يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ
«از زندگی دنیا، ظاهری را میشناسند، و حال آنکه از آخرت غافلند.»
تصور معمول این بوده و هست که آخرت چنانکه در ترجمه همین آیه به روایت ترجمه آیت الله مکارم شیرازی « در آخر کار» تحقق می یابد. اگر نگاهی دیگر به ایه پیدا کنیم. یعنی از ظاهر ایه عبور کنیم. آیه سرشار از نکته است. چنان که ایجاز شیوه ممتاز قرآن مجید است و حذف در منتهای بلاغت یکی از درخشانترین ویژگی های قرآنی است. در آیه از ظاهر حیات دنیا سخن می گوید. در برابر « ظاهر حیات دنیا» ، «باطن حیات آخرت» قرار دارد. دو واژه باطن و حیات در بخش دوم آیه نیامده است. اما سیاق آیه و مفهوم آن این واژگان را در ذهن ما پدید می آورد. به نظرم می توان این ایه را به دلیل ژرفا و گستره ای که دارد؛ به دلیل نقشی با اهمیت که در شناخت معاد و نیز زندگی این جهانی ایفا می کند. به دلیل تاثیر نمایانی که در زندگی معنوی ما به عنوان مسلمان و تابع خط مشی ابراهیمی و محمدی صلوات الله علیهم دارد، از غَُرر آیات قرآن مجید به شمار آورد. (بعدا انشاء الله تعالی در مقدمه مستقلی به غرر آیات اشاره خواهم کرد.)
در تفسیر «المحرر الوجیز فی تفسیر کتاب العزیز» نوشته ابن عطیه ( وفات: ۵۴۶ قمری) به دو رویکرد عقل ظاهری و شمارشگر و عقل باطنی و کلی نگر در تفسیر آیه اشاره شده است. ما ظاهر امور را با عقل ظاهر بین در می یابیم.. اما باطن با دلالت عقل دریافت می شود. گویی تفاوتی مانند تفاوت بصر و بصیرت، یا دیدن و نگریستن می توان
در این تمایز مشاهده کرد. شاید هم تفاوتی همانند تفاوت تصور و تصدیق. ابن عطیه از تعبیر « یعلم باوائل العقول» برای شناخت ظاهر استفاده کرده است. در تفسیر البحر المحیط ابوحیان ( وفات:۷۵۴ قمری) از تعبیر « یعلم باوائل الرؤیة» استفاده شده است. می توان گفت این تعبیر برای بیان تمایز شناخت ظاهری و عقلانی رسا تراست. (۱) قشیری در لطائف الاشارات از امام علی علیه السلام روایت کرده است که « اهل دنیا مشغول دنیایند و یا از خداوند غافل ومشغول علم آخرتند!» همان تعبیری که در باره علم در حدیث آمده است که علم حجاب اکبر است. با صفت اکبر از این جهت علم وصف شده است چون همه گمان می کنند که علم روشنایی است. اما این روشنایی اگر تبدیل به زندگی و نظرگاه و حکمت عملی نشود!؟ تاریکی است.گویی شناخت آخرت در این جهان فقط شناخت نظری نیست. بایست اخرت را حسّ کرد در فضای اخرت دم زد. همان نگاه ملکوتی که از مُلک و ظاهر دنیا فرا تر می رود. همان که مولوی سرود:
دیده ای خواهم سبب سوراخ کن
تا حُجُب را بر کند از بیخ و بن
تا مُسبّب بیند اندر لا مکان
هرزه داند جهد و اکساب و دکان
باطن و آخرت و غیب در پس ظاهر و دنیا و شهادت قرار دارد. نه اینکه در زمانی دیگر و مکانی دیگر است. این دو نگاه را حافظ در بیتی اعجاز گونه در برابر هم قرار داده است:
من که امروزم بهشت نقد حاصل می شود
وعده فردای زاهد را چرا باور کنم؟
«از زندگی دنیا، ظاهری را میشناسند، و حال آنکه از آخرت غافلند.»
