Medica


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Блоги


نزادی مرا کاشکی مادرم
وگر زاد مرگ آمدی بر سرم
که چندین بلاها بباید کشید
ز گیتی همی زهر باید چشید
ارتباط با ما:
@Medica0bot

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Блоги
Статистика
Фильтр публикаций


مورد بالا رو هم ثبت شکایت کردم. هر خبری هم بیاد به اشتراک میذارم جیگرمون حال بیاد.
یه مدت جهت آرامش اعصاب هم کانال رو پرایوت میکنم و فوروارد رو میبندم. رفیقاتون خواستن بیان، بات کانال میتونن پیام بدن و لینک بگیرن.


در این کانال من از حقوق زنان هم میگم و دغدغه مهمیه برام.
اگر به اینزل‌ها و زن‌ستیزها و پیک‌می‌ها برمیخوره، لطفا کانال رو ترک کنن. باتشکر.


مجسمه وقاحت💩


خب حتی اسم هم داریم.
من امروز عصر میرم شکایت میکنم از تو ایالتی که هستم تا متوجه بشید که دزدی، دزدیه.
چه موبایل، چه محتوا.
دادگاه هم هر نقطه آلمان باشم خودمو میرسونم. اگه پولی هم از این راه بهم رسید، میدم به تمامی نهادهای دولتی که ازم حمایت کردن.


آقا یارو حتی خاطره منو بدون منبع برمیداره میذاره کانالش. یعنی حتی خاطره آدمو هم مصادره میکنن.

نمیدونم کی هستید ولی قراره از Amt Gericht هامبورگ (همونطور که تو بیوتون نوشتید که اونجایید) نامه بگیرید برای عدم رعایت کپی رایت و تو دادگاه میبینمتون.
به هر حال اینجا ایران نیست که حساب کتاب نداشته باشه کپی رایت.

اگر کانال‌نویس دیگری هم شکایتی داره به بات کانال پیام بده که پیگیری کنیم.


اگر در آلمانید، کتاب «آیشمن در اورشلیم: گزارشی در باب ابتذال شر» رو بخونید.
و به تمامی تجربیات تلختون با بروکراسی آلمانی فکر کنید.
یهو تو سرتون صدای کلیک میشنوید. برای دوستان آلمانی‌تون هم کادوی مناسبیه اگر اهل تفکرن.

اگر در ایرانید، بیشتر کتاب «توتالیتاریسم» و «مسئولیت شخصی در دوران دیکتاتوری» رو توصیه میکنم.

نظر نامحبوب من اینه که «ابتذال شر» به اون شکل که آرنت توصیف میکنه و به اون وضعیتی که حتی تو دادگاه نورنبرگ مشاهده میشه، پدیده‌ایست منحصرا آلمانی. به خاطر زبان جامع و توصیفی آلمانی و مدل بروکراسی این کشور. این چیزی که مد نظر آرنته، هیچ جای دیگر جهان نمیتونه رخ بده. همونطور که یه آلمانی نمیاد دخترشو به جرم دوست‌پسر داشتن از بین ببره.


اگه کانال رو در این پنج شیش سالی که دارم ببینید، میبینید اون اوایل کلی حرص میخوردم که شرایط تخمی پزشکی رو توضیح بدم که اگه کسی نمیدونه، بدونه. بعد برام عجیب بود کسی با همچون شرایطی بخواد باز بیاد پزشکی.

[قبل این که بگید: پس خودت چه غلطی میکنی تو پزشکی؟ باید بگم که من وقتی پزشکی رو انتخاب کردم حتی اون اوایل استاژری یکی از سال بالاییامون با پول جمع کرده از طرحش BMWX3 خریده بود. انقد اطلاعات از درون پزشکی هم موجود نبود و سوشال مدیا مث امروز فراگیر نبود. بعد من کلا برا آزادی مدرکم سه میلیون تومن در نهایت خرج کردم و وثیقه آزاد کردن مدرکم ۳۶ میلیون تومن شد که بعد پایان طرح آزادش کردم. یعنی وقتی اومدم توش، واقعا پول توش بود یا راه در رو داشت بعدش.]

دیدم علیرغم اطلاعات موجود در کانال بازم کلی پیام میگیرم تو بات کانال که آی من سه الی پنج ساله پشت کنکور موندم که پزشکی قبول شم و چیکار کنم و اینا.

خب منم مث خابی لیم همش به پستهای کانالم اشاره میکردم و حس میکردم عقل ملتو پاره‌سنگ برمیداره. بابا من که کاملا توضیح دادم که شرایط چجوریه.

