📖 کتاب «بخوانند و داوری کنند» (شیعیگری)
🖌 احمد کسروی
🔸گفتار دوم : خردههایی که به شیعیگری توان گرفت (دوازده از شانزده)
نهم : دربارهی آنجهان سخنان بسیاری در کتابهای شیعی هست. باینجهان بس نکرده از آنجهان میدان دیگری برای گزافهبافیهای خود باز کردهاند : روز رستاخیز خدا بداوری نشسته پیغمبران از اینسو و آنسو رده خواهند بست. علی «لواء الحمد» را که پرچمش از مشرق تا مغرب و بلندیش هزارساله راهست بدست خواهد گرفت. امامان بشیعیان هوادار درآمده میانجیگری خواهند کرد. گناههای اینان را به سنیان داده ثوابهای ایشان را باینان خواهند داد. آنان را بدوزخ و اینان را به بهشت روانه خواهند گردانید. «حوض کوثر» در دست علی بوده و او آب جز بشیعیان نخواهد داد. در آن گرمای سوزان دلهای سنیان کباب شده و آبی نخواهند یافت.
از این گزافههای سیاسی چندان بافتهاند که اگر گرد آورده شود کتابی بزرگ باشد. سخن ما در اینجا دربارهی میانجیگری است. این یک پایهای از کیش شیعیست. حسینبنعلی کشته نشده مگر برای آنکه روز رستاخیز بشیعیان هوادار درآید و گناههای ایشان را بیامرزاند. روز «اَلَسْت» پیمانی میانهی او با خدا بسته شده که حسین در راه خدا از جان و داراک [1] و فرزندان درگذرد و خدا نیز روز رستاخیز «شفاعت» او را دربارهی شیعه بپذیرد. آن پنداری را که مسیحیان دربارهی مسیح و کشته شدنش میدارند و کشته شدن او را «کفّاره»ی گناهان فرزندان آدم میشناسند ، شیعیان همان پندار را دربارهی حسین و کشته شدنش میدارند ، و بیگمان از مسیحیان گرفتهاند.
به هر حال این یکی از ایرادهای آن کیشست. اینان خدا را همچون یکی از پادشاهان خودکامهی تاریخ پنداشتهاند ، و اینست برایش «گرامیداشتگانی» بسیجیده [2] یاورانی آماده گردانیدهاند. این سخن بارها از ملایان شنیده شده : «این پادشاهان که وزیرانی دارند خدا نباید داشته باشد؟!..». از همینجا باندازهی نادانی و خداناشناسی این گروه پی توان برد.
یکی بگوید : ای بیخردان خدا کجا و پادشاهان خودکامه کجا؟!.. بگوید : میانجیگری جز در برابر نادانی یا خشمرانی نتواند بود. یک پادشاهی که بجان و داراک مردم چیره میبوده و چهبسا که با یک خشم ، آتش به هستی مردی میزده ، و چهبسا که بیگناهی را گناهکار شناخته و فرمان کشتنش میداده ، در دستگاه چنین پادشاهی کسانی میبایسته که در چنان پیشامدهایی بپای پادشاه افتند و با چاپلوسیها خشم او را فرونشانده گرفتارِ بیگناه را رها گردانند. میانجیگری در چنین دستگاهی میسزیده. در دستگاه سراپا دادگری و راستی چه نیاز بمیانجی باشد؟!.. من از شما میپرسم آیا در دادگاه و دیگر ادارههای قانونی میانجیگری تواند بود؟!..
🔹 پانوشتها :
1ـ داراک = (دار + اک) هر آنچه دارند ، ثروت ، مال.
2ـ بسیجیدن = تدارک کردن.
📣 (خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل همراه بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
یک نظرپرسی هم در زیر آمده که میتوانید در آن شرکت کنید).
