📖 دفتر «سخنرانی کسروی در انجمن ادبی»
🖌 احمد کسروی
🔸 در پاسخ آقای فراهانی (یک از دو)
📣 گفتار پایین در روزنامهی عراق چاپ شده و چون میخواهیم در این شماره گفتگو از شعر را بپایان برسانیم آن را نیز در اینجا میآوریم.
اما دربارهی شعر پیداست که آقای فراهانی که شاعر است آن نگارشهای پاکدلانهی پیمان را دربارهی شعرا نتوانسته بر خود هموار کند و اینست که با این لحن ناروا بپاسخ پرداخته! دریغا ! صد دریغا !
دریغا که هر کسی میگوید مرا در کار خود آزاد بگزارید از دیگران هرچه میگویید بگویید!
نخست باید دانست که بر خلاف گفتهی آقای فراهانی ما بیکبار با شعر و شاعری پرخاش نکردهایم. شمارههای پیمان در عراق فراوان است. خود آقای فراهانی هم دارد. نگاه کند و ببیند که در همه جا فرق میانهی نیک و بد گزاردهایم. وآنگاه ما در هر شمارهی پیمان شعرهای سودمندی چاپ میکنیم که از جمله شعر خود آقای فراهانی را در شمارهی پیش کردیم.
دوم ـ شعر را پیش از ما کتاب آسمانی اسلام نکوهش نموده. آقای فراهانی که تمسک بدیانت دارد چگونه این آیهها را در قرآن نخوانده که در نکوهش شعرا میفرماید : «وَالشُّعَرَاءُ یتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کلِّ وَادٍ یهِیمُونَ وَأَنَّهُمْ یقُولُونَ مَا لَا یفْعَلُونَ.؟.» [1] و اگر خواندهاند زهی گستاخی ایشان که با آن لحن حمایت از شعرا مینمایند!
اگر کسی چشم بینایی دارد همین آیهها بزرگترین معجزهی قرآن است زیرا نارواییهای شعرای ایران را یکایک پیشبینی نموده در حالی که در آن زمان شعرا این اندازه گرفتار نارواییها نبودهاند.
یک مردی در هزاروسیصد سال پیش زیان شعر را دریافته و آن را با بهترین عبارتی بیان فرموده ولی ایرانیان پس از هزار سال گرفتاری که صد زیان از شعر بردهاند و ریشهی هوش و خردشان با تیشهی سجع و قافیه کنده شده باز آنچه که میبایست درنمییابند. آیا آن مرد فرستادهی خدا نبوده؟!
آقای فراهانی : مسلمان باید از کار بیهوده روگردان باشد : (الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ) [2] بگویید آیا غزلسرایی کار بیهوده است یا نه؟! آیا آنهمه بهاریهها ، خزانیهها ، تهرانیهها ، مثنویها ؛ بیهوده است یا نه؟! اگر اینها بیهوده نیست پس بیهوده چیست؟!
در دین مسلمانی اگر کسی را پسر جوانی از دست رفت و بالای سر جنازهی او سخنانی گفته شد (از قبیل : سرو قامتت بر زمین آمد ـ آسمان بر تو گریه کرد ـ جهان پس از تو ویران خواهد ماند) این سخنان حرامست و گویندهاش گناهکار شمرده میشود. پس چگونه مسلمان در ستایش یک یار پنداری آنهمه سخنان بیجا برشتهی نظم کشد و گناهکار نباشد؟!
در مسلمانی کسی نمیتواند ستایشگر دیگران باشد. پیغمبر بزرگوار فرموده : «احثُوا فی وجوه المدّاحین التّراب» (خاک بروی ستایشگران پاشید). پس شما چه میگویید بآنهمه قصیدهها و غزلها که در ستایش سَنجَر و قُماج و طَمغاج و طُغاتَیمور و سُنقُر و بَغا سروده شده و امروز بانبوهی در گنجیهی ادبیات ما پیداست؟!
