Репост из: اكونوميست فارسی
💠«قبله عالم» خوشبخت بود یا بدبخت؟!
✍محمدحسین روانبخش
🔹ناصرالدینشاه معروفترین شاه قاجار است، دقیقا ۵۰ سال سلطنت کرد، امیرکبیر را کشت و آخرش با تیر میرزا رضا کرمانی کشته شد. اگر فقط کتاب تاریخ مدرسه را خوانده باشیم، همین را میدانیم. اما ناصرالدینشاه داستانهای بسیار دارد که لابلای تاریخ پیدا میشود:
1⃣ در سالهای پس از مرگ او، قسم به «شاه شهید» جزو قسمهای مقدس مردم بود، خیلیها وقتی به زیارت عبدالعظیم حسنی میرفتند، مزار سلطان صاحبقران را هم زیارت میکردند و عهد ناصری به عنوان عصر شاهشهید، به خصوص با نوعی حسرت گذشته در یادها ماند؛ اما همه اینها دو - سه نسل بیشتر دوام نیاورد.
2⃣ نسلهای بعد «استبداد» را با چهره ناصرالدینشاه میشناختند؛ کسی که غرق در ابتذال اندرونی بود و در بیرون، به کشتن آزادیخواهی ایستاده بود. چگونگی رفتارش را میتوان از آنچه بر سر میرزا یوسف مستشارالدوله آورد، فهمید: مستشارالدوله کتابی به نام «یککلمه» نوشته بود که منظورش از یککلمه، «قانون» بود. شاه دستور داد آنقدر کتابش را بر سر کوبیدند تا کور شد و مدتی بعد درگذشت.
3⃣ در دوره ما، اما تاریخنگاری علمی حرفهای جدیدی درباره ناصرالدینشاه دارد: عقدههای کودکی تا روزهای آخر همراهش بوده؛ شاهبابایش نگاه مساعدی به او و مادرش نداشت و این نگاه پدر، تا آخر عمر همراهش بود. افسردگی عاطفی او را آزار میداد، بدگمانی و واهمههایش، زندگی را برایش تلخ کرده بود. ( برای مطالعه تفصیلی در این باره کتاب قبله عالم نوشته عباس امانت و ترجمه حسن کامشاد، اثری ارزشمند و تحقیقی است.)
🔹 نتیجه: آندره مالرو در «ضد خاطرات» نوشته است : با کشیشی در ایالت دروم صحبت می کردیم .
- چند سال است به اعتراف گوش می کنید ؟
- ده پانزده سال ...
- اعتراف آدمها چه چیزی درباره آنها به شما یاد داده است ؟
- اول اینکه آدمها از آنچه ما تصور می کنیم بسیار بدبخت ترند . ثانیا جان کلام، اینکه «آدم بزرگ» وجود ندارد!
@economistfarsi
🌐کانال اکونومیست فارسی
✍محمدحسین روانبخش
🔹ناصرالدینشاه معروفترین شاه قاجار است، دقیقا ۵۰ سال سلطنت کرد، امیرکبیر را کشت و آخرش با تیر میرزا رضا کرمانی کشته شد. اگر فقط کتاب تاریخ مدرسه را خوانده باشیم، همین را میدانیم. اما ناصرالدینشاه داستانهای بسیار دارد که لابلای تاریخ پیدا میشود:
1⃣ در سالهای پس از مرگ او، قسم به «شاه شهید» جزو قسمهای مقدس مردم بود، خیلیها وقتی به زیارت عبدالعظیم حسنی میرفتند، مزار سلطان صاحبقران را هم زیارت میکردند و عهد ناصری به عنوان عصر شاهشهید، به خصوص با نوعی حسرت گذشته در یادها ماند؛ اما همه اینها دو - سه نسل بیشتر دوام نیاورد.
2⃣ نسلهای بعد «استبداد» را با چهره ناصرالدینشاه میشناختند؛ کسی که غرق در ابتذال اندرونی بود و در بیرون، به کشتن آزادیخواهی ایستاده بود. چگونگی رفتارش را میتوان از آنچه بر سر میرزا یوسف مستشارالدوله آورد، فهمید: مستشارالدوله کتابی به نام «یککلمه» نوشته بود که منظورش از یککلمه، «قانون» بود. شاه دستور داد آنقدر کتابش را بر سر کوبیدند تا کور شد و مدتی بعد درگذشت.
3⃣ در دوره ما، اما تاریخنگاری علمی حرفهای جدیدی درباره ناصرالدینشاه دارد: عقدههای کودکی تا روزهای آخر همراهش بوده؛ شاهبابایش نگاه مساعدی به او و مادرش نداشت و این نگاه پدر، تا آخر عمر همراهش بود. افسردگی عاطفی او را آزار میداد، بدگمانی و واهمههایش، زندگی را برایش تلخ کرده بود. ( برای مطالعه تفصیلی در این باره کتاب قبله عالم نوشته عباس امانت و ترجمه حسن کامشاد، اثری ارزشمند و تحقیقی است.)
🔹 نتیجه: آندره مالرو در «ضد خاطرات» نوشته است : با کشیشی در ایالت دروم صحبت می کردیم .
- چند سال است به اعتراف گوش می کنید ؟
- ده پانزده سال ...
- اعتراف آدمها چه چیزی درباره آنها به شما یاد داده است ؟
- اول اینکه آدمها از آنچه ما تصور می کنیم بسیار بدبخت ترند . ثانیا جان کلام، اینکه «آدم بزرگ» وجود ندارد!
@economistfarsi
🌐کانال اکونومیست فارسی