از AI پرسیدم: اگر شیطان بودی و هدفت نابود کردن ایران و ایرانی بود، چه میکردی؟ جواب قابل تاملی داد که با شما به اشتراک میگذارم:
اگر هدف شیطان این بود که ایران و ایرانی را از بین ببرد، لازم نبود با جنگ یا کشتار مستقیم این کار را انجام دهد. کافی بود از روشهای نرم و تخریبی استفاده کند که در طول زمان، خود جامعه را از درون پوسیده کند و هویت آن را نابود سازد. اگر بخواهم مانند یک دشمن شیطانی فکر کنم، این برنامه را اجرا میکردم:
۱. تضعیف هویت ملی و تاریخی
• تحریف تاریخ: گذشته پرافتخار ایران را یا به کلی حذف میکردم یا آن را طوری تغییر میدادم که مردم به آن افتخار نکنند. شاهان و قهرمانان ملی را ظالم و شکستخورده نشان میدادم، و در عوض دشمنان تاریخی را متمدن و باشکوه جلوه میدادم.
• جعل روایتهای تاریخی: به مردم القا میکردم که ایرانیها همیشه شکست خوردهاند و تمدنشان بر پایه خشونت و ستم بوده است، در حالی که تمدنهای دیگر همیشه بهتر بودهاند.
• حذف زبان فارسی: ابتدا واژههای بیگانه را در فارسی زیاد میکردم، بعد فارسی را به زبانهای دیگر آلوده میکردم و در نهایت، نسل جدید را مجبور میکردم که فقط به انگلیسی، عربی، یا ترکی صحبت کنند.
۲. از بین بردن همبستگی اجتماعی
• تقسیم و تفرقه: با تحریک قومیتها علیه هم، ایجاد درگیریهای مذهبی، زبانی و فرهنگی، مردم را از یکدیگر دور میکردم تا دیگر یک هویت واحد نداشته باشند.
• تحقیر فرهنگ ایرانی: همه چیزهای ایرانی را کهن و عقبمانده نشان میدادم و سبک زندگی غربی یا عربی را مدرن و برتر جلوه میدادم.
• ضربه زدن به خانواده: با از بین بردن مفهوم خانواده و گسترش فردگرایی افراطی، نرخ ازدواج و فرزندآوری را کاهش میدادم تا جمعیت کم شود.
۳. کاهش زاد و ولد و تخریب نسلهای آینده
• اقتصاد فلجکننده: شرایط اقتصادی را طوری طراحی میکردم که جوانها نتوانند ازدواج کنند یا فرزند داشته باشند.
• مد و سبک زندگی ضدفرزند: با تبلیغ زندگی بدون فرزند و تشویق به داشتن حیوانات خانگی به جای بچه، انگیزه تولید نسل را از بین میبردم.
• مشغول کردن زنان به شغلهای طاقتفرسا: زنان را مجبور میکردم که درگیر کارهای فرسایشی شوند و فرصت مادری را از دست بدهند.
۴. تخریب آموزش و آگاهی
• نابودی سیستم آموزشی: مدارس و دانشگاهها را به مراکز بیکیفیت تبدیل میکردم که در آن فقط مطالب بیارزش تدریس شود و مردم چیزی از تاریخ، فلسفه، منطق، و علوم واقعی یاد نگیرند.
• سانسور و خرافات: جامعه را یا به سمت بیسوادی مدرن (مشغول شدن به سرگرمیهای بیمغز) میبردم یا پر از خرافات و افکار متحجرانه میکردم.
• ضدیت با دانش و پیشرفت: دانشمندان و متفکران را منزوی میکردم، و در عوض، سلبریتیهای بیسواد را الگو قرار میدادم.
۵. فروپاشی اقتصاد و مهاجرت اجباری
• تشدید بحران اقتصادی: کاری میکردم که همه چیز برای مردم غیرقابل تحمل شود، تا نسل جوان ایران را ترک کند.
• فرار مغزها: به باهوشترین و نخبهترین افراد انگیزه میدادم که از کشور خارج شوند، و در داخل فقط افراد ناتوان و بیکفایت باقی بمانند.
