ن. تو بزن کنار
زد کنار پیاده شدم گفتم بشین اینور داری ما رو به چوخ میدی
نشستم پشت فرمون هانیه لوکیشن انداخت رو مانیتور حرکت کردیم
دست انداخت تو داشبورد شوکر داشت آورد بیرون زیر لب گفت حروم زاده دارم برات
مهران. هانیه این چیه شر درست نکنی
هانیه. با صدای بلند گفت مهران به اندازه کافی اعصابم خورد هست میترسی بزن کنار برو من خودم میرم
مهران. چته هانیه
هانیه. تو واقعا همون مهرانی که محمد سرت قسم میخورد چرا اینجوری شدی
دستام به حالت تسلیم بالا آوردم گفتم چشم آروم باش
هانیه. والا بخدا شانس نداریم ناسلامتی یک عمر با هم دوست بودین ناموس دوست جان جانیتم یک سال نیم محمد رفته یعنی همه چیز فراموش کردی
مهران. هانیه یکی با این شوکرت بزن به من هم مطمئن شو سالمه کار میکنه هم یه کم عصبانیتت کم شه تا برسیم بزار برسیم خودم خشتکش میکشم رو سرش نیاز به اینا نیست
هانیه نگاهش برگردوند به سمت خیابون گفت یه بار با این زدمش میدونه سگ بشم هیچی جلودارم نیست
ویز زمان رسیدن رو 28 دقیقه نشون میداد ساعت هم حدودا هفت نیم شب بود همه جا ترافیک این چه شهریه همه جاش ترافیکه
موقع ای که رسیدیم هانیه تماس گرفت با هما که ریموت بزن رفتیم تو پارکینگ یه خونه 6 طبقه پارکینگ شم تو زیر زمین اینا هم طبقه شیشم بودن
سریع رفتیم بالا هر طبقه هم 3 واحد بود
در واحد باز بود هانیه پرید تو منم دنبالش واقعیتش با اون حرفای هانیه منم عصبانی شده بودم و یاد محمد افتاده بودم رفتیم داخل هما از داخل اتاق خواب با یه سارافون خونگی بندی بدون سوتین از اتاق اومد بیرون با چشمای گریون تا منو دید خواست برگرده که هانیه بغلش کرد گفت کجاست اون پدرسگ هما که معلوم بود از دیدن من هنگ کرده خیلی آروم گفت ساکش برداشت در رفت هانیه هما رو ول کرد گفت میدونست با همین شوکر مادرش میگاییدم
راستش بخواین با مدل حرف زدن هانیه و لباس هما که تا روی زانوش بود و پای لختش ، سینهای بدون سوتینش سارافون بندکی یه کم معذب شده بودم
هانیه. حالا کجا رفته
هما. اصفهان
هانیه دست انداخت پالتوش در اورد زیرش یه بافت تنش بود با یه شلوار جین مشکی چشمم افتاد به کونش چه کون گردی داشت نخواستم ضایع بشه سری رومو برگردوندم
هانیه. مهرانو میشناسی
هما. نه متأسفانه
هانیه. دوست محمد تو عروسی ساقدوش بود
هما. آره آره یادم افتاد ببخشید آقا مهران وضعیت ما بهم ریختست بفرمائید بشینید
منم سلام گفتم با اجاره نشستم رو مبل یه خونه حدودا 70 متری بود وسایلشونم بد نبود خوبم نبود در حد معمول
هانیه. باز چش بود مرتیکه
هما انگاری روش نمیشد بگه هانیه گفت هما بگو مهران از خودمونه
هما. یه سر رفتم تا باشگاه برگشتم دیدم داره تو اتاق شیشه میکشه آشغال دوهفتست از شرکت هم انداختنش بیرون بخاطر اعتیادش دیروز اسنپ هم دیگه اینو انداخت بیرون باز رو یه پا جلو واستاد که بریم اصفهان
منم که دیدم داره شیشه میکشه عصبانی شدم شروع کردم به داد بیداد دعوامون شد
و با رفتن به اصفهان مخالفت کردم کلی کتکم زد عوضی
راست میگفت علامت کمربند رو بازوش بود
هانیه. الان کجاست
هما. ساکش بست فرار کرد گفت میرم اصفهان ولی میترسم برگرده به ماشینت آسیب بزنه
هانیه. اون تخم همچین کاری رو با من نداره پارکینگ دوربین داره؟
