Репост из: @attachbot
⬅️⬅️رسول خدا صلی الله علیه و آله عمر را دشمن خدا خطاب می کند:::👇👇
💠یکی از مصیبت هایی که در تاریخ اسلام رخ داده و از پیشانی مدعیان طرفداری از خلفاء به هیچ عنوان پاک نخواهد شد، قضیه طلب دوات و قلم توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله می باشد که عمر بن خطاب (علیه من الله ما یستحق) با بی ادب و جسارت کامل نسبت هذیان را به آن حضرت داد و مانع شد تا ایشان نوشته خود را بنویسند و با انجام دعوا و درگیری نزد آن حضرت، رسول مهر و رحمت را خشمگین کرد و به هدف خود رسید.اما نکته ای که قابل تامل است، این است که پیامبر اکرم، عمر را یکی از دشمنان خدا معرفی می کند.
سلیم بن قیس هلالی رضوان الله تعالی علیه در کتاب معتبر «اسرار آل محمد علیهم السلام» از قول سلمان رحمة الله علیه چنین می نویسد:
🔴 وعن سليم بن قيس، قال: سمعت سلمان يقول: سمعت عليا عليه السلام - بعد ما قال ذلك الرجل ما قال وغضب رسول الله صلى الله عليه وآله ودفع الكتف -: ألا نسأل رسول الله صلى الله عليه وآله عن الذي كان أراد أن يكتب في الكتف مما لو كتبه لم يضل أحد ولم يختلف اثنان؟فسكت حتى إذا قام من في البيت وبقي علي وفاطمة والحسن والحسين عليهم السلام وذهبنا نقوم أنا وصاحبي أبو ذر والمقداد، قال لنا علي عليه السلام: إجلسوا.فأراد أن يسأل رسول الله صلى الله عليه وآله ونحن نسمع، فابتدأه رسول الله صلى الله عليه وآله فقال: (يا أخي، أما سمعت ما قال عدو الله؟ أتاني جبرئيل قبل فأخبرني أنه سامري هذه الأمة وأن صاحبه عجلها، وأن الله قد قضى الفرقة والاختلاف على أمتي من بعدي، فأمرني أن أكتب ذلك الكتاب الذي أردت أن أكتبه في الكتف لك وأشهد هؤلاء الثلاثة عليه، ادع لي بصحيفة).فأتى بها، فأملى عليه أسماء الأئمة الهداة من بعده رجلا رجلا وعلي عليه السلام يخطه بيده.وقال صلى الله عليه وآله: إني أشهدكم إن أخي ووزيري ووارثي وخليفتي في أمتي علي بن أبي طالب، ثم الحسن ثم الحسين ثم من بعدهم تسعة من ولد الحسين.
🔵بعد از آنكه آن مرد (عمر) آن سخن را گفت و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله غضبناك شد و «كتف» را رها كرد، از امير المؤمنين عليه السّلام شنيدم كه فرمود: «آيا از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نپرسيم چه مطلبى مى خواست در كتف بنويسد كه اگر آن را مى نوشت احدى گمراه نمى شد و دو نفر هم اختلاف نمى كردند»؟سلمان می گوید: من سكوت كردم تا كسانى كه در خانه بودند برخاستند و فقط امير المؤمنين و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام باقى ماندند. من و دو رفيقم ابو ذر و مقداد هم خواستيم برخيزيم كه على عليه السّلام به ما فرمود: بنشينيد.حضرت مى خواست از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله سؤال كند و ما هم مى شنيديم، ولى خود پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ابتداء فرمود: برادرم، نشنيدى👈🏾👈🏾دشمن خدا👉🏾👉🏾 چه گفت؟! جبرئيل كمى قبل از اين نزد من آمد و به من خبر داد كه او سامرى اين امّت است و رفيقش (ابو بكر) گوساله آن است، و خداوند تفرقه و اختلاف را بعد از من بر امّتم نوشته است. لذا جبرئيل به من دستور داد: بنويسم آن نوشته اى را كه مى خواستم در كتف بنويسم و اين سه نفر را بر آن شاهد بگيرم. برايم ورقهاى بياوريد.
براى حضرت ورقه اى آوردند. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نام امامان هدايت كننده بعد از خود را يكى يكى املا مى فرمود و على عليه السّلام بدست خويش مى نوشت.همچنين فرمود: من شما را شاهد مى گيرم كه برادرم و وزيرم و وارثم و خليفه ام در امّتم على بن ابى طالب است و سپس حسن و بعد حسين و بعد از آنان نه نفر از فرزندان حسين اند.
