چرخش قلمتون تعلیق فروانی داره. چیزی که باعث شد امشب کامنت بذارم اون سکانس انگشت کشیدن لیلی روی برجستگی شیشه مشجر پنجره بود. یک رویای کوتاه، از نظر من قصه نیست؛ یک زندگیست.‌
-------------------------------
sara:
خط به خط رمان مثل فیلم سینمایی هست. وقتی فاطی رو دیوار میاد من قشنگ میبینمش و این واقعا تحسین برانگیزه که یک نویسنده بتونه جوری بنویسه که مخاطب ارتباط عمیق با شخصیت های رمان بگیره که اونا رو واضح ببینه. دیالوگا و مونولوگا خیلی روون و جذابن. توصیفت از همه چی به‌جاست، نه اونقد زیاده که خسته کننده بشه نه اونقد کمه که ناقص باشه...مثل جورچین همه چیز رو قشنگ کنار هم گذاشتی تا با یه خط نوشتن خودش بریزه و ردیف رو هم سوار بشن. موقع خوندن بدون اغراق واقعا لذت میبرم.
‌------------------------------
Harir:
این داستان خود زندگیه. چقدر با احساسه قلمتون. شیرینی وتلخی لحظات رو واضح و بدون ذره‌ای افراط یا تفریط نشون میدید. گاهی فکر میکنم رشته روانشناسی خوندید که اینقدر زیبا روانشناسی و روانشناختی شخصیت‌ها رو در رمان می‌نویسید، این نکته مهمیه که نویسنده باید مسلط باشه به اون و شما با مهارت کامل از عهده این پردازش براومدید. رمان پر از هیجان و مونولوگ‌های دلنشینه، بسیار سنجیده و منطقی می‌نویسی از حس حال شخصیت‌ها، تفکراتشون، فرهنگ خانواده و محله و اینکه پردازشتون به ریز ریز جزئیات خواننده رو به خاطرات گذشته میبره... کادو خریدن های پنهانی برای دوست پسرشون، ملاقات‌های دزدکی 😍 حرف‌های یواشکی و پیچوندن خانواده به بهانه آموزشگاه و رفتن خونه همکلاسی و...‌
‌------------------------------
شهرزاد:
همه‌ی شخصیت ها حقیقی و درستن. من واقعا لذت می‌برم از گفت و گوی خانوادگی کنار سفره‌شون، تو مهمونی یا هر جمع دیگه‌ای... انگار هر کدوم همون حرفی که انتظار میره ازشون رو میزنن و باعث حال خوب ما میشن. انگار ما هم کنار اونا نشستیم.
‌‌------------------------------
از چت ناشناس:
فقط خواستم بگم رمانت خیلی حال و هوای خاصی داره... مثلا ترکیب اون اتاقک شیشه ای حیاط پشتی خونه گلستان خانم و بارون و آهنگ فریدون فروغی... 🤭😂 وقتی اسم فصل  «می خواهمت چو خسته ای که خواب را» خوندم شکوفه امید توی دلم جوونه زد☺️🩷قرار شون تو پارت ۴۱۱ و ۴۱۲ ❤️ و دیالوگ های خاص زمان به لیلی🤭🤭🙈 یا حس گندی که بعد خوندن دعوای لیلی و زمان تو ماشین توی فصل «جفا کاری چو من» داشتم😭🤦🏻‍♀ یا مثلا همین پارت ۴۹۳ فک کنم الان نزدیک به بیست بار خوندمش این پارتو...گوشی های قدیمی، از شب تا صبح بیدار موندن، امتحانات، برف بازی، خونه تکونی و کلی حس خوب دیگه 🥰 و اینم بگم که عاشق اسم شخصیتام خیلی خاصن 💕
-------------------------
https://t.me/+hxTBRdE7BvwzMDY0
https://t.me/+hxTBRdE7BvwzMDY0
https://t.me/+hxTBRdE7BvwzMDY0

[قصه‌ای لطیف و پر هیجان در دل کوچه‌ای بن‌بست]
رمانی که بی برو برگرد شما رو مجذوب خودش می‌کنه... فقط کافیه چند پارتشو بخونید تا گرفتارش بشید.




