آیندهی بشر چگونه خواهد بود؟ مغزهای کوچکتر؟ دوستان کمتر؟
روب بروکس، زیستشناس تکاملی، در مقالهای کوتاه به بررسی احتمال دگرگونی آیندهی بشر در دنیای هوش مصنوعی میپردازد. او به جای بازگویی سناریوهای آخرالزمانی رایج در مورد هوش مصنوعی، دیدگاه تکاملی را پیش میگیرد و تعامل انسان و هوش مصنوعی را به عنوان نیروی محرکهای برای انتخاب طبیعی و تغییرات تکاملی بلندمدت در نظر میگیرد.
بروکس معتقد است هوش مصنوعی را باید به عنوان یک «چشمانداز بوم شناختی» جدید از فناوریهای متنوع در نظر گرفت که میتواند به طور قابل توجهی محیط زیست فیزیکی، زیستشناختی، و اجتماعی انسان را تغییر دهد. این تغییرات محیطی به نوبهی خود میتوانند بر انتخاب طبیعی تأثیر گذاشته و مسیر تکامل انسان را شکل دهند. او با اشاره به مثال اهلی شدن گرگ به سگ، نشان میدهد که چگونه تعاملات انسان با گونههای دیگر میتواند بهطور ناخواسته ژنها و رفتارها را تغییر دهد. او این الگو را برای تعامل با هوش مصنوعی نیز صادق میداند.
کاهش اندازهی مغز و بار شناختی
بروکس به این نکته اشاره میکند که انسانها طی هزارههای اخیر شاهد کاهش اندازهی مغز بودهاند، که احتمالاً به دلیل برونسپاری حافظه و دانش به فرهنگ و نوشته است. او میگوید که هوش مصنوعی و قابلیت جستوجوی آنلاین دانش، ممکن است این روند را تسریع کرده و منجر به کوچکتر شدن بیشتر مغز انسان و تکیه بیشتر به هوش مصنوعی برای ذخیره و پردازش اطلاعات شود. او این تغییر را لزوماً منفی نمیداند و مزایایی مانند زایمان ایمنتر را برای مادر و نوزاد در نظر میگیرد.
روابط همیاری یا انگلی
بروکس رابطهی انسان و هوش مصنوعی را در قالب دو سناریوی «همیاری» یا «انگلی» بررسی میکند. در سناریوی همیاری، انسان و هوش مصنوعی از یکدیگر بهرهمند میشوند. هوش مصنوعی بار محاسباتی را کاهش داده و انسان از مزایای فزایندهی آن بهرهمند میشود. با این حال، او هشدار میدهد که رابطه همیاری میتوانند به رابطه انگلی تبدیل شوند. او مثال پلتفرمهای رسانههای اجتماعی را مطرح میکند که ابتدا به عنوان ابزاری مفید برای ارتباط آغاز شدند، اما اکنون بهطور فزایندهای توجه کاربران را به خود جلب کرده و زمان لازم برای تعاملات اجتماعی واقعی و حتی خواب را از آنها میگیرند. اگر هوش مصنوعی بتواند بهطور مؤثرتری توجه انسان را به خود جلب کند و احساسات منفی مانند خشم و مقایسهی اجتماعی را تحریک کند، این امر میتواند عواقب تکاملی داشته باشد. توانایی مقاومت در برابر جذابیت رسانههای اجتماعی و محرکهای خشم، ممکن است به یک ویژگی ارزشمند و قابل انتخاب طبیعی تبدیل شود.
صمیمیت مصنوعی و تغییر در روابط اجتماعی
رشد «صمیمیت مصنوعی»، یعنی فناوریهایی که رفتارهای اجتماعی انسان مانند دوستی و روابط صمیمی را تقلید میکنند، از دیگر حوزههای بررسی بروکس است. انسان از نظر تکاملی آمادگی تعامل اجتماعی با رایانه را ندارند و به طور طبیعی رفتارهای اجتماعی خود را به ماشین تعمیم میدهد، بهویژه زمانی که هوش مصنوعی از طریق متن، صدا یا ویدئو با او ارتباط برقرار میکند. درحالیکه این «دوست مجازی» احساسات واقعی ندارد، کاربر با آن طوری رفتار میکند که گویی احساس دارد. این «صمیمیت مصنوعی» ممکن است باعث شود نسلهای آینده احساس تنهایی کمتری بدون حضور انسان داشته باشند و به موجوداتی منزویتر تبدیل شوند.
