تابلوی نقاشی "پسر انسان"(1964) اثر "رنه_ماگریت" نقاش سورئالیست بلژیکی.
مردی را مشاهده خواهید کرد که با پالتو و کلاهی لبهدار و رو به مخاطب ایستاده و پشت سر آن منظرهای از دریا و آسمانِ ابری وجود دارد. چیزی که آن را از تابلوی پرتره متفاوت میکند، سیب سبزرنگِ عجیبی است که در هوا معلق بوده و دقیقاً جلوی چهرهی انسان قرار دارد. در واقع با وجود این سیب نمیتوان چهرهی مرد را دید و یا هویت او را تشخیص داد. "رنه_ماگریت" خود دربارهی این نقاشی اینگونه صحبت میکند "هر چیزی که ما آن را مشاهده میکنیم در حال پنهان کردن چیز دیگری است و ما همیشه کنجکاویم تا حقیقتِ چیزی را دریابیم، همیشه حس کنجکاوی در رابطه با نهان، بسیار بیشتر بوده و موضوعاتِ ساده دیده نخواهند شد."
سیب، میوهی اساطیری ما انسانها بوده و به داستانِ آدم و حوا برمیگردد، به همین دلیل میتوان این برداشت را از نقاشی داشت که حتی با اینکه ما وارد دوران مدرن شدهایم اما باز هم به دنبال دغدغههای انسان اولیه هستیم، همچنین اگر بخواهیم سیب را به عنوان گناه در نظر بگیریم، ممکن است نشان دهندهی این باشد که گناه اجازه نمیدهد تا انسان، خوبیها را مشاهده کند.
مردی را مشاهده خواهید کرد که با پالتو و کلاهی لبهدار و رو به مخاطب ایستاده و پشت سر آن منظرهای از دریا و آسمانِ ابری وجود دارد. چیزی که آن را از تابلوی پرتره متفاوت میکند، سیب سبزرنگِ عجیبی است که در هوا معلق بوده و دقیقاً جلوی چهرهی انسان قرار دارد. در واقع با وجود این سیب نمیتوان چهرهی مرد را دید و یا هویت او را تشخیص داد. "رنه_ماگریت" خود دربارهی این نقاشی اینگونه صحبت میکند "هر چیزی که ما آن را مشاهده میکنیم در حال پنهان کردن چیز دیگری است و ما همیشه کنجکاویم تا حقیقتِ چیزی را دریابیم، همیشه حس کنجکاوی در رابطه با نهان، بسیار بیشتر بوده و موضوعاتِ ساده دیده نخواهند شد."
سیب، میوهی اساطیری ما انسانها بوده و به داستانِ آدم و حوا برمیگردد، به همین دلیل میتوان این برداشت را از نقاشی داشت که حتی با اینکه ما وارد دوران مدرن شدهایم اما باز هم به دنبال دغدغههای انسان اولیه هستیم، همچنین اگر بخواهیم سیب را به عنوان گناه در نظر بگیریم، ممکن است نشان دهندهی این باشد که گناه اجازه نمیدهد تا انسان، خوبیها را مشاهده کند.