رقصِ سازدهنى🎼(نیلوفر رضايى)


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


مينويسيم،ميخونيم و ميشنويم✨🤍
https://www.instagram.com/niloofar_.rezaee?igsh=Mnl0cWhlZzJkbnVx

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


بین آرزوها و عاداتتان تعادل ایجاد کنید.
یکی از ساده­ ترین راه‌های شروع این است که بدانید کی دارید کارها را بر حسب عادت انجام می‌دهید و بعد یاد بگیرید چگونه می‌توانید تفکرتان را طوری عوض کنید که با آرزوهایتان در تعادل باشند.

📖چگونه متعادل باشیم
👤وین دایر


یه استاد داستان نویسی داشتیم
که یبار گفت ببین یا یه عاشق بی صدا باش و یه گوشه اون عشق رو تا همیشه توی دلت بی توقع نگه دار،یا کلا ببوس بذار کنار
ولی گداییش نکن….
عشقت رو از معشوق گدایی نکن
عشقت بی حرمت میشه،خودت بیشتر…
یوقتا حرفش رو یادم میره
ولی درست بود…
گدایی کردن عشق هربار تورو نسبت به اون حس بدبین میکنه!




حتی اگر روزی کسی نوشته‌هایم را نخواند
من باز هم برای تو خواهم نوشت…


به قول شمس لنگرودی؛
می گویی چرا غمگینی
من آینه توأم …
ای وطن💔


"دوستانم ميرنجانندم مدام
از دشمنانم چيزى در خاطرم نيست"

عباس كيارستمى


چراغی به دست‌ام چراغی در برابرم.
من به جنگِ سیاهی می‌روم.
گه‌واره‌های خسته‌گی
از کشاکشِ رفت‌وآمدها
بازایستاده‌اند،
و خورشیدی از اعماق
کهکشان‌های خاکستر شده را
روشن می‌کند.
فریادهای عاصیِ آذرخش
ــ هنگامی که تگرگ در بطنِ بی‌قرارِ ابر نطفه می‌بندد.
و دردِ خاموش‌وارِ تاک
ــ هنگامی که غوره‌ی خُرد در انتهای شاخ‌سارِ طولانیِ پیچ‌پیچ جوانه می‌زند. فریادِ من همه گریزِ از درد بود
چرا که من در وحشت‌انگیزترینِ شب‌ها آفتاب را به دعایی نومیدوار طلب می‌کرده‌ام
تو از خورشیدها آمده‌ای
از سپیده‌دم‌ها آمده‌ای
تو از آینه‌ها و ابریشم‌ها آمده‌ای.
در خلئی که نه خدا بود و نه آتش،
نگاه و اعتمادِ تو را به دعایی نومیدوار طلب کرده بودم.
جریانی جدی
در فاصله‌ی دو مرگ
در تهیِ میانِ دو تنهایی
ــ [نگاه و اعتمادِ تو بدین‌گونه است!]
شادیِ تو بی‌رحم است و بزرگ‌وار نفس‌ات در دست‌های خالیِ من ترانه و سبزی‌ست
من
برمی‌خیزم!
چراغی در دست، چراغی در دل‌ام. زنگارِ روح‌ام را صیقل می‌زنم.
آینه‌یی برابرِ آینه‌ات می‌گذارم
تا با تو ابدیتی بسازم.


#احمد_شاملو


«این زخمها بسته‌شدنی نیست. می‌شنوی؟! کهنه است، اما مرهم‌‌ناشدنی است. هر روز از آن خون تازه بیرون می‌آید.»
چریکه تارا - ۱۳۵۷