📗📔 نام کتاب : كتاب سليم بن قيس الهلالي نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 2 صفحه : 877
*اسکن کیفیت اصلی:
https://bit.ly/2JF9k9l
💠یکی از مصیبت هایی که در تاریخ اسلام رخ داده و از پیشانی مدعیان طرفداری از خلفاء به هیچ عنوان پاک نخواهد شد، قضیه طلب دوات و قلم توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله می باشد که عمر بن خطاب (علیه من الله ما یستحق) با بی ادب و جسارت کامل نسبت هذیان را به آن حضرت داد و مانع شد تا ایشان نوشته خود را بنویسند و با انجام دعوا و درگیری نزد آن حضرت، رسول مهر و رحمت را خشمگین کرد و به هدف خود رسید.اما نکته ای که قابل تامل است، این است که پیامبر اکرم، عمر را یکی از دشمنان خدا معرفی می کند.
سلیم بن قیس هلالی رضوان الله تعالی علیه در کتاب معتبر «اسرار آل محمد علیهم السلام» از قول سلمان رحمة الله علیه چنین می نویسد:
🔴 وعن سليم بن قيس، قال: سمعت سلمان يقول: سمعت عليا عليه السلام - بعد ما قال ذلك الرجل ما قال وغضب رسول الله صلى الله عليه وآله ودفع الكتف -: ألا نسأل رسول الله صلى الله عليه وآله عن الذي كان أراد أن يكتب في الكتف مما لو كتبه لم يضل أحد ولم يختلف اثنان؟فسكت حتى إذا قام من في البيت وبقي علي وفاطمة والحسن والحسين عليهم السلام وذهبنا نقوم أنا وصاحبي أبو ذر والمقداد، قال لنا علي عليه السلام: إجلسوا.فأراد أن يسأل رسول الله صلى الله عليه وآله ونحن نسمع، فابتدأه رسول الله صلى الله عليه وآله فقال: (يا أخي، أما سمعت ما قال عدو الله؟ أتاني جبرئيل قبل فأخبرني أنه سامري هذه الأمة وأن صاحبه عجلها، وأن الله قد قضى الفرقة والاختلاف على أمتي من بعدي، فأمرني أن أكتب ذلك الكتاب الذي أردت أن أكتبه في الكتف لك وأشهد هؤلاء الثلاثة عليه، ادع لي بصحيفة).فأتى بها، فأملى عليه أسماء الأئمة الهداة من بعده رجلا رجلا وعلي عليه السلام يخطه بيده.وقال صلى الله عليه وآله: إني أشهدكم إن أخي ووزيري ووارثي وخليفتي في أمتي علي بن أبي طالب، ثم الحسن ثم الحسين ثم من بعدهم تسعة من ولد الحسين.
🔵بعد از آنكه آن مرد (عمر) آن سخن را گفت و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله غضبناك شد و «كتف» را رها كرد، از امير المؤمنين عليه السّلام شنيدم كه فرمود: «آيا از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نپرسيم چه مطلبى مى خواست در كتف بنويسد كه اگر آن را مى نوشت احدى گمراه نمى شد و دو نفر هم اختلاف نمى كردند»؟سلمان می گوید: من سكوت كردم تا كسانى كه در خانه بودند برخاستند و فقط امير المؤمنين و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام باقى ماندند. من و دو رفيقم ابو ذر و مقداد هم خواستيم برخيزيم كه على عليه السّلام به ما فرمود: بنشينيد.حضرت مى خواست از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله سؤال كند و ما هم مى شنيديم، ولى خود پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ابتداء فرمود: برادرم، نشنيدى👈🏾👈🏾دشمن خدا👉🏾👉🏾 چه گفت؟! جبرئيل كمى قبل از اين نزد من آمد و به من خبر داد كه او سامرى اين امّت است و رفيقش (ابو بكر) گوساله آن است، و خداوند تفرقه و اختلاف را بعد از من بر امّتم نوشته است. لذا جبرئيل به من دستور داد: بنويسم آن نوشته اى را كه مى خواستم در كتف بنويسم و اين سه نفر را بر آن شاهد بگيرم. برايم ورقهاى بياوريد.
براى حضرت ورقه اى آوردند. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نام امامان هدايت كننده بعد از خود را يكى يكى املا مى فرمود و على عليه السّلام بدست خويش مى نوشت.همچنين فرمود: من شما را شاهد مى گيرم كه برادرم و وزيرم و وارثم و خليفه ام در امّتم على بن ابى طالب است و سپس حسن و بعد حسين و بعد از آنان نه نفر از فرزندان حسين اند.
📗📔 نام کتاب : كتاب سليم بن قيس الهلالي نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 2 صفحه : 877
*اسکن کیفیت اصلی:
https://bit.ly/2JF9k9l