«۲۶ روز منو چرخوندن، گفتن در زندان اوین است، اما کشته بودن»
این سخنان مادرش است.
سهراب اعرابی، فرزند پروین و محمد رضا و متولد ٤ اسفند ١٣٦٨ بود.
در روز ۲٥ خرداد ۱۳۸۸، راهپیمایی اعتراضی به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری، در تهران برگزار شد.
یک منبع مطلع روایت دقیق مرگ سهراب را برای رادیو فردا این طور تعریف کرده: ساعت پنج عصر است و جنب و جوش عجيبي تو پيادهروهای دو طرف خيابان وليعصر شكل گرفته. دخترها و پسرها، پير و جوان، دست يكديگر را ميگيرند و رو به خيابان ميایستند. هر یک نشانهای سبز به همراه آوردهاند، سهراب نیز. هم پیراهنش و هم سربندی که به پیشانی بسته سبز است.
پروین فهیمی مادر سهراب و سهیل هم شال سبزی به سر دارد و دنبال پسرها آرام آرام راه میرود. خسته که میشود، رو به سهراب و سهیل میکند و به اشاره به آنها میگوید که برای خستگی در کردن میخواهد بنشیند.
سهراب از مادرش جدا شده اما در ازدحام مردمی که برای اعتراض به خیابان آمدهاند، گم میشود. مادر تا صبح چشم به راه سهراب است، اما خبری از سهراب نیست. سهراب از آن روز دیگر به خانه بازنگشت.
شانزدهم تیرماه ۸۸ است و به خانواده سهراب اعرابی خبر دادهاند که سهراب زندانی است. مادر سهراب راهی دادگاه انقلاب میشود و با گذاشتن کفالت در انتظار آزادی فرزندش مینشیند. هوا که تاریک شد خبر میرسد نام سهراب در لیست زندانیان نیست. مادر نا امید به خانه برمیگردد.
حالا مادر تمام ساختمانهای پزشکی قانونی را دنبال او میگردد. ناگهان از دور چشمش به سیامک، پسر بزرگش، میافتد. به سمتش میدود اما سیامک خودش را پشت دیواری پنهان میکند. مادر سهراب میگوید با آنکه دلم آن روز دگرگون بود و یک حسی به من میگفت اتفاقی برای سهراب افتاده، تا اینکه سیامک گفت: مادر سهراب را کشتهاند.
کسی جلودار فریادهای مادر سهراب نیست:
«سهراب، سهراب، الهی قربونت برم مادر، ای قربونت برم سهراب، مادر، مادر ، مادر، دیگه تو را نمیبینم مادر...»
سهراب روز ۲٥ خرداد ۱۳۸۸، در ابتدای بزرگراه محمد علی جناح و در ضلع شمالی میدان آزادی، نیروهای بسیجی پایگاه گردان ١١٧ عاشورا از پشتبام هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد.
تماس مستقیم با وکیل در واتساپ
+905510332575
#سهراب_اعرابی #دادبان
این سخنان مادرش است.
سهراب اعرابی، فرزند پروین و محمد رضا و متولد ٤ اسفند ١٣٦٨ بود.
در روز ۲٥ خرداد ۱۳۸۸، راهپیمایی اعتراضی به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری، در تهران برگزار شد.
یک منبع مطلع روایت دقیق مرگ سهراب را برای رادیو فردا این طور تعریف کرده: ساعت پنج عصر است و جنب و جوش عجيبي تو پيادهروهای دو طرف خيابان وليعصر شكل گرفته. دخترها و پسرها، پير و جوان، دست يكديگر را ميگيرند و رو به خيابان ميایستند. هر یک نشانهای سبز به همراه آوردهاند، سهراب نیز. هم پیراهنش و هم سربندی که به پیشانی بسته سبز است.
پروین فهیمی مادر سهراب و سهیل هم شال سبزی به سر دارد و دنبال پسرها آرام آرام راه میرود. خسته که میشود، رو به سهراب و سهیل میکند و به اشاره به آنها میگوید که برای خستگی در کردن میخواهد بنشیند.
سهراب از مادرش جدا شده اما در ازدحام مردمی که برای اعتراض به خیابان آمدهاند، گم میشود. مادر تا صبح چشم به راه سهراب است، اما خبری از سهراب نیست. سهراب از آن روز دیگر به خانه بازنگشت.
شانزدهم تیرماه ۸۸ است و به خانواده سهراب اعرابی خبر دادهاند که سهراب زندانی است. مادر سهراب راهی دادگاه انقلاب میشود و با گذاشتن کفالت در انتظار آزادی فرزندش مینشیند. هوا که تاریک شد خبر میرسد نام سهراب در لیست زندانیان نیست. مادر نا امید به خانه برمیگردد.
حالا مادر تمام ساختمانهای پزشکی قانونی را دنبال او میگردد. ناگهان از دور چشمش به سیامک، پسر بزرگش، میافتد. به سمتش میدود اما سیامک خودش را پشت دیواری پنهان میکند. مادر سهراب میگوید با آنکه دلم آن روز دگرگون بود و یک حسی به من میگفت اتفاقی برای سهراب افتاده، تا اینکه سیامک گفت: مادر سهراب را کشتهاند.
کسی جلودار فریادهای مادر سهراب نیست:
«سهراب، سهراب، الهی قربونت برم مادر، ای قربونت برم سهراب، مادر، مادر ، مادر، دیگه تو را نمیبینم مادر...»
سهراب روز ۲٥ خرداد ۱۳۸۸، در ابتدای بزرگراه محمد علی جناح و در ضلع شمالی میدان آزادی، نیروهای بسیجی پایگاه گردان ١١٧ عاشورا از پشتبام هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد.
تماس مستقیم با وکیل در واتساپ
+905510332575
#سهراب_اعرابی #دادبان