🌸
🖌 احمد کسروی
🔸گفتار دوم : خردههایی که به شیعیگری توان گرفت (دوازده از شانزده)
نهم : دربارهی آنجهان سخنان بسیاری در کتابهای شیعی هست. باینجهان بس نکرده از آنجهان میدان دیگری برای گزافهبافیهای خود باز کردهاند : روز رستاخیز خدا بداوری نشسته پیغمبران از اینسو و آنسو رده خواهند بست. علی «لواء الحمد» را که پرچمش از مشرق تا مغرب و بلندیش هزارساله راهست بدست خواهد گرفت. امامان بشیعیان هوادار درآمده میانجیگری خواهند کرد. گناههای اینان را به سنیان داده ثوابهای ایشان را باینان خواهند داد. آنان را بدوزخ و اینان را به بهشت روانه خواهند گردانید. «حوض کوثر» در دست علی بوده و او آب جز بشیعیان نخواهد داد. در آن گرمای سوزان دلهای سنیان کباب شده و آبی نخواهند یافت.
از این گزافههای سیاسی چندان بافتهاند که اگر گرد آورده شود کتابی بزرگ باشد. سخن ما در اینجا دربارهی میانجیگری است. این یک پایهای از کیش شیعیست. حسینبنعلی کشته نشده مگر برای آنکه روز رستاخیز بشیعیان هوادار درآید و گناههای ایشان را بیامرزاند. روز «اَلَسْت» پیمانی میانهی او با خدا بسته شده که حسین در راه خدا از جان و داراک [1] و فرزندان درگذرد و خدا نیز روز رستاخیز «شفاعت» او را دربارهی شیعه بپذیرد. آن پنداری را که مسیحیان دربارهی مسیح و کشته شدنش میدارند و کشته شدن او را «کفّاره»ی گناهان فرزندان آدم میشناسند ، شیعیان همان پندار را دربارهی حسین و کشته شدنش میدارند ، و بیگمان از مسیحیان گرفتهاند.
به هر حال این یکی از ایرادهای آن کیشست. اینان خدا را همچون یکی از پادشاهان خودکامهی تاریخ پنداشتهاند ، و اینست برایش «گرامیداشتگانی» بسیجیده [2] یاورانی آماده گردانیدهاند. این سخن بارها از ملایان شنیده شده : «این پادشاهان که وزیرانی دارند خدا نباید داشته باشد؟!..». از همینجا باندازهی نادانی و خداناشناسی این گروه پی توان برد.
یکی بگوید : ای بیخردان خدا کجا و پادشاهان خودکامه کجا؟!.. بگوید : میانجیگری جز در برابر نادانی یا خشمرانی نتواند بود. یک پادشاهی که بجان و داراک مردم چیره میبوده و چهبسا که با یک خشم ، آتش به هستی مردی میزده ، و چهبسا که بیگناهی را گناهکار شناخته و فرمان کشتنش میداده ، در دستگاه چنین پادشاهی کسانی میبایسته که در چنان پیشامدهایی بپای پادشاه افتند و با چاپلوسیها خشم او را فرونشانده گرفتارِ بیگناه را رها گردانند. میانجیگری در چنین دستگاهی میسزیده. در دستگاه سراپا دادگری و راستی چه نیاز بمیانجی باشد؟!.. من از شما میپرسم آیا در دادگاه و دیگر ادارههای قانونی میانجیگری تواند بود؟!..
🔹 پانوشتها :
1ـ داراک = (دار + اک) هر آنچه دارند ، ثروت ، مال.
2ـ بسیجیدن = تدارک کردن.
📣 (خوانندگان همچنین میتوانند از راه نشانی زیر با ما همبستگی داشته پیام یا نوشتارهای خود را در این زمینه بنویسند. تنها خواهش ما اینست که نوشتارها تا جایی که تواند بود کوتاه و با دلیل همراه بوده و خواست از آن تنها روشنی مطلب و حقیقت باشد.
@PakdiniHambastegibot
یک نظرپرسی هم در زیر آمده که میتوانید در آن شرکت کنید).
🌸