Репост из: تب لیستی سایه♥️
مخاطبان عزیزکانال
این لیست پر از رمان های عاشقانه و جذابی است که تنها امروز اعتبار دارد❤️


یک‌ رویای کوتاه
https://t.me/+hxTBRdE7BvwzMDY0
❤️
جامانده
https://t.me/+EetWHACuYEA0YzA0
🎀
بی گناه
https://t.me/+ZJeOfBFX7rpmMWRk
🐠
بن بست واهیلا
https://t.me/+wOEbmzMd5INiYjRk
🧊
کافه دارچین
https://t.me/+v7ssTInLxvw3OTA0
☕️
قاب سوخته
https://t.me/+WCvtEOhqLIYZPqoi
🔮
منشورعشق
https://t.me/+2yp68a4xG0xlOTc0
🎼
فودوشین
https://t.me/+HVwbM-IoSWI2MTU0
🎾
کلبه رمان های عاشقانه
https://t.me/+4R6qpgXBinUxOTg0
📚
سونای
https://t.me/joinchat/AAAAAFbz0FL1DIxPtEdKxQ
🍷
وصله ناجور دل
https://t.me/+nFRZT8EaFUgzMGZk
☕️
سایه ی سرخ
https://t.me/joinchat/5lHZcPHRA3wxODg0
🌰
پناهگاه طوفان
https://t.me/+g0SD3Ehg6eE0ZDVh
🍕
قهوه با رایحه زن
https://t.me/+lr2yvorU2WU3MzRk
🎷
منتهی به خیابان عشق
https://t.me/+R11OsZffKMoo-Uk4
🎲
یک روز به شیدایی
https://t.me/+zifHrlN32FIyYTVk
💔
آناشه
https://t.me/+FttMneQYDEU0MmNk
🎭
روزهای سفید
https://t.me/+gnJ8IOwmdd45Yjdk
🦋
شب های پاریس ماه نداشت
https://t.me/+znZrAk1TDUZhNzk0
🌜
ماهرو
https://t.me/+wBeUk_vb119hNjc0
🍒
رهایی
https://t.me/+4s9jFl58EpgyYzE0

شاهزاده یخ زده
https://t.me/+KtcFzv-ZFeAxODQ0
🧀
ازطهران‌تاتهران
https://t.me/+-ddAMSs9929iOGQ0
🍍
عاشق بی گناه
https://t.me/+ZX0tzSCYlTQyNmZk
💄
جاری خواهم ماند
https://t.me/+iltXh72SRbs4NDI8
🐙
خاج
https://t.me/+1qS1AWMr81hkN2Vk
❤️‍🔥
امیر سپهبد
https://t.me/+cI4OSH1RYYEwZjY0
🕯
سایه های سرگردان
https://t.me/+QM7Vfpq1G9RiNzE0
🐠
دلبرآتش
https://t.me/+SXqxen_N1vI4MTU0
🍃
بیاعشق رامعنا کنیم
https://t.me/+OCmbm9KmMnBkMTFk
🐠
جدال دوعین
https://t.me/+hyLm_LlT8dVhM2Vk
🤡
ترفنج
https://t.me/+3Azy9WBF1D83ZTU0
🐝
مودت نوشکفته
https://t.me/+Vyde_aMYHJA0NWI0

کابوس ورویا
https://t.me/+MyxnN8QHYpI5ZTY0
🕯
ماه عمارت
https://t.me/joinchat/AAAAAFaErq53HiQz5KGbPg
🍀
دنیای تاریک
https://t.me/+NZJC-Zf4oIA2YjJk
🍓
لیرا
https://t.me/+FYXL5jrHy-hmZjE0
🦊
ویرانه های سکوت
https://t.me/joinchat/UxeH-D3sAnJO3mDX
🥝
سبوی شکسته
https://t.me/+9YhXOZ1bfwg0NzI8
👀
شبیخون‌نیرنگ
https://t.me/+zON_gzksXTRhNDY8

