همه مسافر آسمانیم مانند ژاله خانم علو/
📽️به وظایف خود عمل کنیم، ما انسانیم
📽️ژاله خانم علو، زنی استثنایی و راست قامت بود. اینرا من وقتی فهمیدم که دو سه باری معاشرش شدم.
اول بار با لاله خانم اسکندری آمده بودند در یکی از انواع آئینهایی که برای نیکوکاری میگرفتیم.
ژاله خانم علو در کنداکتور سخنرانیها نبود، اما وقتی درخواست ما را دید، با بلندطبعی قبول کرد، بالای سن رفت و فیالبداهه چنان از امر نیکوکاری حرف زد که من ماندم! پیش خودم فکر میکردم هرگز نباید کنداکتور را تغییر داد، اما بهترین بخش برنامه، اتفاقا همان حضور او و حرفهای او شد.
(باز هم فهمیدم که کارگردان اصلی، یکی دیگر است.)
آن روز حرفهای ژاله خانم علو، گُل مراسم شد، همه آن آدمهای از پیش تعیینشده رفتند و فراموش شدند (واقعا)، اما یاد خانم هنرمند و گوینده، که ساده و سلیس و شیوا و از «جان»، حرف میزد، باقی ماند و ماند و ماند...
در تمام این سالها، در حیرت آن دعوت خدایی و این کسی بودم که بیریا درخواست را پذیرفت و بالای سن رفت و بدون هیچ ادعایی با نگاهی سراسر پر محبت و راستین، و صدایی مخملین و دلنشین، مردمان را به ضیافت فلسفه حیات برد تا مسئولیتهامان را یادآوری کند؛ «بزرگترین نیکوکاری، ادای به وظیفه است.»
ژاله خانم علو آن روز گفت:
«طبیعت کار خودش را بلد است، وقتی بهار میشود، آن درخت سبز میشود، آسمان میبارد، خورشید به موقع طلوع و غروب میکند و هستی جلوه طبیعی خودش را دارد.
در تابستان هم آن درخت میوه میدهد، در پاییز برگهایش زرد میشود و در زمستان به خواب میرود و تن را به کرامت طبیعت میسپارد و باز در بهار، همان...؛ اینطوریاست که ما به گردش و طبیعت ایمان میآوریم و اعتماد داریم و میدانیم این چرخه تغییر نخواهد کرد. بله! این فقط انسان است که به وظایف خود درست عمل نمیکند و دنیای اطرافش را آلوده ساخته و به طبیعت لطمه زده و...، به وظایف خودمان بازگردیم.»
ژاله خانم علو را در یک مراسم تجلیل در «جشنواره پروین» هم دیده بودم، همان افتادهحالی و زیبایی درونی را میتاباند حالیاکه مراسم تجلیل بود و... و بعد هم در آئینهایی دیگر؛ رعنایی در ذُروه کمال و شیوایی بیان در اوج و فروغ بیحد و حصر.
اینک ژاله خانم علو مسافر آسمانها شده و عمر با برکتش به پایان رسیده بیمنت و بیحرف و حدیثی؛ هنرمندانه و مسئول.
کاشکی آدمی مانند ژاله خانم علو باشد، بدون هیچ تمنایی، با طبعی بلند، دانسته، با جذبه، خوشقریحه.
آدمی نباید عمرش را بیهوده هدر دهد، باید خواند، باید دید، ادراک را ساخت و در مداقه با جهان پیرامون به جمله زیبای ژاله خانم علو رسید؛
به وظایف خودمان عمل کنیم، ما انسانیم.
خدایش بیامرزد، آنقدر تابنده بود که این واژهها و این صفحه کیبورد هم کم آورد در وصف صفاتش.
ژاله خانم علو چه انسان نازنینی بود.
@r_dorost
📽️به وظایف خود عمل کنیم، ما انسانیم
📽️ژاله خانم علو، زنی استثنایی و راست قامت بود. اینرا من وقتی فهمیدم که دو سه باری معاشرش شدم.
اول بار با لاله خانم اسکندری آمده بودند در یکی از انواع آئینهایی که برای نیکوکاری میگرفتیم.
ژاله خانم علو در کنداکتور سخنرانیها نبود، اما وقتی درخواست ما را دید، با بلندطبعی قبول کرد، بالای سن رفت و فیالبداهه چنان از امر نیکوکاری حرف زد که من ماندم! پیش خودم فکر میکردم هرگز نباید کنداکتور را تغییر داد، اما بهترین بخش برنامه، اتفاقا همان حضور او و حرفهای او شد.
(باز هم فهمیدم که کارگردان اصلی، یکی دیگر است.)
آن روز حرفهای ژاله خانم علو، گُل مراسم شد، همه آن آدمهای از پیش تعیینشده رفتند و فراموش شدند (واقعا)، اما یاد خانم هنرمند و گوینده، که ساده و سلیس و شیوا و از «جان»، حرف میزد، باقی ماند و ماند و ماند...
در تمام این سالها، در حیرت آن دعوت خدایی و این کسی بودم که بیریا درخواست را پذیرفت و بالای سن رفت و بدون هیچ ادعایی با نگاهی سراسر پر محبت و راستین، و صدایی مخملین و دلنشین، مردمان را به ضیافت فلسفه حیات برد تا مسئولیتهامان را یادآوری کند؛ «بزرگترین نیکوکاری، ادای به وظیفه است.»
ژاله خانم علو آن روز گفت:
«طبیعت کار خودش را بلد است، وقتی بهار میشود، آن درخت سبز میشود، آسمان میبارد، خورشید به موقع طلوع و غروب میکند و هستی جلوه طبیعی خودش را دارد.
در تابستان هم آن درخت میوه میدهد، در پاییز برگهایش زرد میشود و در زمستان به خواب میرود و تن را به کرامت طبیعت میسپارد و باز در بهار، همان...؛ اینطوریاست که ما به گردش و طبیعت ایمان میآوریم و اعتماد داریم و میدانیم این چرخه تغییر نخواهد کرد. بله! این فقط انسان است که به وظایف خود درست عمل نمیکند و دنیای اطرافش را آلوده ساخته و به طبیعت لطمه زده و...، به وظایف خودمان بازگردیم.»
ژاله خانم علو را در یک مراسم تجلیل در «جشنواره پروین» هم دیده بودم، همان افتادهحالی و زیبایی درونی را میتاباند حالیاکه مراسم تجلیل بود و... و بعد هم در آئینهایی دیگر؛ رعنایی در ذُروه کمال و شیوایی بیان در اوج و فروغ بیحد و حصر.
اینک ژاله خانم علو مسافر آسمانها شده و عمر با برکتش به پایان رسیده بیمنت و بیحرف و حدیثی؛ هنرمندانه و مسئول.
کاشکی آدمی مانند ژاله خانم علو باشد، بدون هیچ تمنایی، با طبعی بلند، دانسته، با جذبه، خوشقریحه.
آدمی نباید عمرش را بیهوده هدر دهد، باید خواند، باید دید، ادراک را ساخت و در مداقه با جهان پیرامون به جمله زیبای ژاله خانم علو رسید؛
به وظایف خودمان عمل کنیم، ما انسانیم.
خدایش بیامرزد، آنقدر تابنده بود که این واژهها و این صفحه کیبورد هم کم آورد در وصف صفاتش.
ژاله خانم علو چه انسان نازنینی بود.
@r_dorost