هما. آره داره
هانیه. شماره مدیر داری
هما. آره دارم
هانیه. بگیر من باش صحبت کنم
هما. چی بگی آبروم میره
هانیه. هما نکنه تو باز میخوای با این عوضی شیشه ای زندگی کنی به چی این دل خوش کردی تو بگیر شمارشو
تا هما شماره مدیر بگیره هانیه پرسید اجاره خونه به نام تو هستش؟ هما با سر تائید کرد که آره
هما. سلام آقای تهرانی خوب هستین ببخشید مزاحم شدم گوشی رو با اجازه میخوام بدم به خواهرم باهاتون صحبت کنه
هانیه. سلام جناب خوب هستین
من خواهر هما جون هستم ببخشید مزاحم شدم
ما یه چند روز دیگه میخوایم خونه رو خالی کنیم هما جون با شوهرش مشکل داره
هما اشاره کرد بزار رو بلندگو هانیه هم گذاشت
از اون ور خط. بله بله در جریانم امروزم صدای دعواشون کل ساختمون برداشته بود و همسایه ها اعتراض کردن
هانیه. شما ببخشید انشالله چند روز دیگه تخلیه میکنیم همسایه ها هم راحت میشن فقط یه مورد که خواستم بهتون مزاحمت بدم بابت دعوای امروز اون مرتیکه گورش گم کرده رفته شهرشون ولی خواهرم میگه که احتمال این هست که برگرده و تو پارکینگ برای ماشینم مزاحمت ایجاد کنه
تهرانی. اون شاستی مشکی مال شماست
هانیه. بله
تهرانی. نگران نباشید الان میرم کد درب عوض میکنم تا نتونه ورود کنه به همسایه ها هم می سپارم پشت در بندازن و من هم از دوربین حواسم هست نگران نباشید میام یه لحظه ریموت هاتون رو میگیرم برای کد جدید
هانیه تشکر کرد قطع کرد
من از بس که گشنم بود شکمم یه قارررر صدا کرد که همه با هم خنديديم هانیه گفت بلند شین بریم بیرون یه شام بخوریم مردیم از گشنگی
ه
زد کنار پیاده شدم گفتم بشین اینور داری ما رو به چوخ میدی
نشستم پشت فرمون هانیه لوکیشن انداخت رو مانیتور حرکت کردیم
دست انداخت تو داشبورد شوکر داشت آورد بیرون زیر لب گفت حروم زاده دارم برات
مهران. هانیه این چیه شر درست نکنی
هانیه. با صدای بلند گفت مهران به اندازه کافی اعصابم خورد هست میترسی بزن کنار برو من خودم میرم
مهران. چته هانیه
هانیه. تو واقعا همون مهرانی که محمد سرت قسم میخورد چرا اینجوری شدی
دستام به حالت تسلیم بالا آوردم گفتم چشم آروم باش
هانیه. والا بخدا شانس نداریم ناسلامتی یک عمر با هم دوست بودین ناموس دوست جان جانیتم یک سال نیم محمد رفته یعنی همه چیز فراموش کردی
مهران. هانیه یکی با این شوکرت بزن به من هم مطمئن شو سالمه کار میکنه هم یه کم عصبانیتت کم شه تا برسیم بزار برسیم خودم خشتکش میکشم رو سرش نیاز به اینا نیست
هانیه نگاهش برگردوند به سمت خیابون گفت یه بار با این زدمش میدونه سگ بشم هیچی جلودارم نیست
ویز زمان رسیدن رو 28 دقیقه نشون میداد ساعت هم حدودا هفت نیم شب بود همه جا ترافیک این چه شهریه همه جاش ترافیکه
موقع ای که رسیدیم هانیه تماس گرفت با هما که ریموت بزن رفتیم تو پارکینگ یه خونه 6 طبقه پارکینگ شم تو زیر زمین اینا هم طبقه شیشم بودن
سریع رفتیم بالا هر طبقه هم 3 واحد بود
در واحد باز بود هانیه پرید تو منم دنبالش واقعیتش با اون حرفای هانیه منم عصبانی شده بودم و یاد محمد افتاده بودم رفتیم داخل هما از داخل اتاق خواب با یه سارافون خونگی بندی بدون سوتین از اتاق اومد بیرون با چشمای گریون تا منو دید خواست برگرده که هانیه بغلش کرد گفت کجاست اون پدرسگ هما که معلوم بود از دیدن من هنگ کرده خیلی آروم گفت ساکش برداشت در رفت هانیه هما رو ول کرد گفت میدونست با همین شوکر مادرش میگاییدم
