این نقاشی صحنهای از ساختمانهای با سقف قرمز و آسمانی نیمهابری و عمدتاً آبی را به تصویر میکشد که فضا را دهها مرد تقریباً یکسان با پالتوهای تیره و کلاههای بولر احاطه کردهاند و عموماً روبهروی بیننده هستند. مردان طوری قرار گرفتهاند که انگار ایستادهاند و ممکن است در هوا در حال سقوط، بلند شدن یا ساکن باشند و هیچ حرکتی را نشان نمیدهند، آنها به طور مساوی در یک شبکهی سهبُعدی قرار گرفتهاند. رنه ماگریت در محیطی مشابه حومهی شهر زندگی میکرد و به شیوهای مشابه این مردها لباس میپوشید. "چارلی_هرسکوویچی" که حق چاپ آثار رنه ماگریت به او واگذار شده بود، در مورد این نقاشی اینگونه بیان میکند: "رنه ماگریت مجذوب فریبنده بودن تصاویر بود، شما معمولاً عکس چیزی را میبینید و به آن اعتقاد دارید و فریفتهی آن میشوید، شما صداقت آن را بدیهی میدانید اما رنه ماگریت میدانست که بازنمایی اشیا میتواند دروغ باشد، این تصاویر از مردان، در واقع مرد نیستند و فقط تصاویری از آنها هستند بنابراین آنها مجبور نیستند از هیچ قانونی پیروی کنند، این نقاشی سرگرمکننده است اما ما را از نادرستیِ بازنمایی نیز آگاه میکند. یک تفسیر دیگر از این اثر این است که رنه ماگریت مرزِ بین فردیت و تداعی گروهی و چگونگی محو شدن آن را نشان میدهد، این باعث میشود که مخاطب به عنوان یک گروه به این مردان نگاه کند در حالی که اگر به هر فرد تنها نگاه کنیم میتوان پیشبینی کرد که ممکن است با چهرهی فرد دیگری در این گروه متفاوت باشد و فُرمِ ایستادن آنها نیز نشاندهندهی فردیتِ هر کدام از آنها میباشد حتی اگر در گروهی با تعداد بالا باشند."