🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
این شعر تقدیم به تمام متولدین دهه های سی , چهل , پنجاه و شصت
که اکنون خودساخته ترین پدران و مادران این سرزمین هستند :
من پُرم از خاطرات و قصه های کودکی
این که روباهی چگونه، می فریبد زاغکی
🍃🌸🍃
قصه ی افتادن دندان شیری از هُما
لاک پشت و تکه چوب و فکرهای اُردکی
قصه ی گاو حسن، دارا و سارا و امین
روز بارانی، کتاب خیس کُبری طِفلکی
🍃🌸🍃
تیله بازی درحیاط و کوچه و فرشِ اتاق
بر سر کبریت و سکه، یا که درب تَشتکی
چای والفجر و، سماور نفتی کنجِ اتاق
مادرم هرگز نیاورد، استکان بی نعلبکی
🍃🌸🍃
سکه ها و پول هایم، ثروت آن دوره ام
جمع می شد اندک اندک، در درون قُلکی
داستان نوک طلا با مخمل و مادر بزرگ
در دهی زیبا که زخمی گشته، بچه لَک لَکی
🍃🌸🍃
هاچ زنبور عَسل، نِل در فراق مادرش
یاد دوران اوشین و نقطه های برفکی
هشت سال از دوره شیرین، اما تلخ ما
پر ز آژیر خطر، با حمله های موشکی
🍃🌸🍃
آرزوها کوچک اما، در نگاه ما بزرگ
آرزویم بوده من هم، جبهه باشم اندکی
تا کجاها می برد این خاطره، امشب مرا
کاش می رفتم به آن دوران خوبم، دزدکی
🍃🌸🍃
یاد آن دوره همیشه با من و در قلب من.....
من به یاد و خاطراتت زنده ام، ای کودکی
دفترمشق دبستانم ببین،
پر ز مهر آفرین،صد آفرین
🍃🌸🍃
راستی ما شعر باران داشتیم.
تویجنگلهای گیلان داشتیم.
گردش یک روز دیرین داشتیم،
شعر زیبایی ز گلچین داشتیم
🍃🌸🍃
راستی آن دفتر کاهی کجاست؟
عکس حوض آب پر ماهی کجاست؟
روزخیس پر باران کجاست؟
مایه سر سبزی بستان کجاست؟
🍃🌸🍃
باز آیا ریز علی ها زنده اند؟
در حوادث جامه از تن کنده اند؟
کاش حالاخاله کوکب زنده بود،
عطر نانش خانه را آکنده بود.
🍃🌸🍃
ای معلم خاطر ویادت به خیر.
یاد درس آب بابایت به خیر.
شمع نور افشانیاد کودکان،
نامتان در لوح جان شد جاودان
🍃🌸🍃
هرکجا هستید ، هستی نوش تان
کامیابی گرمی آغوشتان...
هم کلاسی های سال کودکم!
دستهگلهایی ز یاس و میخکم،
🍃🌸🍃
باز از دل می کنم یاد شما،
یاد قلب ساده شاد شما،
باز باید یاد یک دیگر کنیم،
تا به یادی، شاد، يکدیگرکنیم.
🍃🌸🍃
آدمی سر زنده از یاد است ، یاد.
رمز عمر آدمیزاد است یاد.
شادتان میخواهم و شادم کنید،
همکلاسي های من یادم کنید...
🍃🌸🍃
فصل پاییز ،
فصل یادآور بهترین زمان کودکی
@arezohayeziba📝
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