منو ببینه شر بشه
هما. اون اصفهان هستش کجا بیاد
هانیه. اومد بزن ناکارش کن دیش با من
با هم خندیدیم هانیه گفت با اسنپ میرم غذا هم میگیرم میارم
بعد رفتن هانیه ما هم دست به کار شدیم تو چند ساعت بیشترش رو جمع کردیم آخرای کار بود که دوست هما تماس گرفت گفت نزدیک خونتم دارم میام اونجا
مهران. کیه هما این دوستت
هما. قبلا با هم همسایه بودیم که همچنان با هم در ارتباطیم یه پلنگی واسه خودش
مهران. میشه روش کار کرد
هما. جون دیگه چرا نشه عزیزم
مهران. من عرق کردم پس بزار برم حموم
هما. از زیر کار در نرو وایسا تموم شه بعد چرا هولی جورش میکنم
در حال صحبت بودیم که صدای آیفونشون اومد
راستشو بخواین یه حالی شده بودم هم هیجان داشتم هم استرس
بعد چند دقیقه در واحد زدن هما رقت در باز کرد حق با هما بود یه زن قد بلند هیکلی با یه شلوار چسبون جین با یه کت زنونه بدون شال و کلی هم چیز میز به خودش آویزون کرده بود
هما. بفرما ستی جون بیا بیا داخل
بعد سلام علیک خوش بش دوتا خانوما هما رو کرد به من که با یه شلوارک و یه تاپ وسط پذیرایی بودم و داشتم نگاهشون میکردم گفت ایشون آقا مهران هستن دوست هانیه و ایشون هم ستایش جون هستن دوست بنده
ستایش رو کرد به من با هم سلام علیک کردیم پیش قدم شد دست دراز کرد منم باش دست دادم
ستایش. چه خبره اینجا چیکار میکنی مگه سال اجارت الانه تو که پاییز اومده بودی
هما ماجرا رو بهش گفت
ستایش. ای وای خیلی ناراحت شدم الان هانیه کجاست
هما. رفته جمهوری خرید
بشین رو مبل ستایش جان
تقریبا همه رو جم کرده بودیم به جز اتاق خوابی که تخت توش بود
هما و ستایش کلی با هم حرف زدن ستایش کلی دلتنگی میکرد براش که داری میری دلم تنگ میشه برات منم داشتم نگاهشون میکردم
هما. مهران جان دستت درد نکنه برو دوش بگیر عزیزم
منم تشکر کردم بلند شدم رفتم تو اتاق خوابشون و لباسامو در آوردم رفتم حموم در حال شستن خودم دل تو دلم نبود که واقعا میشه این شاه کوس رو زمین بزنم یک ربع بیست دقیقه ای از رفتنم گذشته بود که کارم تموم شد شیر آب بستم حوله پشت در آویزون بود برداشتم در حال خشک کردن خودم بودم که سر صدای از اتاق میومد خودم خشک کردم حوله رو دور خودم پیچیدم در باز کردم
ای جانم هما و ستایش لخت رو تخت بودن داشتن با هم خنده و شوخی میکردن
با سروصدای من هما برگشت سمت با
هما. بیا مهران جان که کلی ازت پیش ستی تعریف کردم
مهران. ای جانم شرمنده کردی
ستایش. هما انقدر گفت که وسوسه شدم
مهران. امیدوارم از پس تعريف های هما بر بیام
هما. اومد سمتم دستم گرفت کشید سمتش پام گذاشتم رو تخت که برم بالای تخت هما حوله رو کشید از کمرم باز شد کون لخت شدم دراز کشیدم وسطشون
چه سینه های داشت درشت سر بالا پوستشم سفید سفید دو تایی با من مشغول بودن من داشتم سینهای ستایش رو میخوردم عالی بود هما هم داشت ساک میزد هفت هشت دقیقه ای بود که مشغول بودیم ستایش گفت هما خوب خیسش کن دارم میام بالا
هما. آمادست عزیزم بپر بالا
ستایش هم سری رفت نشست رو کیرم خیلی آروم کامل فرستاد تو کوسش چقدر داغ بود
