خداوند رحمت و برکت است. خداوند لطافت است و هر چه انسان لطیف تر و مهربانتر شود، بیشتر در دسترس خداوند قرار میگیرد.
قرار نیست ما با هستی در جنگ و تقابل باشیم، بلکه برعکس باید با هستی دوست و همراه شد. لزومی ندارد که انسان بر طبیعت غلبه کند، بلکه برعکس بهتر است در مقابل طبیعت باز و مفتوح باشد. بهتر است انسان بخشی از طبیعت باشد و از جدایی با طبیعت بپرهیزد.
لطافت باعث میشود انسان آرام آرام منیت خویش را فراموش کند و مرکز منیت انسان در نفس اوست. در صورتی که منیت در انسان وجود نداشته باشد، نفس ناپدید می شود و آنچه باقی می ماند تنها لطافت خواهد بود و بس.
لطافت اکتسابی نیست. تنها راه تجلی لطافت این است که مکر و حیله نفس را بفهمید. پس از درک مکر و حیله، نفس ناپدید خواهد شد و آنچه باقی می ماند تنها لطافت است و بس. لطافت ماهیت طبیعی انسان است ولی نفس آن را پنهان نموده است. تنها باید حجاب نفس به کناری زده شود و ناگهان چشمه لطافت از درون شروع به جوشیدن می کند.
اشو
عشق، رقص زندگی
ص 111 و 112
قرار نیست ما با هستی در جنگ و تقابل باشیم، بلکه برعکس باید با هستی دوست و همراه شد. لزومی ندارد که انسان بر طبیعت غلبه کند، بلکه برعکس بهتر است در مقابل طبیعت باز و مفتوح باشد. بهتر است انسان بخشی از طبیعت باشد و از جدایی با طبیعت بپرهیزد.
لطافت باعث میشود انسان آرام آرام منیت خویش را فراموش کند و مرکز منیت انسان در نفس اوست. در صورتی که منیت در انسان وجود نداشته باشد، نفس ناپدید می شود و آنچه باقی می ماند تنها لطافت خواهد بود و بس.
لطافت اکتسابی نیست. تنها راه تجلی لطافت این است که مکر و حیله نفس را بفهمید. پس از درک مکر و حیله، نفس ناپدید خواهد شد و آنچه باقی می ماند تنها لطافت است و بس. لطافت ماهیت طبیعی انسان است ولی نفس آن را پنهان نموده است. تنها باید حجاب نفس به کناری زده شود و ناگهان چشمه لطافت از درون شروع به جوشیدن می کند.
اشو
عشق، رقص زندگی
ص 111 و 112