🔹 یادداشت رسیده
🔹 فرستنده: آقای همایون
⭕️ آفتهای جنبش دموکراسیخواهی ایران و موانع همبستگی
۱- اعتمادزدایی از کنشگران سیاسی: گویا در فضای سیاسی داخل ایران تا کسی به سینهی قبرستان نرود، برای برخی جریانات محرز نمیشود که او سوپاپ اطمینان و عامل رژیم نیست! اگر فردی بازداشت نشود، قطعا عامل رژیم است! اگر حبس شود اما حکماش کامل اجرا نشود یا مرخصی درمانی بگیرد، نتیجه میگیرند که همکاری کرده! اگر حکم اعدامش در مراجع بالاتر قضایی بشکند، تن به همکاری با سیستم امنیتی داده! این اعتمادزدایی و تشکیک در نیات افراد با ایجاد جو روانی ناامن و فضای تردید حداکثری، بیش از هر عامل دیگری سبب ایجاد فاصله، عدم امکان ائتلاف و اجماع میگردد؛ چه بسا دستگاه امنیتی از همین حربه برای بازی روانی با مخالفین و اتمیزه کردن آنان بهره ببرد، حتی به بهای عدم برخورد قهری با کنشگران داخلی! از محمد نوریزاد گرفته تا مهدی نصیری و توماج صالحی، همواره آماج حملات بیامان جریانات افراطی سلطنتطلب بودهاند که ادعای حمایت از شاهزاده را دارند اما بیش از هر دشمنی، تیشه به ریشهاش زده و آب به آسیاب رژیم نکبت اسلامی میریزند!
در این میان،نقش سایبری ثهای رژیم و ماهی گرفتن آنان از آب گل آلود قابل توجه است؛ به طوری که تفکیک و تمایز افراد خام و گمراه با سایبریهای مغرض عملا ناممکن میشود؛ چه بسا جرقهی اولیهی این تردیدافکنی را جماعت سایبری بزنند و جماعتی نیز آب به آسیاب آنان بریزند و موج ترور شخصیتی فعالان داخلی را هر چه شدیدتر به پیش ببرند!
۲- ساده انگاری، خوشبینی ساده لوحانه و دست کم گرفتن حریف! درست به یاد می آورم که در گرماگرم جنبش زن زندگی آزادی، هنگامی که به یک بانوی معترض خداقوت گفتم، به من گفت کارشون تمومه! گفتم فکر نکنم انقدر ساده و سریع باشه، گفت مثلا چقدر به نظرت طول میکشه؟گفتم روشن نیست شاید سه سال، شاید سه ماه و شاید هم پنج سال، مثل یک بیمار دچار سرطان بدخیم پیشرفته که به تشخیص پزشکان، مرگ، سرنوشت محتوم اوست اما مثل دیوار لق ،خیلی معلوم نیست چه زمانی فرو میافتد! پاسخ داد: "برو بابا! تا دو ماه دیگه اینا رفتن، الآن شنیدم بچههاشون دارن با هواپیما و پولاشون فرار میکنن!"
یادآوری این خاطره، مرا به این فکر فرو برد که دست کم گرفتن حریف، نفهمیدن مسأله و امیدواری ساده لوحانه، چه آسان و شتابان میتواند زمینهساز سرخوردگی،انفعال و ناامیدی از ادامهٔ مسیر باشد، کسی که با تصور یک پیروزی دو ماهه صرفا با توسل به حضور در خیابانها، گمان میکند که میتواند یک دستگاه عظیم و طویل سیاسی، امنیتی و اطلاعاتی را در هم بکوبد، همان اندازه که آتش هیجان و امیدش زود شعله میکشد، به آنی نیز خاموش و سرد میگردد و سردی مسریاش،دیگران را نیز به انفعال و سردی میکشاند!
شکی نیست که این دستگاه عظیم و طویل، همان اندازه که نقاط قوت دارد و متصور است که فکر همه جایش را کرده، نقاط ضعف عمیق هم دارد و بیشک ضربه را از جایی میخورد که فکرش را هم نکرده، اما این نباید موجب توجیه سادهانگاری و امیدواری کودکانه شود، چرا که تاریخ همهٔ مبارزات سیاسی، روایت فراز و نشیبهای زیاد در مسیری طولانی و پر دستانداز است که مبارزین واقعی، دست از استمرار مبارزه در این مسیر با وجود فراز و فرودها برنداشتهاند.
شایسته است فعالان اپوزیسیون با ترسیم یک تصویر واقعگرایانه از پروسهی مبارزه و تشریح تاریخ مبارزات سیاسی در رژیمهای خودکامهی دیگر برای مردم، از ناامیدی حاصل از سادهانگاری پروسهی سقوط رژیم، جلوگیری نموده تا سوخت اصلی حرکت مبارزاتی، که همانا امید و استقامت در استمرار مسیر مبارزات است، حفظ شود و از هدررفت آن جلوگیری شود.
مخلص کلام آن که: این که نظام در ۷۸ ،۸۸ ،۹۶ ،۹۸ و ۱۴۰۱ سقوط نکرده به این معنا نیست که این جنبشها بیفایده و بیاثر بودهاند بلکه همهی آنها، زمینه و بستر را برای ضربهٔ نهایی و بزنگاه تاریخی سرنگونی فراهم کردهاند، دقیقا مثل ضربات تبر که زمینه را برای آخرین ضربهٔ منجر به سقوط یکباره، فراهم میکنند.
@drsargolzaei