🔻یَا فَاطِمَةُ کَلِّمِینِی فَأَنَا ابْنُ عَمِّکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ قَالَ فَفَتَحَتْ عَیْنَیْهَا فِی وَجْهِهِ وَ نَظَرَتْ إِلَیْهِ وَ بَکَتْ وَ بَکَی....
«یا فاطمة کلمینی! (یعنی ای فاطمه! با من تکلم کن) من پسر عموی تو علی بن ابی طالب هستم. » حضرت فاطمه زهرا این بار چشمهای خود را به روی حضرت امیر گشود. آنگاه به گریه افتاد. علی علیه السّلام هم گریان شد و به زهرای اطهر فرمود: «مگر تو را چه شده؟ من پسر عمویت علی هستم. »
📚بحارالانوار - جلد ۴۳، صفحه ۱۷۸
🔻الْحَسَنُ یُقَبِّلُهَا مَرَّةً وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی قَالَتْ وَ أَقْبَلَ الْحُسَیْنُ یُقَبِّلُ رِجْلَهَا وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُکِ الْحُسَیْنُ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ یَتَصَدَّعَ قَلْبِی
امام حسن روی بدن مادر افتاد و در حالی که بدن مقدس او را حرکت میداد و فرمود: «مادر جان! تا روح از بدن من جدا نشده با من سخن بگو! » آنگاه امام حسین آمد و در حالی که پاهای مبارک مادر را حرکت میداد و میبوسید، میفرمود: «مادر جان! من فرزند تو حسینم. قبل از اینکه در هم بشکنم و قالب تهی کنم با من حرف بزن! »
📚 بحارالانوار - جلد ۴۳، صفحه ۱۸۶
#فاطمیه
@BotShenasi
«یا فاطمة کلمینی! (یعنی ای فاطمه! با من تکلم کن) من پسر عموی تو علی بن ابی طالب هستم. » حضرت فاطمه زهرا این بار چشمهای خود را به روی حضرت امیر گشود. آنگاه به گریه افتاد. علی علیه السّلام هم گریان شد و به زهرای اطهر فرمود: «مگر تو را چه شده؟ من پسر عمویت علی هستم. »
📚بحارالانوار - جلد ۴۳، صفحه ۱۷۸
🔻الْحَسَنُ یُقَبِّلُهَا مَرَّةً وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی قَالَتْ وَ أَقْبَلَ الْحُسَیْنُ یُقَبِّلُ رِجْلَهَا وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُکِ الْحُسَیْنُ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ یَتَصَدَّعَ قَلْبِی
امام حسن روی بدن مادر افتاد و در حالی که بدن مقدس او را حرکت میداد و فرمود: «مادر جان! تا روح از بدن من جدا نشده با من سخن بگو! » آنگاه امام حسین آمد و در حالی که پاهای مبارک مادر را حرکت میداد و میبوسید، میفرمود: «مادر جان! من فرزند تو حسینم. قبل از اینکه در هم بشکنم و قالب تهی کنم با من حرف بزن! »
📚 بحارالانوار - جلد ۴۳، صفحه ۱۸۶
#فاطمیه
@BotShenasi