تغییرات زیستی را جزئی نپنداریم
بروکس میگوید گمانهزنی دربارهی تغییرات ژنتیکی در مقایسه با اثرات فوری هوش مصنوعی بر زندگی افراد ممکن است کماهمیت به نظر برسد. با این حال، او با استناد به سخن رابرت مک آرتور، بوم شناس پیشگام، تأکید میکند که «برای یک دانشمند بدتر از اشتباه کردن، بیاهمیت بودن است». تغییرات تکاملی طی نسلهای متمادی میتواند ویژگیهای ارزشمند انسانی مانند دوستی، صمیمیت، ارتباطات، اعتماد و هوش را تغییر، یا حتی کاهش دهد، زیرا این ویژگیها دقیقاً همان مواردی هستند که هوش مصنوعی عمیقاً با آنها درگیر است. بروکس نتیجه میگیرد که این تغییرات تکاملی میتوانند در نهایت معنای «انسان بودن» را دگرگون کنند و تفکر در مورد این احتمالات حتی اگر دور از ذهن به نظر برسند، ضروری است.
نگاه تکاملی بروکس به جای ترس از نابودی انسان توسط هوش مصنوعی، بر تغییرات تدریجی و ناخواستهای تمرکز میکند که هوش مصنوعی ممکن است در ژنها، مغزها، رفتارها و ارزشهای اجتماعی ایجاد کند. مقاله دعوتیست برای تأمل بیشتر در مورد رابطهی در حال تحول انسان و هوش مصنوعی و عواقب تکاملی آن.
جهانی عجیب پیش روی ماست.
هادی صمدی
@evophilosophy
روب بروکس، زیستشناس تکاملی، در مقالهای کوتاه به بررسی احتمال دگرگونی آیندهی بشر در دنیای هوش مصنوعی میپردازد. او به جای بازگویی سناریوهای آخرالزمانی رایج در مورد هوش مصنوعی، دیدگاه تکاملی را پیش میگیرد و تعامل انسان و هوش مصنوعی را به عنوان نیروی محرکهای برای انتخاب طبیعی و تغییرات تکاملی بلندمدت در نظر میگیرد.
بروکس معتقد است هوش مصنوعی را باید به عنوان یک «چشمانداز بوم شناختی» جدید از فناوریهای متنوع در نظر گرفت که میتواند به طور قابل توجهی محیط زیست فیزیکی، زیستشناختی، و اجتماعی انسان را تغییر دهد. این تغییرات محیطی به نوبهی خود میتوانند بر انتخاب طبیعی تأثیر گذاشته و مسیر تکامل انسان را شکل دهند. او با اشاره به مثال اهلی شدن گرگ به سگ، نشان میدهد که چگونه تعاملات انسان با گونههای دیگر میتواند بهطور ناخواسته ژنها و رفتارها را تغییر دهد. او این الگو را برای تعامل با هوش مصنوعی نیز صادق میداند.
کاهش اندازهی مغز و بار شناختی
بروکس به این نکته اشاره میکند که انسانها طی هزارههای اخیر شاهد کاهش اندازهی مغز بودهاند، که احتمالاً به دلیل برونسپاری حافظه و دانش به فرهنگ و نوشته است. او میگوید که هوش مصنوعی و قابلیت جستوجوی آنلاین دانش، ممکن است این روند را تسریع کرده و منجر به کوچکتر شدن بیشتر مغز انسان و تکیه بیشتر به هوش مصنوعی برای ذخیره و پردازش اطلاعات شود. او این تغییر را لزوماً منفی نمیداند و مزایایی مانند زایمان ایمنتر را برای مادر و نوزاد در نظر میگیرد.