راستش بخواین با مدل حرف زدن هانیه و لباس هما که تا روی زانوش بود و پای لختش ، سینهای بدون سوتینش سارافون بندکی یه کم معذب شده بودم
هانیه. حالا کجا رفته
هما. اصفهان
هانیه دست انداخت پالتوش در اورد زیرش یه بافت تنش بود با یه شلوار جین مشکی چشمم افتاد به کونش چه کون گردی داشت نخواستم ضایع بشه سری رومو برگردوندم
هانیه. مهرانو میشناسی
هما. نه متأسفانه
هانیه. دوست محمد تو عروسی ساقدوش بود
هما. آره آره یادم افتاد ببخشید آقا مهران وضعیت ما بهم ریختست بفرمائید بشینید
منم سلام گفتم با اجاره نشستم رو مبل یه خونه حدودا 70 متری بود وسایلشونم بد نبود خوبم نبود در حد معمول
هانیه. باز چش بود مرتیکه
هما انگاری روش نمیشد بگه هانیه گفت هما بگو مهران از خودمونه
هما. یه سر رفتم تا باشگاه برگشتم دیدم داره تو اتاق شیشه میکشه آشغال دوهفتست از شرکت هم انداختنش بیرون بخاطر اعتیادش دیروز اسنپ هم دیگه اینو انداخت بیرون باز رو یه پا جلو واستاد که بریم اصفهان
منم که دیدم داره شیشه میکشه عصبانی شدم شروع کردم به داد بیداد دعوامون شد
و با رفتن به اصفهان مخالفت کردم کلی کتکم زد عوضی
راست میگفت علامت کمربند رو بازوش بود
هانیه. الان کجاست
هما. ساکش بست فرار کرد گفت میرم اصفهان ولی میترسم برگرده به ماشینت آسیب بزنه
هانیه. اون تخم همچین کاری رو با من نداره پارکینگ دوربین داره؟
هما. آره داره
هانیه. شماره مدیر داری
هما. آره دارم
هانیه. بگیر من باش صحبت کنم
هما. چی بگی آبروم میره
هانیه. هما نکنه تو باز میخوای با این عوضی شیشه ای زندگی کنی به چی این دل خوش کردی تو بگیر شمارشو
تا هما شماره مدیر بگیره هانیه پرسید اجاره خونه به نام تو هستش؟ هما با سر تائید کرد که آره
هما. سلام آقای تهرانی خوب هستین ببخشید مزاحم شدم گوشی رو با اجازه میخوام بدم به خواهرم باهاتون صحبت کنه
هانیه. سلام جناب خوب هستین
من خواهر هما جون هستم ببخشید مزاحم شدم
ما یه چند روز دیگه میخوایم خونه رو خالی کنیم هما جون با شوهرش مشکل داره
هما اشاره کرد بزار رو بلندگو هانیه هم گذاشت
از اون ور خط. بله بله در جریانم امروزم صدای دعواشون کل ساختمون برداشته بود و همسایه ها اعتراض کردن
هانیه. شما ببخشید انشالله چند روز دیگه تخلیه میکنیم همسایه ها هم راحت میشن فقط یه مورد که خواستم بهتون مزاحمت بدم بابت دعوای امروز اون مرتیکه گورش گم کرده رفته شهرشون ولی خواهرم میگه که احتمال این هست که برگرده و تو پارکینگ برای ماشینم مزاحمت ایجاد کنه
تهرانی. اون شاستی مشکی مال شماست
هانیه. بله
تهرانی. نگران نباشید الان میرم کد درب عوض میکنم تا نتونه ورود کنه به همسایه ها هم می سپارم پشت در بندازن و من هم از دوربین حواسم هست نگران نباشید میام یه لحظه ریموت هاتون رو میگیرم برای کد جدید
هانیه تشکر کرد قطع کرد
من از بس که گشنم بود شکمم یه قارررر صدا کرد که همه با هم خنديديم هانیه گفت بلند شین بریم بیرون یه شام بخوریم مردیم از گشنگی
ه