یه جاهایی کتابامو میبوسیدم.
دیوونه بودم ؟
اره
شاید حالم ازشون بهم میخورد.
اما به خودم نمیگفتم لعنت به هرچی درسه،
میگفتم همینا وضعیت رو درست میکنن.
تو توضیحات ساعتی که میزاشتم تا بیدار شم
مینوشتم،
پاشو برو پشت سکو پرتابت، درست میشه.
وسط اُفت و استرس
شکر میگفتم
شکر هرچیز
چیز هایی که به چشم نمیان
سلامتیم، توانم برای درس خوندن، سقف بالای سر.
آروم بودم.
شرایط آروم نبود.
ولی آروم بودن، دست خودم بود.
دیوونه بودم ؟
اره
شاید حالم ازشون بهم میخورد.
اما به خودم نمیگفتم لعنت به هرچی درسه،
میگفتم همینا وضعیت رو درست میکنن.
تو توضیحات ساعتی که میزاشتم تا بیدار شم
مینوشتم،
پاشو برو پشت سکو پرتابت، درست میشه.
وسط اُفت و استرس
شکر میگفتم
شکر هرچیز
چیز هایی که به چشم نمیان
سلامتیم، توانم برای درس خوندن، سقف بالای سر.
آروم بودم.
شرایط آروم نبود.
ولی آروم بودن، دست خودم بود.