.
🕷🕸🕷🕸🕷🕸
🕸🕷🕸🕷🕸
🕷🕸🕷🕸
🕸🕷🕸
🕷🕸
🕸
🕸🕷 #بیشرمانه
🕷🕸
" پارت106 "آروم خندیدم و به مامان گفتم:
- آره خب! احتمالا دلگیره. میرم از دلش در...
- امشب شب عروسیشه! کجا میخوای بری؟
حس کردم دنیا تو سرم سقوط کرد. چند ثانیه فکر کردم و بعد خندیدم. مامان داشت دیر اومدنم رو اینطوری با شوخی های ناجور تلافی کنه.
- باشه مامان! فهمیدم! حالمو گرفتی.
حالا بگو رویا کجاست؟
چشماش رنگ غم گرفت و یهو بغض کرد. سرش رو پایین تر انداخت. اشکش روی زمین چکید و گفت:
- کاش دروغ بود! کاش دروغ بود مادر!
کاش دست به یکی کرده بودیم سر کارت بذاریم.
اما این دختر من بی معرفت از آب در اومد.
رفت مامان! رابطه شما دوتا هیچ جا رسمی نبود.
فقط با یه حلقه نشونش کرده بودیم.
حلقه رو گذاشت و رفت. میدونم برات سخته.
میدونم نمیتونی قبول کنی ولی...
دست خودم نبود که یهو برای اولین بار سرش داد زدم:
- تمومش کن مامان! به اندازه کافی خسته و داغون هستم!
داغون ترم نکن! بهت میگم کجاست رویا؟
مامان چیزی نگفت و همونجا روی زمین نشست. نه! نه! باورم نمیشد! رویا همچین کاری نمیکرد. اون هیچوقت به من پشت نمیکرد!
اون پاک تر از این حرفا بود که وصله خیانت بهش بچسبه. من خودم بزرگش کردم. کنار هم قد کشیدیم و کامل شدیم.
امکان نداشت! اون عاشقم بود!
عشق که به همین راحتی با گذر زمان از بین نمیره؟
فقط چند روز پیشش نبودم. امکان نداشت فراموشم کنه.
با زانوهام روی زمین افتادم که مامان نگران دست روی صورتم گذاشت و با اشک های روی صورتش گفت:
- آروم باش قربون دلت برم. آروم باش و فراموشش کن!
اگه یه وقت دیگه بود میگفتم تلاشت رو بکن و برو دنبالش. اما...
اما نمیتونم بهت بگم! اون الان عروس یه خونه دیگه اس! نمیشه!
بی توجه به حرف های مامان، با ته مونده امیدم زمزمه کردم:
- با کی؟ با کی داره ازدواج میکنه؟ شاید تهدیدش کردن!
شاید با جون من تهدیدش کردن! شاید مجبور بوده که از اینجا بره!
اصلا این کارن کجاست؟ من سپرده بودم مراقب شماها باشه. جهانگیر که...
جهانگیر که سرش گرم زن و بچهاشه. پس کارن چی کار میکرد؟
مامان یه لحظه با فکر نگاهم کرد و بعد خجالت زده، دستش رو کشید! جلوی دهنش رو گرفت و چشماش رو با درد بست!
چرا مامان اینطوری شده بود؟ چیز دیگه ای بود که من ازش خبر نداشتم؟ دست مامان رو گرفتم و زمزمه کردم:
- چی شده؟ توروخدا حرف بزن مامان!
- رویا با... رویا با اون ازدواج کرده!
متوجه منظورش نشدم. ابرو بالا انداختم و عصبی گفتم:
- با کی؟ اون حروم زاده کیه که ناموس منو دزدیده؟
اگه نگی، با کارن آمارش رو در میارم خودم میرم بالا سرش!
دستاش رو جلوی دهنش گذاشت و بلند هق زد!
با صدای بلند فریاد زدم:
- بگو دیگه مادر من!
- با کارن ازدواج کرده!
گوش هام صدای ضعیف مامان رو شنید اما نمیخواست باور کنه. کارن؟ با داداش من؟ داداشی که زندگیم رو بهش امانت داده بودم؟
کسی که حتی از جهانگیر هم برام عزیزتر بود؟ کسی که از بچگی همبازیم بود و وقتی بزرگ شدیم همیار کثافت کاری هام بود؟
مغزم متلاشی شده بود و اصلا نمیتونستم اتفاقات رو تحلیل کنم!
رمان #بیشرمانه مختص چنل #بانوی_امروز بوده و خواندن آن هر جا غیر از چنل بانوی امروز #حرام است. #کپی و #نشر پیگرد قانونی دارد.⛔️
✍ آرتمیس
_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*
دوستای گلم رمان جدید مرجان جون به اسم #آمین
و #تو_خورشید_شبم_باش
تو کانال تاوان عشق پارت گذاری میشه میتونید اونجا بخونید ، فوق العاده اس ،یه کار متفاوت😍👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEbu8tf8SQWz-zKD2w