#پارت588
آیدا چشمک زد و گفت:اونش دیگه دست خودت رو می بوسه...کار کاره خودته...
بهت زده نگاش کردم :چی میگی تو؟من؟..یعنی چی؟
آیدا با خنده گفت:اره دیگه خوده خودت...41 درصد رو هانی کمک می کنه..
مابقی رو خودت باید جلو بری ..البته باز هم میگم
باید ببینیم نظر خانم بزرگ چیه..اگر پدرام رو انتخاب کرد
که یه مشکل این وسط هست...هم باید اقا
رو راضیش کنیم
و هم باید یه فکری واسه راضی کردنش بکنیم..به این اسونی ها هم نیست...
ولی اگر یکی دیگه رو
خانم بزرگ کاندید کرد باز هم یه مشکل این وسط هست..
اینکه طرف حتما با تو غریبه ست و تو نمی شناسیش...پس همینجا اعلام می کنم
که همه چیز به نظر خانم بزرگ بستگی داره توتیا جونم...پس باید صبر کنیم...
نفسمو دادم بیرون و دستمو گذاشتم زیر چونم :چی بگم؟... اره
مثل اینکه چاره ی دیگه ای جز صبر نداریم...باید ببینیم خانم بزرگ چی میگه...
آیدا چشمک زد و گفت:اونش دیگه دست خودت رو می بوسه...کار کاره خودته...
بهت زده نگاش کردم :چی میگی تو؟من؟..یعنی چی؟
آیدا با خنده گفت:اره دیگه خوده خودت...41 درصد رو هانی کمک می کنه..
مابقی رو خودت باید جلو بری ..البته باز هم میگم
باید ببینیم نظر خانم بزرگ چیه..اگر پدرام رو انتخاب کرد
که یه مشکل این وسط هست...هم باید اقا
رو راضیش کنیم
و هم باید یه فکری واسه راضی کردنش بکنیم..به این اسونی ها هم نیست...
ولی اگر یکی دیگه رو
خانم بزرگ کاندید کرد باز هم یه مشکل این وسط هست..
اینکه طرف حتما با تو غریبه ست و تو نمی شناسیش...پس همینجا اعلام می کنم
که همه چیز به نظر خانم بزرگ بستگی داره توتیا جونم...پس باید صبر کنیم...
نفسمو دادم بیرون و دستمو گذاشتم زیر چونم :چی بگم؟... اره
مثل اینکه چاره ی دیگه ای جز صبر نداریم...باید ببینیم خانم بزرگ چی میگه...