گیس طلایی
https://t.me/+LUgE9CRE6MhkNDlk
🥃
مضطر
https://t.me/joinchat/Vp4khXQ1LcEhqe8f
☃️
قلب‌هاهرگزنمی‌میرند
https://t.me/+jHupb8WZil8yMzhk
🌊
گریز
https://t.me/+SF0c0RYHKVqt-OUs
🌙
کاوررمان
https://t.me/+3qIZbz7SRk42M2Zk
💔
اقیانوس زندگی
https://t.me/+Hqm64uWpt6dkOTQ0
🐠
سالیز
https://t.me/+7c77UZ1Xr5k3OTA8
🍃
ضربان
https://t.me/+feDAzk7KXQ84MWQ0
💍
تبار
https://t.me/+_YxoeeEfQss4MGVk
👑
هایش
https://t.me/+xAk9TVbRn5Y3NzQ0
🐠
آرام وحشی
https://t.me/+-9EbT6TQIillZDY0
🌾
لیلی درسیسیل
https://t.me/+9IL05T6OAEo1YmU0
🎃
جنون
https://t.me/+JDg7pbXNVnphNGI0
🍃
بی رحم ترین عاشق
https://t.me/+T1knjmRkjJgxMmY0
🌒
سی سالگی
https://t.me/+GkymMdrhpaAxNTE0
🎯
یاس من
https://t.me/+iinsh0LwOIhmNGE0
🎃
قرارنبودعاشق شیم
https://t.me/+m3ELnbYGyV8xMTlk
💝
خواب
https://t.me/+hG88MA7KVnY2ZWM0
💀
سارین
https://t.me/+L2ZP7JjHlOQzNGU0
🐈
آن سوی چشمان رنگ شبت
https://t.me/+i-AULEBzIu9jMjNk
🎁
ازجنس طلا
https://t.me/+l7OIXTpNitY2M2E0
🦚
گندم‌در طوفان زندگی
https://t.me/+8MyxgQ4mGOVjOTA0
🍂
چشمآهو
https://t.me/+FscYk1fAp6llYzVk
🌺
جوخه‌ ی‌تقلا
https://t.me/+n342BLRGbCYwM2Fk
🧶
چشم های آهیل
https://t.me/+EQ36tGfAf380M2M0
👀
برزخ عشق
https://t.me/+Oe0BXmaR0L83NGU0
🐦‍🔥
شهربندگرگ سیاه
https://t.me/+Ijr5wTMZt0AzMDFk

اسپار
https://t.me/joinchat/WjuxpULPKVZhODQ0
🪐
رمانسرای ایرانی
https://t.me/+zZSgUDD1yHk0NjQ0

رمان های آنلاین
https://t.me/+UUWMVgclpmc0YzA0
🧶
جال
https://t.me/+nrpuydJ_Z3xkNTlk
👓
طلا
https://t.me/+kC7FObK-LxphMWY0
💄
منفصل
https://t.me/+jBtyLurwbX9mODM0
🌈
اغواوعشق
https://t.me/+d0Klnq7MLTgxNDZk
🌻
به جهنم خواهم رفت
https://t.me/+NQ_gl30fwgBkOTRk
🐾
وکیل تسخیری
https://t.me/+6mLM_NORp1Q0ZmU8
🌸
فگار
https://t.me/+RLIrvzZYN6FlMTA0
👽
کوارا
https://t.me/joinchat/rlqEz_ydcDJhNzlk
🪵
دیافراگم
https://t.me/+B2CA8Os4wWwwN2Y0
🌹
عروسک آرزو
https://t.me/+UC3MwVS_fsCnKscw
💝
شبی درپروجا
https://t.me/+ae03USXeFIo3M2Zk
🌵
گلاویژ
https://t.me/joinchat/AAAAAFi1bW3U-7ofzA0FbQ
🍂
دل بی‌جان
https://t.me/+YYRpeXha_xw0ZDM0
🐝
رازمبهم
https://t.me/+-47jRFH3qFJmYTVk
⭕️
اختران
https://t.me/+jnB5gd1qIkU0OTI0

زخم‌ دل
https://t.me/+iJf8w0gY2vA0NWZk
🐠
پیوندارغوانی
https://t.me/+TMmbUnpBbTE2YjA0



Показано 20 последних публикаций.