#پارت720
#پارت720
می شناسمت و بهت اعتماد
دارم ولی خب این برای هردوتاتون لازمه..
توتیا بهت محرم میشه و اون موقع هر اتفاقی ممکنه بینتون بیافته
بنابراین تعهدنامه رو امضا می کنی و به من هم قول میدی باشه؟..
از زور شرم جرات نکردم سرمو بلند کنم..منظور خانم بزرگ رو به خوبی
متوجه شده بودم..وای وای اینا رو جلوی پدرام می گفت
الان حتما از بس حرص خورده داره منفجر میشه..
هانی با لبخند و لحن شوخی گفت:به روی جفت چشمام خانمی...
نوکر خودت و توتیا جان هم هستم.
پدرام سریع با اخم نگاش کرد که هانی هم ابروشو انداخت
بالا و با شیطنت خندید..منظورشو از این کار نفهمیدم
ولی از حرکتی که هانی کرد خنده ام گرفت چون به محض اینکه
ابروشو انداخت بالا و خندید پدرام لباشو به هم فشرد و با خشم نگاش کرد...
#پارت720
می شناسمت و بهت اعتماد
دارم ولی خب این برای هردوتاتون لازمه..
توتیا بهت محرم میشه و اون موقع هر اتفاقی ممکنه بینتون بیافته
بنابراین تعهدنامه رو امضا می کنی و به من هم قول میدی باشه؟..
از زور شرم جرات نکردم سرمو بلند کنم..منظور خانم بزرگ رو به خوبی
متوجه شده بودم..وای وای اینا رو جلوی پدرام می گفت
الان حتما از بس حرص خورده داره منفجر میشه..
هانی با لبخند و لحن شوخی گفت:به روی جفت چشمام خانمی...
نوکر خودت و توتیا جان هم هستم.
پدرام سریع با اخم نگاش کرد که هانی هم ابروشو انداخت
بالا و با شیطنت خندید..منظورشو از این کار نفهمیدم
ولی از حرکتی که هانی کرد خنده ام گرفت چون به محض اینکه
ابروشو انداخت بالا و خندید پدرام لباشو به هم فشرد و با خشم نگاش کرد...