🌱#خیال
لینک قسمت اول
https://t.me/new_ziba/34760
#قسمت_هشتادوشش
از برخورد دستش روی دستم نفس عم یقی ک شیدم و سعی کردم عادی جلوه بدم.
لبخند ک مجونی رو بهش زدم که دودل نگاهم کرد و از روی تخت بلند شد و گفت:
-م یرم بیرون توام یکم بخواب و استراحت کن..
به سمتِ بیرون قدم برداشت که قبل از این که بیرون بره گفتم:
-شاهان!
به سمتم برگشت و سوا لی نگاهم کرد و گفتم:
-هی چی..
عجیب و خیره نگاهم کرد فکر کنم اونم متوجه شده بود که م یخواستم بهش بگم بمون و لی
نگفتم، حرفی نزد و به سرعت از اتاق بیرون زد..
-آیها نشاه ی-
مشغول تلویزیون د یدن بودم که با صدای برسام به عقب برگشتم.
خیره نگاهش کردم که اشاره کرد دنبالش برم.
کلافه از جام بلند شدم و به سمت اتاقش رفت یم و زمزمه کردم:
-باز چیه برسام؟!
پوزخندی گوش هی لبش جا خشک کرد و درحالی که چندتا عکس جلوم م ینداخت خونسرد روی
کاناپه لَم داد و گفت:
-نگاه کن!
متعجب به عکس هایی که دستم داده بود خیره شدم و گفتم:
-اینا چ یان ؟!
⭕️ #سریع استارت بزنید تا حداقل 50 دلار بدست بیارید اونم فقط با انجام تسک ها 😱👇
🔻 از کانال انتهای صفحه هم میتونید ربات های معتبر و تاریخ لیستشون و نحوه دریافت پاداشتون رو ببینید.
چنگی به موهاش زد و گفت:
-ی کی از اینا م یشه زن آ یند هات!
متعجب نگاهش کردم برق از سرم پرید و با کنا یه گفت م:
-مسخره بازی جدیدته؟!
نیشخندی زد و درحا لی که از جاش بلند م یشد رو بهم گفت:
-اگه دوست داری راز کو چیکتُ فاش کنم پیشِ باب ای عزیزت تا کاملا از چشمش بیوفتی و همه
چیتُ از دست بدی معطل نکن!
متعجب نگاهش کردم و با گ یجی گفتم:
-کدوم راز؟!
پوزخندی زد و گفت:
-م یخوای وانمود ک نی نم یدونم کارخون هی شکلات سازیِ بابا که تو آمریکاست و خیرسرش به تو
سپرده توش کوکائین جاساز م یکنی و پولهای هنگفتی به جیب م یزنی؟!
مات و مبهوت نگاهش م یکردم اون حرو مزاد ه چطوری فهمیده بود ؟
دستهام رو مُشت کردم و با عصبانیت گفت م:
-حق نداری کوچکترین حرفی از این موضوع به بابا بزنی!
نیشش رو باز کرد و با خنده گفت:
-چ یشد بابا جونت بفهمه پسر مورد اعتمادش داره سواستفاده م یکنه بد م یشه ؟
عصبی یق هی لباسش رو توی مُشتم گرفتم و لب زدم:
-چرا هم چین کاری م یکنی، با ازدواج من چی ن س یب توی لاشخور میشه ؟
خونسرد نگاهم کرد و دستم رو از دورِ گردنش آزاد کرد و گفت:
-همین که بدونم از م ریدا دور م یمونی واسم کاف یه!
ناباور نگاهش کردم و مُشت محک می توی دهنش کوبیدم و غریدم:
-توی حیوون به مر یدا چشم دوختی ؟
برای چند وقت نتونستی تحمل کنی بب ینی من کنارِ یکی حالم خوبه، خواس تی بازم کنترل منُ
دست خودت بگیری و حرف، حرفِ تو باشه ب یشرف؟!
پوزخندی زد و مُشت محک می توی دماغم کوب ید دستش رو دورِ گردنم گذاشت و فشار محک می
بهش آورد و غرید:
-خواستم با چش مهای خودت بب ینی مثل سگ عاشق اون دختر شدی!
نفس عم یقی کشیدم که اضافه کرد:
-من به مر یدا چشم ندارم؛ تو خودت بهتر م یدو نی هیچ دختری تا به امروز نزد یک من نشده ،
تو خودت خوب م یدونی هیچ دختری حق نزد یک شدن به من و نداره، پس بفهم چه گوهی
م یخوری.
من خی لی وقت بود متوجه شده بودم به مر یدا یه حسهایی داری فقط خواستم چش مهای کورتُ
باز کن م!