چه میگویید باین که چاپلوسی از زشتترین خویهای آدمی است و این خوی زشت در بنیاد شعر ایران خوابیده است؟!
چه میگویید بآنکه شعرا با یک جهان بیآزرمی با پسران عشقبازی کردهاند و غیرت ایرانیگری را لکهدار ساختهاند؟!
چه پاسخ میدهید بآنکه شعرا با همهی دعوای مسلمانی کفر و زندقه را در شعر جایز شماردهاند و کسی که به مکه رفته و برگشته چنین میگوید : «این خانه بدین خوبی آتشکده بایستی». مردی که دعوای ازبر کردن قرآن را دارد در صد جا بیشتر طعنه بدین اسلام و اصول آن میزند و رستاخیز و بهشت و دوزخ همه را ریشخند میکند؟!
چه پاسخ میدهید بآنکه شعرای ما دیوانها در ستایش باده پرداختهاند و کسی نمیگوید آقای شاعر باده هرچه هست باشد ستایش آن اینهمه نیست؟
چه پاسخ میدهید که همین شعرا از بهر حرمت می در اسلام صد گونه زباندرازی به پیغمبر بزرگوار اسلام کردهاند؟!
چه پاسخ میدهید که یک شاعری که در برابر یک مرد ترک حاکم ارزنجان خود را «سگ» میخواند و از او طلب استخوان میکند ، در برابر پیغمبران بگردنکشی برخاسته خود را تالی بلکه همرتبهی آنان میشمارد؟! [3]
🔹 پانوشتها :
1ـ سورهی شعراء آیههای 224 و 225 و 226 : و شاعران را گمراهان پیروى مىکنند. مگر ندیدهاى که آنان در هر وادی سرگردانند و مىگویند آنچه نمىکنند.
2ـ سورهی مؤمنون ، آیهی 3.
3ـ با فلک آن دم که نشینی بخوان
پیش من ، افکن قدری استخوان
کاخر لاف سگیت میزنم
دبدبهی بندگیت میزنم
***
پیش و پسی هست صف کبریا
پس شعرا آمد و پیش انبیا
🌸
🖌 احمد کسروی
🔸 در پاسخ آقای فراهانی (یک از دو)
📣 گفتار پایین در روزنامهی عراق چاپ شده و چون میخواهیم در این شماره گفتگو از شعر را بپایان برسانیم آن را نیز در اینجا میآوریم.
اما دربارهی شعر پیداست که آقای فراهانی که شاعر است آن نگارشهای پاکدلانهی پیمان را دربارهی شعرا نتوانسته بر خود هموار کند و اینست که با این لحن ناروا بپاسخ پرداخته! دریغا ! صد دریغا !
دریغا که هر کسی میگوید مرا در کار خود آزاد بگزارید از دیگران هرچه میگویید بگویید!
نخست باید دانست که بر خلاف گفتهی آقای فراهانی ما بیکبار با شعر و شاعری پرخاش نکردهایم. شمارههای پیمان در عراق فراوان است. خود آقای فراهانی هم دارد. نگاه کند و ببیند که در همه جا فرق میانهی نیک و بد گزاردهایم. وآنگاه ما در هر شمارهی پیمان شعرهای سودمندی چاپ میکنیم که از جمله شعر خود آقای فراهانی را در شمارهی پیش کردیم.
دوم ـ شعر را پیش از ما کتاب آسمانی اسلام نکوهش نموده. آقای فراهانی که تمسک بدیانت دارد چگونه این آیهها را در قرآن نخوانده که در نکوهش شعرا میفرماید : «وَالشُّعَرَاءُ یتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کلِّ وَادٍ یهِیمُونَ وَأَنَّهُمْ یقُولُونَ مَا لَا یفْعَلُونَ.؟.» [1] و اگر خواندهاند زهی گستاخی ایشان که با آن لحن حمایت از شعرا مینمایند!
اگر کسی چشم بینایی دارد همین آیهها بزرگترین معجزهی قرآن است زیرا نارواییهای شعرای ایران را یکایک پیشبینی نموده در حالی که در آن زمان شعرا این اندازه گرفتار نارواییها نبودهاند.