بعد هی روز به روز شرایط پزشکی در ایران بد و بدتر میشه اما باز هم ملت میان پزشکی.

الان مثل اون روزها دیگه حرص نمیخورم که چرا ملت خودشونو به فنا دارن میدن. شاید چون دیگه خودم تو اون درد و رنج نیستم که به صورت ناخودآگاه حس کنم که دیگرانو باید آگاه کنم از بلایی که توشم تا مبادا کسی مث من گیر بیفته.

هنوزم پیام از پشت کنکوریا در مورد این که چجوری پزشک شن میگیرم و دیگه صرفا برام جالبه. انقد که شاید یه روز اگه عمری بود و یاد گرفتم چجوری مقاله تمیز علوم انسانی میشه نوشت، یه مقاله در موردش مینویسم.


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


ریبنتروپ ایز دت یو؟!


Репост из: Medica
این پست رو دست به دست کنید برسه دست بچه‌هایی که تو آلمانن.

در آلمان تمامی افرادی که سر کار، مدرسه و مهدکودک میرن؛ تحت پوشش یه بیمه مخصوص قرار میگیرن که خودش زیرمجموعه‌ای از بیمه بازنشستگی و خدمات اجتماعیه. به این بیمه میگنBerufsgenossenschaft یا به اختصار: BG

این بیمه با خود کارفرماست و اتوماتیک صورت میگیره. معمولا لزومی نداره کار خاصی براش کنید. بیمه جهت درمان حوادثیه که سر کار، در راه رفتن به سر کار و در راه برگشتن از سر کار به خونه اتفاق میفته. (به جای سر کار میشه مدرسه و مهدکودک هم گذاشت.) یعنی خدایی نکرده اگه سر کار یا تو راه رفت و برگشت سر بخوری پات بشکنه، پول درمانشو ما از بیمه عادی نمیگیریم. بلکه از بیمه BG میگیریم. تسهیلاتی که این بیمه میده، از تمامی بیمه‌ها بیشتره. حتی اگه یه نفر در اثر حادثه شغلی از کار افتاده بشه، پول از کار افتادگیش دیگه بخش اندکی از حقوق سابقش نیست. بلکه کل حقوق سابقشه. اگه از کار افتادگی باعث بشه که یه نفر مرتبه شغلیش پایین‌تر بیاد؛ باز بیمه BG موظف به جبران خسارته. علاوه بر این اگه پزشک BG (ارتوپدی که فوق جراحی تروما داره و دوره BG دیده) شما رو برای MRI یا هرچی ارجاع بده، بسیار سریعتر به شما وقت میدن.

دونستن این موضوع چه فایده‌ای برای حال شما داره؟

۱) کوچکترین اتفاقی، در حد خوردن شست پا به مبل، اگه سر کار/مدرسه/مهدکودک رخ بده برید سریعا اورژانسی که پزشک BG داره. تمامی Lehrkrankenhausهای بزرگ باید یه پزشک BG داشته باشن. خیلی وقتا گرمید و متوجه مشکلی که پیش اومده نیستید. از فواید BG استفاده کنید.

۲) برای کارهای خطرناکی مثل تعمیرات ساختمون، تعمیر شیروونی و حتی برف پارو کردن لطفا سر کیسه رو شل کنید و کارگر متخصص این کار رو بگیرید. گرونه ولی دست و پای شما گرونتره. اونا هم وسایل ایمنی دارن هم بیمه BG. شما ولی اگه حین اینجور‌ کارا بلایی سرتون بیاد، واقعا بدبخت میشید.

۳) تشخیص و درمان در حیطه BG خیلی سنگین‌تر و کاملتر انجام میشه چون برای کوچکترین چیز ما باید دلیل بیاریم. فلذا تمامی اقدامات لازم و گاه غیرلازم انجام خواهد شد.

۴) برخلاف داخلیا و نورولوژا، بهترین ارتوپدها و جراح‌های تر‌وما الزاما تو Uniklinik نیستن. بلکه تو بیمارستان‌هایی مشغول به کارن که اسم بیمارستان BG-Klinikum ه

پ.ن: اگه حین درمان بیماری تو فیزیوتراپی یا بیمارستان هم حادثه‌ای برای بیمار پیش بیاد بازم زیر مجموعه BGس. یادتون نره.

تا اطلاعات مفید بعدی دیدار به قیامت 😅


به عنوان گرگ اورژانس تروما یسری توصیه‌هایی دارم براتون تو روزهای سرد سال:

۱) دست و پا گرونه. واقعا هیچ چیزی ارزشمندتر از استخون شما نیست و ارزششو نداره که دنبالش بدوید. پس بزرگوار یواش.

