✅شهادت صدیقه طاهره -سلام الله علیها- یک مساله تاریخی با ارزش یا بیاهمیت ؟
❌ اشکال برخی از روشنفکر نمایان معاصر: ماجرای شهادت صدیقه طاهره -سلام الله علیها- یک مساله تاریخی صرف است و نه یک اصل اعتقادی یا کلامی لذا به هیچ وجه از اهمیت خاصی برخوردار نیست. با این حساب چه لزومی دارد که شیعیان با پر رنگ کردن این گزارههای تاریخی، بر آتش تفرقه و عناد با اهلسنت دمیده و عوام الناس را علیه مذاهب اسلامی بشورانند؟
🔹 پاسخ: آری شهادت صدیقه طاهره -سلام الله علیها- از اصول اعتقادی تشیع نیست و انکار آن موجب کفر یا فسق گوینده نیست. اما اینکه مسالهای در زمره اصول اعتقادی نباشد، از اهمیت آن نمیکاهد. چه بسیار گزارههای تاریخی که به کمک اثبات اصول دین میآید. گزارههای تاریخی میتواند به عنوان صغرای قیاس کلامی و اعتقادی برای حقانیت تشیع مورد استفاده قرار بگیرد و از این جهت میتوان گفت این گزارههای تاریخی از مهمترین مباحث دینی است.
مثال می زنم؛ مسلمین طبق دلیل نقلی معتقدند: هرکس بمیرد و امام زمان خود را نشاند، به مرگ جاهلیت مرده است. این را به عنوان کبرای کلی در نظر داشته باشید. از طرف دیگر، تاریخ به ما می گوید صدیقه طاهر -سلام الله علیها- با خلفا بیعت نکردند و توسط آنها شهید شدند. این را به عنوان صغری تاریخی در نظر داشته باشید. حال با توجه به جایگاه آن بانوی مکرمه در نزد مسلمین و روایات متواتر در فضل ایشان، نتیجه میگیریم که خلفا، امام و خلیفه به حق رسول خدا -صلی الله علیه وآله- نبودند. زیرا اگر چنین نگوییم، باید صدیقه طاهره -سلام الله علیها- را متهم به مرگ جاهلیت کنیم درحالیکه هیچ مسلمانی زیر بار این حرف نمیرود.
مشاهده کردید که برخی از گزارههای تاریخی تا چه اندازه میتواند در اثبات حقانیت اصول مذهب تشیع و بطلان فرق دیگر کارساز افتد. از این موارد در تاریخ تشیع فراوان است از شهادت سید الشهدا -علیه السلام- گرفته تا غصب خلافت و... .
از طرف دیگر، علم کلام به دلیل قالب و محتوای عقلانی، علمی خُشک و کم جاذبه میباشد اما تاریخ علمی شیرین و لطیف است و ما اصول اعتقادی و کلامی را در قالب گزارههای تاریخی به مخاطب منتقل میکنیم تا اثر گزاری بیشتری داشته باشد. به عنوان مثال: در بحث امامت، برای اثبات علم غیب یا معجزه یا افضلیت امام، میتوان این امور را در قالب برخی از داستانهای شیرینی که راجع به امیرالمومنین -علیه السلام- وارد شده است به مخاطب منتقل ساخت.
❌ اشکال برخی از روشنفکر نمایان معاصر: ماجرای شهادت صدیقه طاهره -سلام الله علیها- یک مساله تاریخی صرف است و نه یک اصل اعتقادی یا کلامی لذا به هیچ وجه از اهمیت خاصی برخوردار نیست. با این حساب چه لزومی دارد که شیعیان با پر رنگ کردن این گزارههای تاریخی، بر آتش تفرقه و عناد با اهلسنت دمیده و عوام الناس را علیه مذاهب اسلامی بشورانند؟
🔹 پاسخ: آری شهادت صدیقه طاهره -سلام الله علیها- از اصول اعتقادی تشیع نیست و انکار آن موجب کفر یا فسق گوینده نیست. اما اینکه مسالهای در زمره اصول اعتقادی نباشد، از اهمیت آن نمیکاهد. چه بسیار گزارههای تاریخی که به کمک اثبات اصول دین میآید. گزارههای تاریخی میتواند به عنوان صغرای قیاس کلامی و اعتقادی برای حقانیت تشیع مورد استفاده قرار بگیرد و از این جهت میتوان گفت این گزارههای تاریخی از مهمترین مباحث دینی است.
مثال می زنم؛ مسلمین طبق دلیل نقلی معتقدند: هرکس بمیرد و امام زمان خود را نشاند، به مرگ جاهلیت مرده است. این را به عنوان کبرای کلی در نظر داشته باشید. از طرف دیگر، تاریخ به ما می گوید صدیقه طاهر -سلام الله علیها- با خلفا بیعت نکردند و توسط آنها شهید شدند. این را به عنوان صغری تاریخی در نظر داشته باشید. حال با توجه به جایگاه آن بانوی مکرمه در نزد مسلمین و روایات متواتر در فضل ایشان، نتیجه میگیریم که خلفا، امام و خلیفه به حق رسول خدا -صلی الله علیه وآله- نبودند. زیرا اگر چنین نگوییم، باید صدیقه طاهره -سلام الله علیها- را متهم به مرگ جاهلیت کنیم درحالیکه هیچ مسلمانی زیر بار این حرف نمیرود.
مشاهده کردید که برخی از گزارههای تاریخی تا چه اندازه میتواند در اثبات حقانیت اصول مذهب تشیع و بطلان فرق دیگر کارساز افتد. از این موارد در تاریخ تشیع فراوان است از شهادت سید الشهدا -علیه السلام- گرفته تا غصب خلافت و... .
از طرف دیگر، علم کلام به دلیل قالب و محتوای عقلانی، علمی خُشک و کم جاذبه میباشد اما تاریخ علمی شیرین و لطیف است و ما اصول اعتقادی و کلامی را در قالب گزارههای تاریخی به مخاطب منتقل میکنیم تا اثر گزاری بیشتری داشته باشد. به عنوان مثال: در بحث امامت، برای اثبات علم غیب یا معجزه یا افضلیت امام، میتوان این امور را در قالب برخی از داستانهای شیرینی که راجع به امیرالمومنین -علیه السلام- وارد شده است به مخاطب منتقل ساخت.