یک مردی در هزاروسیصد سال پیش زیان شعر را دریافته و آن را با بهترین عبارتی بیان فرموده ولی ایرانیان پس از هزار سال گرفتاری که صد زیان از شعر بردهاند و ریشهی هوش و خردشان با تیشهی سجع و قافیه کنده شده باز آنچه که میبایست درنمییابند. آیا آن مرد فرستادهی خدا نبوده؟!
آقای فراهانی : مسلمان باید از کار بیهوده روگردان باشد : (الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ) [2] بگویید آیا غزلسرایی کار بیهوده است یا نه؟! آیا آنهمه بهاریهها ، خزانیهها ، تهرانیهها ، مثنویها ؛ بیهوده است یا نه؟! اگر اینها بیهوده نیست پس بیهوده چیست؟!
در دین مسلمانی اگر کسی را پسر جوانی از دست رفت و بالای سر جنازهی او سخنانی گفته شد (از قبیل : سرو قامتت بر زمین آمد ـ آسمان بر تو گریه کرد ـ جهان پس از تو ویران خواهد ماند) این سخنان حرامست و گویندهاش گناهکار شمرده میشود. پس چگونه مسلمان در ستایش یک یار پنداری آنهمه سخنان بیجا برشتهی نظم کشد و گناهکار نباشد؟!
در مسلمانی کسی نمیتواند ستایشگر دیگران باشد. پیغمبر بزرگوار فرموده : «احثُوا فی وجوه المدّاحین التّراب» (خاک بروی ستایشگران پاشید). پس شما چه میگویید بآنهمه قصیدهها و غزلها که در ستایش سَنجَر و قُماج و طَمغاج و طُغاتَیمور و سُنقُر و بَغا سروده شده و امروز بانبوهی در گنجیهی ادبیات ما پیداست؟!
چه میگویید باین که چاپلوسی از زشتترین خویهای آدمی است و این خوی زشت در بنیاد شعر ایران خوابیده است؟!
چه میگویید بآنکه شعرا با یک جهان بیآزرمی با پسران عشقبازی کردهاند و غیرت ایرانیگری را لکهدار ساختهاند؟!
چه پاسخ میدهید بآنکه شعرا با همهی دعوای مسلمانی کفر و زندقه را در شعر جایز شماردهاند و کسی که به مکه رفته و برگشته چنین میگوید : «این خانه بدین خوبی آتشکده بایستی». مردی که دعوای ازبر کردن قرآن را دارد در صد جا بیشتر طعنه بدین اسلام و اصول آن میزند و رستاخیز و بهشت و دوزخ همه را ریشخند میکند؟!
چه پاسخ میدهید بآنکه شعرای ما دیوانها در ستایش باده پرداختهاند و کسی نمیگوید آقای شاعر باده هرچه هست باشد ستایش آن اینهمه نیست؟
چه پاسخ میدهید که همین شعرا از بهر حرمت می در اسلام صد گونه زباندرازی به پیغمبر بزرگوار اسلام کردهاند؟!
چه پاسخ میدهید که یک شاعری که در برابر یک مرد ترک حاکم ارزنجان خود را «سگ» میخواند و از او طلب استخوان میکند ، در برابر پیغمبران بگردنکشی برخاسته خود را تالی بلکه همرتبهی آنان میشمارد؟! [3]
🔹 پانوشتها :
1ـ سورهی شعراء آیههای 224 و 225 و 226 : و شاعران را گمراهان پیروى مىکنند. مگر ندیدهاى که آنان در هر وادی سرگردانند و مىگویند آنچه نمىکنند.
2ـ سورهی مؤمنون ، آیهی 3.
3ـ با فلک آن دم که نشینی بخوان
پیش من ، افکن قدری استخوان
کاخر لاف سگیت میزنم
دبدبهی بندگیت میزنم
***
پیش و پسی هست صف کبریا
پس شعرا آمد و پیش انبیا
🌸