🔞 #توجه: اگر بلد نیستید ازربات های تلگرامی پول دربیارید آموزشش در کانال زیر هست وارد بشید و استفاده کنید. 💦👇
@airdbcoins💚
لینک قسمت اول
https://t.me/new_ziba/34760
#قسمت_هشتادوشش
از برخورد دستش روی دستم نفس عم یقی ک شیدم و سعی کردم عادی جلوه بدم.
لبخند ک مجونی رو بهش زدم که دودل نگاهم کرد و از روی تخت بلند شد و گفت:
-م یرم بیرون توام یکم بخواب و استراحت کن..
به سمتِ بیرون قدم برداشت که قبل از این که بیرون بره گفتم:
-شاهان!
به سمتم برگشت و سوا لی نگاهم کرد و گفتم:
-هی چی..
عجیب و خیره نگاهم کرد فکر کنم اونم متوجه شده بود که م یخواستم بهش بگم بمون و لی
نگفتم، حرفی نزد و به سرعت از اتاق بیرون زد..
-آیها نشاه ی-
مشغول تلویزیون د یدن بودم که با صدای برسام به عقب برگشتم.
خیره نگاهش کردم که اشاره کرد دنبالش برم.
کلافه از جام بلند شدم و به سمت اتاقش رفت یم و زمزمه کردم:
-باز چیه برسام؟!
پوزخندی گوش هی لبش جا خشک کرد و درحالی که چندتا عکس جلوم م ینداخت خونسرد روی
کاناپه لَم داد و گفت:
-نگاه کن!
متعجب به عکس هایی که دستم داده بود خیره شدم و گفتم:
-اینا چ یان ؟!
⭕️ #سریع استارت بزنید تا حداقل 50 دلار بدست بیارید اونم فقط با انجام تسک ها 😱👇
ورود به ربات سیگما
🔻 از کانال انتهای صفحه هم میتونید ربات های معتبر و تاریخ لیستشون و نحوه دریافت پاداشتون رو ببینید.
چنگی به موهاش زد و گفت:
-ی کی از اینا م یشه زن آ یند هات!
متعجب نگاهش کردم برق از سرم پرید و با کنا یه گفت م:
-مسخره بازی جدیدته؟!
نیشخندی زد و درحا لی که از جاش بلند م یشد رو بهم گفت:
-اگه دوست داری راز کو چیکتُ فاش کنم پیشِ باب ای عزیزت تا کاملا از چشمش بیوفتی و همه
چیتُ از دست بدی معطل نکن!
متعجب نگاهش کردم و با گ یجی گفتم:
-کدوم راز؟!
پوزخندی زد و گفت:
-م یخوای وانمود ک نی نم یدونم کارخون هی شکلات سازیِ بابا که تو آمریکاست و خیرسرش به تو
سپرده توش کوکائین جاساز م یکنی و پولهای هنگفتی به جیب م یزنی؟!
مات و مبهوت نگاهش م یکردم اون حرو مزاد ه چطوری فهمیده بود ؟
دستهام رو مُشت کردم و با عصبانیت گفت م:
-حق نداری کوچکترین حرفی از این موضوع به بابا بزنی!
نیشش رو باز کرد و با خنده گفت:
-چ یشد بابا جونت بفهمه پسر مورد اعتمادش داره سواستفاده م یکنه بد م یشه ؟
عصبی یق هی لباسش رو توی مُشتم گرفتم و لب زدم:
-چرا هم چین کاری م یکنی، با ازدواج من چی ن س یب توی لاشخور میشه ؟
خونسرد نگاهم کرد و دستم رو از دورِ گردنش آزاد کرد و گفت:
-همین که بدونم از م ریدا دور م یمونی واسم کاف یه!
ناباور نگاهش کردم و مُشت محک می توی دهنش کوبیدم و غریدم:
-توی حیوون به مر یدا چشم دوختی ؟
برای چند وقت نتونستی تحمل کنی بب ینی من کنارِ یکی حالم خوبه، خواس تی بازم کنترل منُ
دست خودت بگیری و حرف، حرفِ تو باشه ب یشرف؟!
پوزخندی زد و مُشت محک می توی دماغم کوب ید دستش رو دورِ گردنم گذاشت و فشار محک می
بهش آورد و غرید:
-خواستم با چش مهای خودت بب ینی مثل سگ عاشق اون دختر شدی!
نفس عم یقی کشیدم که اضافه کرد:
-من به مر یدا چشم ندارم؛ تو خودت بهتر م یدو نی هیچ دختری تا به امروز نزد یک من نشده ،
تو خودت خوب م یدونی هیچ دختری حق نزد یک شدن به من و نداره، پس بفهم چه گوهی
م یخوری.
من خی لی وقت بود متوجه شده بودم به مر یدا یه حسهایی داری فقط خواستم چش مهای کورتُ
باز کن م!
🔞 #توجه: اگر بلد نیستید ازربات های تلگرامی پول دربیارید آموزشش در کانال زیر هست وارد بشید و استفاده کنید. 💦👇
@airdbcoins💚