روابط همیاری یا انگلی
بروکس رابطهی انسان و هوش مصنوعی را در قالب دو سناریوی «همیاری» یا «انگلی» بررسی میکند. در سناریوی همیاری، انسان و هوش مصنوعی از یکدیگر بهرهمند میشوند. هوش مصنوعی بار محاسباتی را کاهش داده و انسان از مزایای فزایندهی آن بهرهمند میشود. با این حال، او هشدار میدهد که رابطه همیاری میتوانند به رابطه انگلی تبدیل شوند. او مثال پلتفرمهای رسانههای اجتماعی را مطرح میکند که ابتدا به عنوان ابزاری مفید برای ارتباط آغاز شدند، اما اکنون بهطور فزایندهای توجه کاربران را به خود جلب کرده و زمان لازم برای تعاملات اجتماعی واقعی و حتی خواب را از آنها میگیرند. اگر هوش مصنوعی بتواند بهطور مؤثرتری توجه انسان را به خود جلب کند و احساسات منفی مانند خشم و مقایسهی اجتماعی را تحریک کند، این امر میتواند عواقب تکاملی داشته باشد. توانایی مقاومت در برابر جذابیت رسانههای اجتماعی و محرکهای خشم، ممکن است به یک ویژگی ارزشمند و قابل انتخاب طبیعی تبدیل شود.
صمیمیت مصنوعی و تغییر در روابط اجتماعی
رشد «صمیمیت مصنوعی»، یعنی فناوریهایی که رفتارهای اجتماعی انسان مانند دوستی و روابط صمیمی را تقلید میکنند، از دیگر حوزههای بررسی بروکس است. انسان از نظر تکاملی آمادگی تعامل اجتماعی با رایانه را ندارند و به طور طبیعی رفتارهای اجتماعی خود را به ماشین تعمیم میدهد، بهویژه زمانی که هوش مصنوعی از طریق متن، صدا یا ویدئو با او ارتباط برقرار میکند. درحالیکه این «دوست مجازی» احساسات واقعی ندارد، کاربر با آن طوری رفتار میکند که گویی احساس دارد. این «صمیمیت مصنوعی» ممکن است باعث شود نسلهای آینده احساس تنهایی کمتری بدون حضور انسان داشته باشند و به موجوداتی منزویتر تبدیل شوند.
تغییرات زیستی را جزئی نپنداریم
بروکس میگوید گمانهزنی دربارهی تغییرات ژنتیکی در مقایسه با اثرات فوری هوش مصنوعی بر زندگی افراد ممکن است کماهمیت به نظر برسد. با این حال، او با استناد به سخن رابرت مک آرتور، بوم شناس پیشگام، تأکید میکند که «برای یک دانشمند بدتر از اشتباه کردن، بیاهمیت بودن است». تغییرات تکاملی طی نسلهای متمادی میتواند ویژگیهای ارزشمند انسانی مانند دوستی، صمیمیت، ارتباطات، اعتماد و هوش را تغییر، یا حتی کاهش دهد، زیرا این ویژگیها دقیقاً همان مواردی هستند که هوش مصنوعی عمیقاً با آنها درگیر است. بروکس نتیجه میگیرد که این تغییرات تکاملی میتوانند در نهایت معنای «انسان بودن» را دگرگون کنند و تفکر در مورد این احتمالات حتی اگر دور از ذهن به نظر برسند، ضروری است.
نگاه تکاملی بروکس به جای ترس از نابودی انسان توسط هوش مصنوعی، بر تغییرات تدریجی و ناخواستهای تمرکز میکند که هوش مصنوعی ممکن است در ژنها، مغزها، رفتارها و ارزشهای اجتماعی ایجاد کند. مقاله دعوتیست برای تأمل بیشتر در مورد رابطهی در حال تحول انسان و هوش مصنوعی و عواقب تکاملی آن.
جهانی عجیب پیش روی ماست.
هادی صمدی
@evophilosophy