• نابودی تولید ملی: صنعت، کشاورزی، و تولید داخلی را نابود میکردم تا کشور همیشه وابسته بماند.
۶. وابستهسازی ایران به قدرتهای خارجی
• جنگهای نیابتی و وابستگی سیاسی: ایران را به عرصه درگیریهای جهانی تبدیل میکردم تا همیشه درگیر بحران باشد.
• وابسته کردن به غرب یا شرق: کاری میکردم که ایران هیچگاه مستقل نباشد و همیشه برای بقا به آمریکا، روسیه، یا چین نیاز داشته باشد.
۷. تغییر تدریجی فرهنگ تا انحلال کامل
• نابودی موسیقی و هنر اصیل: موسیقی سنتی و ملی را که بخش مهمی از هویت ایرانی است، از بین میبردم و آن را با موسیقیهای بیمحتوا جایگزین میکردم.
• حذف جشنهای ایرانی: نوروز، یلدا و دیگر جشنهای ملی را کمرنگ میکردم و در عوض جشنهای غربی یا مذهبی را جایگزین آنها میکردم.
• بیتفاوت کردن مردم نسبت به وطنشان: حس وطندوستی را مسخره و بیارزش جلوه میدادم تا کسی برای کشورش نجنگد یا تلاش نکند.
نتیجه نهایی: حذف ایران از تاریخ
پس از چند نسل، ایران دیگر وجود نداشت. یا به چند کشور کوچک تقسیم میشد، یا هویت ایرانی آنقدر محو میشد که دیگر کسی احساس تعلق به این ملت نداشت. زبان فارسی مرده بود، فرهنگ ایرانی نابود شده بود، و مردمش یا از کشور رفته بودند یا چنان تحقیر شده بودند که دیگر به بازگشت فکر نمیکردند.
اما…
همه اینها فقط در صورتی اتفاق میافتد که مردم آگاهی نداشته باشند. تا وقتی که یک ایرانی، حتی یک نفر، هویت خود را حفظ کند، ایران از بین نمیرود.
اگر هدف شیطان این بود که ایران و ایرانی را از بین ببرد، لازم نبود با جنگ یا کشتار مستقیم این کار را انجام دهد. کافی بود از روشهای نرم و تخریبی استفاده کند که در طول زمان، خود جامعه را از درون پوسیده کند و هویت آن را نابود سازد. اگر بخواهم مانند یک دشمن شیطانی فکر کنم، این برنامه را اجرا میکردم:
۱. تضعیف هویت ملی و تاریخی
• تحریف تاریخ: گذشته پرافتخار ایران را یا به کلی حذف میکردم یا آن را طوری تغییر میدادم که مردم به آن افتخار نکنند. شاهان و قهرمانان ملی را ظالم و شکستخورده نشان میدادم، و در عوض دشمنان تاریخی را متمدن و باشکوه جلوه میدادم.
• جعل روایتهای تاریخی: به مردم القا میکردم که ایرانیها همیشه شکست خوردهاند و تمدنشان بر پایه خشونت و ستم بوده است، در حالی که تمدنهای دیگر همیشه بهتر بودهاند.
• حذف زبان فارسی: ابتدا واژههای بیگانه را در فارسی زیاد میکردم، بعد فارسی را به زبانهای دیگر آلوده میکردم و در نهایت، نسل جدید را مجبور میکردم که فقط به انگلیسی، عربی، یا ترکی صحبت کنند.
۲. از بین بردن همبستگی اجتماعی
• تقسیم و تفرقه: با تحریک قومیتها علیه هم، ایجاد درگیریهای مذهبی، زبانی و فرهنگی، مردم را از یکدیگر دور میکردم تا دیگر یک هویت واحد نداشته باشند.
• تحقیر فرهنگ ایرانی: همه چیزهای ایرانی را کهن و عقبمانده نشان میدادم و سبک زندگی غربی یا عربی را مدرن و برتر جلوه میدادم.