۲) جای گوشی موقع راه رفتن تو یخ‌بندون اگه گفتید کجاست؟ آفرین در اعماق کوله‌پشتی.

۳) موتور، دوچرخه و اسکوتر مرکب مرگن.

۴) کفش عاج‌دار و ساق‌دار محکم بپوشید. عاج برای این که سر نخورید، ساق برای این که شکستگی‌های همراه با جابجایی مفصل قوزک پا که بسیار دهن‌سرویس‌کن هستن، احتمالش بیاد پایین.

۵) دستتونو تو رو خدا تو جیبتون نکنید چون:
الف) باعث میشه که وقتی سرخوردید نتونید سریع یه جایی رو بگیرید و بدتر بخورید زمین و پک و پوزتون پایین بیاد.
ب) در حالت قوزکرده دست به جیب کمردرد و گردن‌درد میگیرید تو سرما.

۶)موقع راه رفتن تو برف زانوها رو کمی خم کنید، وزنو بندازید رو پای جلویی، پاهای رو اندازه عرض شونه باز کنید تا مرکز ثقلتون زیاد شه. کوچولو کوچولو قدم بردارید. یه فاز لاتی خرچنگی.

۷) اگه یه وقت کانادایی، روسیه‌ای جایی هستید مراقب باشید دماغ یا گوشتون یخ نزنه خشک شه بیفته. اگه اینجوری شد، عضو یخ زده رو که خشک شده افتاده، بذارید تو دهنتون و سریعا بپرید اورژانس یه بیمارستان

۸) اگه یهو دیدید پوست پاتون یا دستتون تو دمای زیر منفی ده درجه شدیدا درد میکنه، دارید یخ میزنید. سریعا اورژانس.

۹) زغال تو فضای بسته نسوزونید. خطر مرگ با مونوکسید کربن داره.

۱۰) پله قاتل‌ شماست. از نرده برای حفظ جونتون کمک بگیرید.

۱۱) الکل نخورید. با کمترین دوز، حتی اگه اونقدر هم شما رو نگیره، صاف میشینه رو مرکز تعادلتون و یهو اگه پاتون سر بخوره کتلت میشید.

۱۲) تو برف نرید کوه یا جاده‌های کوهستانی. حتی در حد پس‌قلعه دربند هم اگر محل رو بلد نباشید خطر مرگ داره.

۱۳) یه کپه برف رو با پا تست نکنید چیه زیرش. اگه خیلی کنجکاوید با چوب‌ بزنید. ولی کلا جایی نباشید که مجبور باشید با چوب بزنید تو برف که ببینید تو اون مسیر آیا میشه راه رفت.

۱۴) گلوله برفی به سر و صورت هم نزنید و از افراد کسخل هم دوری کنید.

کلا جون دوست باشید. اورژانس تر‌‌وما پر از کسانیه که خواستن کول و باحال باشن.


زنگ زدم به 116016. یه هات‌لاین ملیه تو آلمان برای تمامی مصادیق خشونت علیه زنان. حتی مثلا در حد دیک‌پیک.

منو به یه نهاد تو شهرمون ارجاع دادن. یه خانم وکیلی همون روز درخواست کرد که برم پیشش.

بهم این نکات رو گفت:
۱) خودش و خانواده‌شو از همه جا بلاک کن و جواب هیچ نامه‌ یا ایمیلی رو نده. مهم نیست چقد تهدید آمیز. صرفا بایگانی کن و برای من بفرست.

۲) هیچکدوم از هدایایی که بهت داده به خودش پس نده. یا تو خونه نگه دار یا بده به من. گفتم حتی مثلا طلا باشه؟ گفت اگه حس بدی نمیده بهت نگه دار. وگرنه یا بده من یا بده دست پلیس.

۳) کوچکترین تهدیدی رو داکومنته کن. حتی با نرم‌ترین لحن.

۴) به هیچ چیزی از طرفش جواب نده. هرچقد تحریک آمیز باشه. چه پیام، چه نامه و چه حتی وقتی حضورا اومده. فقط بذار و برو.

بعد من یه چیزی امضا کردم که کل امورات مربوط به این یارو رو به این خانم برونسپاری کردم. از اون روز به بعد نه خبری از یارو شد نه خانواده‌ش. بعدا هم خانم وکیل بهم گفت که ممنوعیت نزدیک شدن به محل زندگی و کار من تا شعاع ده کیلومتری گرفته و بیمارستانی که من کار میکنم، به جز شرایط بسیار اورژانسی که مسئولیتش با آمبولانسه، خودش دیگه حق نداره بیاد. گفت اگه میخوام دادگاهی چیزی تشکیل بدم میتونم بهش بگم. من خیلی حوصله نداشتم تا تهش برم. همین که یارو رو دیگه ریختشو نبینم برام کافی بود.

