تسليم، یعنی رها کردن مقاومت ذهنی - احساسی در برابر آنچه هست، نیز دروازه ورود به آشکارنشده می باشد. دلیل آن بسیار ساده است، زیرا مقاومت درونی، شما را از دیگران، خودتان و جهان پیرامونتان جدا می سازد.
مقاومت درونی، احساس جدایی را که «من درونی» برای بقای خود به آن متکی است تقویت می کند. هر چه احساس جدایی قوی تر باشد، بیشتر به آشکارشده، یعنی «جهان اَشکال جدا» یا تکرات، وابسته می شوید و هر چه بیشتر به جهان ماده دلبسته باشید، هویت ظاهری، یعنی یکی دانستن خویش با شکل، محکم تر و نفوذناپذیرتر می گردد. آنگاه دروازه بسته است و شما از بعد درونی و بعد ادراک بریده شده اید.
در حالت تسلیم، هویت ظاهری، نرم تر و چنان «شفاف» می شود که آشکارنشده می تواند از طریق شما بدرخشد.
اکهارت تله
نیروی حال
ص161
مقاومت درونی، احساس جدایی را که «من درونی» برای بقای خود به آن متکی است تقویت می کند. هر چه احساس جدایی قوی تر باشد، بیشتر به آشکارشده، یعنی «جهان اَشکال جدا» یا تکرات، وابسته می شوید و هر چه بیشتر به جهان ماده دلبسته باشید، هویت ظاهری، یعنی یکی دانستن خویش با شکل، محکم تر و نفوذناپذیرتر می گردد. آنگاه دروازه بسته است و شما از بعد درونی و بعد ادراک بریده شده اید.
در حالت تسلیم، هویت ظاهری، نرم تر و چنان «شفاف» می شود که آشکارنشده می تواند از طریق شما بدرخشد.
اکهارت تله
نیروی حال
ص161