منم سینه هاش گرفتم چه باسن پهنی داشت داشت رو کیرم قر میده چشماش بسته بود سرش بالا گرفته بود داشت آه اوه میکرد
هما هم اومد سمت من شروع کرد لب دادن حدود نیم ساعت مدلهای مختلف سکس کردیم هر موقع داشت آبم میومد میکشیدم بیرون و صبر میکردم تا حسم بره و دوباره شروع میکردم موقع گاییدن هما بود که ارضا شدم ریختم رو شکمش توی تقریبا 15 ساعت 3 بار سکس کرده بودم و دیگه توانی نمونده بود برام
ساعت نگاه کردم شیش نیم غروب بود
گشنم شده بود
گوشیم برداشتم دیدم هستی 3 بار زنگ زده و پیام داده کجایی بیا خونه
جوابش ندادم گوشی رو انداختم یه گوشه
دخترا خودشون تمیز کردن رفتن حموم بعد اونا منم رفتم
بعد حموم هما گفت هانیه زنگ زده شام چی بگیرم ولی ستی اجازه نداد گفت بریم با هم بیرون شب هم بریم خونش بخوابیم اینجا سخت تونه
من هم قبول کردم با ماشین هانیه رفتیم بیرون و هانیه هم اومد به رستوران که موزیک زنده هم داشت کلی بهمون خوش گذشت تا ساعت 12 شب طول کشید بعد رفتیم خونه ستایش ظاهرا از شوهرش طلاق گرفته بود و یه شوگر داشت
انقدر خسته بودیم که زود خوابیدیم
من ستی رو تخت و دوتا خواهرا هم تو پذیرایی خوابیدن
دو سه روز طول کشید تا هما جم کنه و هانیه خریداش تموم کنه
ما هم دیگه تو خونه ستایش جم بودیم و سکسهای چهار نفره زیادی انجام دادیم
بعد برگشت از تهران دیگه پاتوقم شده خونه هانیه و سکس با دوتا خواهرا
امیدوارم که از دستان تخیلی و ساخته ذهن من خوشتون اومده باشه
نوشته: Morteza
@dastan_shabzadegan
هما. اون اصفهان هستش کجا بیاد
هانیه. اومد بزن ناکارش کن دیش با من
با هم خندیدیم هانیه گفت با اسنپ میرم غذا هم میگیرم میارم
بعد رفتن هانیه ما هم دست به کار شدیم تو چند ساعت بیشترش رو جمع کردیم آخرای کار بود که دوست هما تماس گرفت گفت نزدیک خونتم دارم میام اونجا
مهران. کیه هما این دوستت
هما. قبلا با هم همسایه بودیم که همچنان با هم در ارتباطیم یه پلنگی واسه خودش
مهران. میشه روش کار کرد
هما. جون دیگه چرا نشه عزیزم
مهران. من عرق کردم پس بزار برم حموم
هما. از زیر کار در نرو وایسا تموم شه بعد چرا هولی جورش میکنم
در حال صحبت بودیم که صدای آیفونشون اومد
راستشو بخواین یه حالی شده بودم هم هیجان داشتم هم استرس
بعد چند دقیقه در واحد زدن هما رقت در باز کرد حق با هما بود یه زن قد بلند هیکلی با یه شلوار چسبون جین با یه کت زنونه بدون شال و کلی هم چیز میز به خودش آویزون کرده بود
هما. بفرما ستی جون بیا بیا داخل
بعد سلام علیک خوش بش دوتا خانوما هما رو کرد به من که با یه شلوارک و یه تاپ وسط پذیرایی بودم و داشتم نگاهشون میکردم گفت ایشون آقا مهران هستن دوست هانیه و ایشون هم ستایش جون هستن دوست بنده
ستایش رو کرد به من با هم سلام علیک کردیم پیش قدم شد دست دراز کرد منم باش دست دادم
ستایش. چه خبره اینجا چیکار میکنی مگه سال اجارت الانه تو که پاییز اومده بودی
هما ماجرا رو بهش گفت
ستایش. ای وای خیلی ناراحت شدم الان هانیه کجاست
هما. رفته جمهوری خرید
بشین رو مبل ستایش جان