اگر خانه را ترك نكرده بودى،روزگار بهترى داشتيم
ميگويم داشتيم چون خودم را ميشناسم،ميدانم انقدر زن بودم كه آغوش امنى براى رنج هاى پى در پى‌ات داشته باشم
اگر خانه را ترک نکرده بودی،به اوقات نواختن برایت ترانه ای زمزمه میکردم که هر بار از نو نت ها را بنوازی،برایت از رویاپردازی هایم با سیلویا پلث میگفتم،که هیچ زن دیوانه ای نیست که پلث را نخوانده باشد و بنویسد
اگر خانه را ترک نکرده بودی،باهم تابلوهای تیره و خاکستری ام را به نمایشگاه میبردیم،در مسیر اهنگ های فرانسوی گوش میدادیم،ضرب میگرفتی و میپرسیدی…«چند ضربیه؟»
اگر خانه را ترک نکرده بودی،پاییز را در آذر رود قدم میزدیم و زمستان را از پشت شیشه های خانه به تماشای برف مینشستیم!
بهار را صرف پیاده روی و تابستان را به شنا در رودخانه میگذراندیم…
صبح ها چند صفحه ای کتاب میخواندیم و دستی به سر و روی داستان جدیدم میکشیدی،تمام روز را به انتخاب فیلم اخر شب فکر میکردم و شب ها را به تماشای فیلم میگذراندیم!
اگر خانه را ترک نکرده بودی،لیوان ها از دستم نمیفتاد،بغضی هر شب راه گلویم را نمیبست،ادمهای تازه قلبم را نمیشکستند،دست هایم به لرزش نمیفتاد،استخوان هایم لاجون و موهایم سفید نمی‌شد…
اگر خانه را ترک نکرده بودی،هنوز هم زنی بودم زیبا،جوان و خوشبخت
کسی که گمان میکرد عشق حقیقت دارد
اما تو به یکباره این خانه را وداع گفتی،نبودنت را به گودالی عمیق تبدیل کردی،زخم این گودال رویه نمیبندد و تمام نمی‌شود
تو این خانه را ترک کردی
و حالا با هر زخمی،به یادت باز میگردم….
#نیلوفر_رضایی


از سری آهنگ های مورد علاقه🩶


👌🏻🩶
صورتم را به شانه اش گذاشتم و گفتم: دوست
دارم ماه من و تو همیشه پشت ابر بماند و
هیچکس از عشق ما باخبر نشود.
آدم ها حسودند
زمان بخیل است
و دنیا عاشق کش است...
عباس معروفی


Genre: Experimental /Ambient/Neo-Sufi/Jazz


آن قدر به تو نزدیک بودم
که تو را ندیدم
در تاریکی خود، به تو لبخند می زنم
شکرانۀ روزهایی
که کنار تو
راه رفته ام

شمس لنگرودی


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
وقتی یچیزی روی دلت سنگینی میکنه
ولی باید به خودت بها بدی و ارزشت رو یادت نره!
«من فقط یه زندگی دارم و میخوام که اولویت باشم👌🏻🌱»


همیشه‌ی من، هرگز بود
غروب، پلی است از رویا به تاریکی تاریکی
نگاه توست زیر پلک‌های افتاده
همیشه‌ی من، هرگز بود
غروب، ظهر توست
منظومه‌هاست، پنجره‌های اتاق و آسمانی از شیشه می‌آید بر دست‌های چهار درخت لخت
شگفتا که سایه می‌گذرد
بی‌آفتاب از این رهگذر
از همیشه من.

#بیژن_نجندی


امسال برام داشتن نظم و برنامه ى بيشتر،تعادل و استمرار در تمامى برنامه ها و كارام مهم ترين چيزى هست كه در نظر دارم حفظ كنم!

سال گذشته براى من پُر از كرختى،سكون و توقف بود!
سخت نگرفتم به خودم،اجازه دادم اون روزا رو هم تجربه كنم و زندگى…..
به خودم ياد دادم كه روزهاى سخت هم جز زندگيه،روزهاى شكست خوردن و روزهاى بدون موفقيت!

خيلى روزارو اجازه دادم نيلوفر بمونه توى تخت و هيچ كارى نكنه،نياز داشت،بايد اتفاق ميفتاد!
خيلى روزا بابت همينكه ادامه داد ازش تشكر كردم چون يروزايى همين هم يه دستاورده!

به جاى همه ى اون روزا،امسال ازش خواستم دقيق تر و تلاشگر تر باشه،ازش خواستم از مسيرش غافل نشه و يادش باشه كه تك تك جزئيات امروزش،تك تك تصميمات و قدم هاش،تمام آن چيزى كه توى اين مسير داره،براى مقصد مهمه

پس اگر مقصدي هم نباشه بايد مسير رو قشنگ بچينه
🌱✨


ميدونستم تو يچيزى ميگى كه شبيه بقيه نيست…
تو فرق داشتى✨🌱


آهنگ مورد علاقه✨


گاهی نوع بروز ادما به برخی مسائل،تنها چیزیه که باعث میشه اون ها بتونن ادامه بدن
گاهی ذوق کردن برای چیزهای ساده،تنها چیزیه که ادمهارو از اندوه نداشته های بزرگ و یا رنج های بزرگتر رها میکنه!
برای احساس و نوع بروز ادما تعیین تکلیف نکن!

Показано 20 последних публикаций.