تصور معمول این بوده و هست که آخرت چنانکه در ترجمه همین آیه به روایت ترجمه آیت الله مکارم شیرازی « در آخر کار» تحقق می یابد. اگر نگاهی دیگر به ایه پیدا کنیم. یعنی از ظاهر ایه عبور کنیم. آیه سرشار از نکته است. چنان که ایجاز شیوه ممتاز قرآن مجید است و حذف در منتهای بلاغت یکی از درخشانترین ویژگی های قرآنی است. در آیه از ظاهر حیات دنیا سخن می گوید. در برابر « ظاهر حیات دنیا» ، «باطن حیات آخرت» قرار دارد. دو واژه باطن و حیات در بخش دوم آیه نیامده است. اما سیاق آیه و مفهوم آن این واژگان را در ذهن ما پدید می آورد. به نظرم می توان این ایه را به دلیل ژرفا و گستره ای که دارد؛ به دلیل نقشی با اهمیت که در شناخت معاد و نیز زندگی این جهانی ایفا می کند. به دلیل تاثیر نمایانی که در زندگی معنوی ما به عنوان مسلمان و تابع خط مشی ابراهیمی و محمدی صلوات الله علیهم دارد، از غَُرر آیات قرآن مجید به شمار آورد. (بعدا انشاء الله تعالی در مقدمه مستقلی به غرر آیات اشاره خواهم کرد.)
در تفسیر «المحرر الوجیز فی تفسیر کتاب العزیز» نوشته ابن عطیه ( وفات: ۵۴۶ قمری) به دو رویکرد عقل ظاهری و شمارشگر و عقل باطنی و کلی نگر در تفسیر آیه اشاره شده است. ما ظاهر امور را با عقل ظاهر بین در می یابیم.. اما باطن با دلالت عقل دریافت می شود. گویی تفاوتی مانند تفاوت بصر و بصیرت، یا دیدن و نگریستن می توان
در این تمایز مشاهده کرد. شاید هم تفاوتی همانند تفاوت تصور و تصدیق. ابن عطیه از تعبیر « یعلم باوائل العقول» برای شناخت ظاهر استفاده کرده است. در تفسیر البحر المحیط ابوحیان ( وفات:۷۵۴ قمری) از تعبیر « یعلم باوائل الرؤیة» استفاده شده است. می توان گفت این تعبیر برای بیان تمایز شناخت ظاهری و عقلانی رسا تراست. (۱) قشیری در لطائف الاشارات از امام علی علیه السلام روایت کرده است که « اهل دنیا مشغول دنیایند و یا از خداوند غافل ومشغول علم آخرتند!» همان تعبیری که در باره علم در حدیث آمده است که علم حجاب اکبر است. با صفت اکبر از این جهت علم وصف شده است چون همه گمان می کنند که علم روشنایی است. اما این روشنایی اگر تبدیل به زندگی و نظرگاه و حکمت عملی نشود!؟ تاریکی است.گویی شناخت آخرت در این جهان فقط شناخت نظری نیست. بایست اخرت را حسّ کرد در فضای اخرت دم زد. همان نگاه ملکوتی که از مُلک و ظاهر دنیا فرا تر می رود. همان که مولوی سرود:
دیده ای خواهم سبب سوراخ کن
تا حُجُب را بر کند از بیخ و بن
تا مُسبّب بیند اندر لا مکان
هرزه داند جهد و اکساب و دکان
باطن و آخرت و غیب در پس ظاهر و دنیا و شهادت قرار دارد. نه اینکه در زمانی دیگر و مکانی دیگر است. این دو نگاه را حافظ در بیتی اعجاز گونه در برابر هم قرار داده است:
من که امروزم بهشت نقد حاصل می شود
وعده فردای زاهد را چرا باور کنم؟