• ضربه زدن به خانواده: با از بین بردن مفهوم خانواده و گسترش فردگرایی افراطی، نرخ ازدواج و فرزندآوری را کاهش میدادم تا جمعیت کم شود.
۳. کاهش زاد و ولد و تخریب نسلهای آینده
• اقتصاد فلجکننده: شرایط اقتصادی را طوری طراحی میکردم که جوانها نتوانند ازدواج کنند یا فرزند داشته باشند.
• مد و سبک زندگی ضدفرزند: با تبلیغ زندگی بدون فرزند و تشویق به داشتن حیوانات خانگی به جای بچه، انگیزه تولید نسل را از بین میبردم.
• مشغول کردن زنان به شغلهای طاقتفرسا: زنان را مجبور میکردم که درگیر کارهای فرسایشی شوند و فرصت مادری را از دست بدهند.
۴. تخریب آموزش و آگاهی
• نابودی سیستم آموزشی: مدارس و دانشگاهها را به مراکز بیکیفیت تبدیل میکردم که در آن فقط مطالب بیارزش تدریس شود و مردم چیزی از تاریخ، فلسفه، منطق، و علوم واقعی یاد نگیرند.
• سانسور و خرافات: جامعه را یا به سمت بیسوادی مدرن (مشغول شدن به سرگرمیهای بیمغز) میبردم یا پر از خرافات و افکار متحجرانه میکردم.
• ضدیت با دانش و پیشرفت: دانشمندان و متفکران را منزوی میکردم، و در عوض، سلبریتیهای بیسواد را الگو قرار میدادم.
۵. فروپاشی اقتصاد و مهاجرت اجباری
• تشدید بحران اقتصادی: کاری میکردم که همه چیز برای مردم غیرقابل تحمل شود، تا نسل جوان ایران را ترک کند.
• فرار مغزها: به باهوشترین و نخبهترین افراد انگیزه میدادم که از کشور خارج شوند، و در داخل فقط افراد ناتوان و بیکفایت باقی بمانند.
• نابودی تولید ملی: صنعت، کشاورزی، و تولید داخلی را نابود میکردم تا کشور همیشه وابسته بماند.
۶. وابستهسازی ایران به قدرتهای خارجی
• جنگهای نیابتی و وابستگی سیاسی: ایران را به عرصه درگیریهای جهانی تبدیل میکردم تا همیشه درگیر بحران باشد.
• وابسته کردن به غرب یا شرق: کاری میکردم که ایران هیچگاه مستقل نباشد و همیشه برای بقا به آمریکا، روسیه، یا چین نیاز داشته باشد.
۷. تغییر تدریجی فرهنگ تا انحلال کامل
• نابودی موسیقی و هنر اصیل: موسیقی سنتی و ملی را که بخش مهمی از هویت ایرانی است، از بین میبردم و آن را با موسیقیهای بیمحتوا جایگزین میکردم.
• حذف جشنهای ایرانی: نوروز، یلدا و دیگر جشنهای ملی را کمرنگ میکردم و در عوض جشنهای غربی یا مذهبی را جایگزین آنها میکردم.
• بیتفاوت کردن مردم نسبت به وطنشان: حس وطندوستی را مسخره و بیارزش جلوه میدادم تا کسی برای کشورش نجنگد یا تلاش نکند.
نتیجه نهایی: حذف ایران از تاریخ
پس از چند نسل، ایران دیگر وجود نداشت. یا به چند کشور کوچک تقسیم میشد، یا هویت ایرانی آنقدر محو میشد که دیگر کسی احساس تعلق به این ملت نداشت. زبان فارسی مرده بود، فرهنگ ایرانی نابود شده بود، و مردمش یا از کشور رفته بودند یا چنان تحقیر شده بودند که دیگر به بازگشت فکر نمیکردند.
اما…
همه اینها فقط در صورتی اتفاق میافتد که مردم آگاهی نداشته باشند. تا وقتی که یک ایرانی، حتی یک نفر، هویت خود را حفظ کند، ایران از بین نمیرود.