هرچقدر هم دور باشی، هنوز هم خاطراتت بخشی از من است. مثل سایهای که با نور کم و زیاد میشود اما هیچوقت از بین نمیرود. هنوز هم گاهی در لحظههای بیهوا، صدایت در گوشم میپیچد، نگاهت در ذهنم زنده میشود، و خاطراتت مثل تکههایی از گذشته، در روزهایم سرک میکشند. شاید رفته باشی، شاید دیگر هیچ نقطهای از زندگیمان به هم نرسد، اما ردپایت جایی درون من مانده، درست همانجا که نمیشود پاکش کرد.