تقریبا همه رو جم کرده بودیم به جز اتاق خوابی که تخت توش بود
هما و ستایش کلی با هم حرف زدن ستایش کلی دلتنگی میکرد براش که داری میری دلم تنگ میشه برات منم داشتم نگاهشون میکردم
هما. مهران جان دستت درد نکنه برو دوش بگیر عزیزم
منم تشکر کردم بلند شدم رفتم تو اتاق خوابشون و لباسامو در آوردم رفتم حموم در حال شستن خودم دل تو دلم نبود که واقعا میشه این شاه کوس رو زمین بزنم یک ربع بیست دقیقه ای از رفتنم گذشته بود که کارم تموم شد شیر آب بستم حوله پشت در آویزون بود برداشتم در حال خشک کردن خودم بودم که سر صدای از اتاق میومد خودم خشک کردم حوله رو دور خودم پیچیدم در باز کردم
ای جانم هما و ستایش لخت رو تخت بودن داشتن با هم خنده و شوخی میکردن
با سروصدای من هما برگشت سمت با
هما. بیا مهران جان که کلی ازت پیش ستی تعریف کردم
مهران. ای جانم شرمنده کردی
ستایش. هما انقدر گفت که وسوسه شدم
مهران. امیدوارم از پس تعريف های هما بر بیام
هما. اومد سمتم دستم گرفت کشید سمتش پام گذاشتم رو تخت که برم بالای تخت هما حوله رو کشید از کمرم باز شد کون لخت شدم دراز کشیدم وسطشون
چه سینه های داشت درشت سر بالا پوستشم سفید سفید دو تایی با من مشغول بودن من داشتم سینهای ستایش رو میخوردم عالی بود هما هم داشت ساک میزد هفت هشت دقیقه ای بود که مشغول بودیم ستایش گفت هما خوب خیسش کن دارم میام بالا
هما. آمادست عزیزم بپر بالا
ستایش هم سری رفت نشست رو کیرم خیلی آروم کامل فرستاد تو کوسش چقدر داغ بود
منم سینه هاش گرفتم چه باسن پهنی داشت داشت رو کیرم قر میده چشماش بسته بود سرش بالا گرفته بود داشت آه اوه میکرد
هما هم اومد سمت من شروع کرد لب دادن حدود نیم ساعت مدلهای مختلف سکس کردیم هر موقع داشت آبم میومد میکشیدم بیرون و صبر میکردم تا حسم بره و دوباره شروع میکردم موقع گاییدن هما بود که ارضا شدم ریختم رو شکمش توی تقریبا 15 ساعت 3 بار سکس کرده بودم و دیگه توانی نمونده بود برام
ساعت نگاه کردم شیش نیم غروب بود
گشنم شده بود
گوشیم برداشتم دیدم هستی 3 بار زنگ زده و پیام داده کجایی بیا خونه
جوابش ندادم گوشی رو انداختم یه گوشه
دخترا خودشون تمیز کردن رفتن حموم بعد اونا منم رفتم
بعد حموم هما گفت هانیه زنگ زده شام چی بگیرم ولی ستی اجازه نداد گفت بریم با هم بیرون شب هم بریم خونش بخوابیم اینجا سخت تونه
من هم قبول کردم با ماشین هانیه رفتیم بیرون و هانیه هم اومد به رستوران که موزیک زنده هم داشت کلی بهمون خوش گذشت تا ساعت 12 شب طول کشید بعد رفتیم خونه ستایش ظاهرا از شوهرش طلاق گرفته بود و یه شوگر داشت
انقدر خسته بودیم که زود خوابیدیم
من ستی رو تخت و دوتا خواهرا هم تو پذیرایی خوابیدن
دو سه روز طول کشید تا هما جم کنه و هانیه خریداش تموم کنه
ما هم دیگه تو خونه ستایش جم بودیم و سکسهای چهار نفره زیادی انجام دادیم
بعد برگشت از تهران دیگه پاتوقم شده خونه هانیه و سکس با دوتا خواهرا
امیدوارم که از دستان تخیلی و ساخته ذهن من خوشتون اومده باشه
نوشته: Morteza
@dastan_shabzadegan