یک سنت هم برای کل این پروسه من پرداخت نکردم. نفهمیدم هم خرجشو اون یارو داد یا NGO حمایت از حقوق زنان که خودم گاهی بهشون پول اهدا میکنم.

خلاصه دو تا چیز رو در نظر بگیرید:
۱) هاتلاین 116016
۲) عدم هرگونه، و تکرار میکنم هرگونه واکنشی به استاکر


این چون نکته آموزشی داره باهاتون درمیون میذارم.

با یه یارویی دیت میکردم که خب بارها خواستم باهاش تموم کنم ولی تو کتش نمیرفت. به جز وضعیت روانیش که خب یه چیزی در حد گرگعلی مقنی بود، آدم داغونی هم نبود واقعا. هم استاد دانشگاه بود و هم یه شرکت داشت. با پرنس ایالت هم نشست و برخاست داشت. از خانواده‌ای بسیار بانفوذ بود. یعنی قشنگ رو کاغذ میذاشتید، همه چی عمیقا علیه من بود. کلی هم برام کادو و یه ست جواهرات خریده بود.

من دیگه از یه جا به بعد دیدم زبون آدم نمیفهمه، این شد که بلاکش کردم. بعد این آدم چندین بار بیمارستان و جلوی خونه اومد که باهام مثلا حرف بزنه. هر بار هم من با نهایت سرعت فرار کردم از دستش چون میدونستم مجوز حمل اسلحه داره و خانواده‌ش هم میتونن براش کاور کنن.

دیگه خلاصه رفتم پیش رفیقم که شف‌آرتز اورژانس بود و درد و دل طوری بهش شرایط رو توضیح دادم.

اولا که اسم و مشخصات یارو رو گرفت و تحویل تمامی ارکان بیمارستان داد. طرف Hausverbotگرفت. یعنی هرگز نمیتونه بیمارستان ما بستری شه. اورژانس هم بیاد بعد اقدامات اولیه ارجاع!

از اینجا به بعدش میریم پست بعد که خیلی مهم‌تره:


کلا اگه میخواید کاری کنید که یه بخشیش سر از سیاست در میاره، همیشه باید سعی کنید از هیجانات دور بمونید و به همه هم بدبینیتونو حفظ کنید. اما این بدبینی نباید جلوی انعطاف‌پذیری شما رو در ائتلاف و مذاکره بگیره.

سعی هم باید کرد کلا از موضع‌گیری هیجانی پرهیز کرد، اما اینم باید همواره در نظر داشت که جاعش حکومت نیست که مشروعیت دستگیری یا اعدام کسی رو داشته باشه. حتی اگه از اون شخص بدتون بیاد. بماند که هیچکس مستحق اعدام نیست.

اون شخص تا روزی که تو زندانه (حتی خبر عصب‌کشی با سیم و نمک تو زندان ازش بیاد یا با دبه آب و جارو و فیتواسترژون سویای زندان در حد رونی کلمن عضله‌سازی کنه) بدون این که اخبار بقیه تو حاشیه قرار بگیره، باید ازش گفته بشه و صداش بود. مگر استثنائاتی مث نسرین ستوده و نرگس محمدی. انقد کمه تعداد که میشه اسم برد و با انگشت نشون داد.

اما این که یهو یه حرکتی یا یه آدمی هایپ شه، نباید جلوی تعقل و تدبر آدم رو بگیره. خونسردی خودتونو حفظ کنید. شما هیچگاه «مجبور» به موضع‌گیری نیستید. مگر یه مهره خیلی گنده سیاسی باشید که خب اون وقت تو کانال من نیست یه همچین شخصی😅

خونسردی خودتونو حفظ و با بدبینی همه چی رو رصد کنید.


اگر زندانهای بشار شما رو یاد زندانهای آلمان نازی، خصوصا داخاو، آشویتس یا درانسی میندازه به این پست توجه کنید.
یه مادون حیوانی بوده تو آلمان به نام آلویز بغونا که از اجرا کنندگان اصلی فرستادن یهودیا به اردوگاه کار اجباری و اتاق گاز بوده. بعد این مسئول زندان درانسی نزدیک پاریس هم بوده. حداقل ۳۴۵تا بچه کشته.

بعد جنگ جهانی دوم فرار میکنه میره سوریه. حافظ اسد، پدر همین بشار اسد، بهش پناهندگی میده و بغونا با نام مستعار جرج فیشر در سوریه شروع به کار در رژیم اسد میکنه. مسئولیتش طراحی انواع شکنجه بوده. اسد هم مقر نمیاد که به یه قاتل که کل ‌پلیسهای جهان دنبالشن پناه داده. اینه که بغونا با خیال راحت به طراحی انواع شکنجه برای مخالفین رژیم اسد ادامه میده. همونجا هم یه وسیله‌ای رو طراحی میکنه به نام صندلی آلمانی. این صندلی یه صندلی متحرکه. زندانی رو میبندن روش و بدنش در جهت‌های مختلف به حرکت درمیاد؛ به طوری که نهایتا ستون فقراتش کامل میشکنه و فلج میشه.

حالا برای این که دلتون خنک شه. موساد رد بغونا رو تو سوریه میزنه و در سال ۱۹۶۱ و ۱۹۸۰ مورد ترور قرارش میده. در اثر این ترورها یک چشم و سه تا انگشت از دست میده. بعد این داستان‌ها، طبق قانون محتوم «خمرسگ» به فنا میره. اسد برای این که صدای رفقاشو خفه کنه و براش بد نشه، بغونا رو حدود سال ۱۹۹۰ تو یه زیرزمین کثیف داغون تو دمشق شکنجه و حبس میکنه تا بمیره. اینم خب جنس آلمانی و سخت‌جون بوده. تا ۲۰۰۱ زجر میکشه و میمیره. هیچکس هم نمیفهمه مرده تا این که ۲۰۱۴ سرنوشتش معلوم میشه.

خلاصه خمرسگ خطا نداره دوستان. تو همین کانال با همین کلید واژه سرچ کنید و آشنا شید.


Тёмная ночь, только пули свистят по степи
شب تاریک، تنها صفیر گلوله‌ها در استپها
Только ветер гудит в проводах, тускло звёзды мерцают
تنها زوزه باد در سیم‌ها، و ستاره‌های محوی که سوسو میزنند…

هر وقت به خالد پیرزاده فکر میکنم، این آهنگ میاد تو ذهنم


اتفاقا منم بارها همچین سوالی ازم شده. جوابم هم همیشه: آره شاهمون ساخت. اتفاقا ما هم مثل شما بهش میگیم Autobahn 💃🏻


حالا فردای براندازی این زیرآخوندیا شروع میکنن کراوات میزنن و ملت هم براشون اکلیل میرینن.
متاسفانه حافظه تاریخی جمعی چیزی در حد با شوق و ذوق رای دادن به روحانی و ری‌شهریه.
البته اینا هم صد درصد تقصیر آخونده.
چپول و سیبای نصفه دهن نظام بل نگیرن.


زیادی ادامه بدی و تا فوق‌تخصص بری هم میشی مسعود پوزیده.


حالا نگاه کنی حتی مثلا برونئی، عمان یا عربستان که حکومت پادشاهی مطلقه دارن و دموکراسی توش معنای خاصی نداره حداقل وضعیت مردم خوبه.
چه برسه به پادشاهیای مشروطه.

کلا ملی‌گرایی همیشه باعث شده وضعیت کشورا خیلی بهتر شه و حکومت پادشاهی معمولا تسهیل‌کننده این ملی‌گراییه.

فقط هم ملی‌گرایی اونجایی خطرناک شد و جهان رو به گا داد که توش سوسیالیسم و چپولیسم ریختن.

یه ویژگی پاتوگنومیک اندیشه‌های چپ این جهان وطنی و حشر گسترش ایده به اقصی‌ نقاط جهانه.

مثلا یهو اون یارو با سیبیلای تخمیش، چونان قیمه در ماست، سوسیالیسما رو ریخت تو ملی‌گرایی‌ها یهو کسخلش در رفت و تصمیم گرفت کل آلمانی زبونای جهان رو یه کشور کنه. یا مث چپولای امروزی دنبال کنسل کردن هر آنچه بود که به نظرش ضد آرمان‌های خلقه. حالا اون موقع کنسل کردن رو رادیکال انجام میدادن و طرفو کلا از دنیا حذف میکردن. الان حقوق بشر و فلان داریم و صرفا حضورشون از جامعه کنسل میشه.

خلاصه جهان وطنی، سوسیالیسم و این کسشرا امتحان خودشو پس داده. هرکی دنبال این جور چیزاست دو حالت داره:
۱) نونش از این راه درمیاد
۲) کسخلی چیزیه

Показано 20 последних публикаций.