❤️ #لذتزنانه490 ❤️
خمار چشمی چرخوند و گفت: اول خبر
_دستمو لای موهای آشفته و جذابش کردم و گفتم: راجب پسرته... و زندگیه آینده اش
انگار با حرفم یکم از خماری در اومد. چشماشو درشت کردو گفت: یعنی چی؟ درست بگو خب
به خودم اشاره کردم و گفتم: اول جایزه
آروم با دستش رو سر سینه ام زد و گفت: واقعا که الان وقت گرو کشیه؟
_زودباش دختر... الان وقت چونه زدن نیست
خم شد سمتم زیر چونه ام رو بوسید و همینجور با بوسه از زیر گردنم تا سر سینه هام اومد پایین و رسید به شکمم.
_عاشق هیکلتم، با اینکه دیگه سنی ازت گذشته بینهایت جذاب و سک*سی هستی آمانج
دستمو لای موهاش کردم و گفتم: دیگه عاشق چیا هستی؟
با شیطنت دستی رو ک*یرم کشید و گفت: این... این پسرت که همیشه آماده و قبراقه...
با هر حرفش آتیشمو بیشتر میکرد.
_زودباش روناک
سر پایین برد و رو سر ک*یرمو بوسید که آهی ناخودآگاه کشیدم. داشت بازی میکرد و با لذت نگاهم میکرد.
زبونی رو ک*یرم کشید که دیگه طاقت نیاوردم و خشن چرخیدم و جامونو عوض کردم. حالا اون پایین بود و من روش.
پاهامو دو طرفش گذاشتم و رفتم جلو. ک*یرمو جلو دهنش گذاشتم و گفتم: یالا روناک... از پشت میخوام. خوب خیسش کن درد نکشی
بدجور بالا زده بودم و مطمئن بودم دهنشو سرویس میکنم ولی نمیتونستم جلوی خودمو بگیرم.
شروع کرد خوردن و مکیدن. حسابی میخورد و با صدا میک میزد. نزدیک اوج که رسیدم از دهنش دراوردم و گفتم: برگرد... داگی شو
کاری که گفتمو کرد. پشتش جا گرفتم. دو طرف کپلشو باز کردم و بوسه ایی رو سوراخش زدم و گفتم: دردت میگیره روناک.. من.. سعی میکنم زود تمومش کنم
_هرچقدر میخوای بکن. دوستت دارم. دردش برام قابل تحمله آمانج. عاشقتم
دوباره بوسه ایی رو سوراخش زدم و یکم با زبونم خیسش کردم. خودمو تنظیم کردم و آروم فرو کردم توش....
خمار چشمی چرخوند و گفت: اول خبر
_دستمو لای موهای آشفته و جذابش کردم و گفتم: راجب پسرته... و زندگیه آینده اش
انگار با حرفم یکم از خماری در اومد. چشماشو درشت کردو گفت: یعنی چی؟ درست بگو خب
به خودم اشاره کردم و گفتم: اول جایزه
آروم با دستش رو سر سینه ام زد و گفت: واقعا که الان وقت گرو کشیه؟
_زودباش دختر... الان وقت چونه زدن نیست
خم شد سمتم زیر چونه ام رو بوسید و همینجور با بوسه از زیر گردنم تا سر سینه هام اومد پایین و رسید به شکمم.
_عاشق هیکلتم، با اینکه دیگه سنی ازت گذشته بینهایت جذاب و سک*سی هستی آمانج
دستمو لای موهاش کردم و گفتم: دیگه عاشق چیا هستی؟
با شیطنت دستی رو ک*یرم کشید و گفت: این... این پسرت که همیشه آماده و قبراقه...
با هر حرفش آتیشمو بیشتر میکرد.
_زودباش روناک
سر پایین برد و رو سر ک*یرمو بوسید که آهی ناخودآگاه کشیدم. داشت بازی میکرد و با لذت نگاهم میکرد.
زبونی رو ک*یرم کشید که دیگه طاقت نیاوردم و خشن چرخیدم و جامونو عوض کردم. حالا اون پایین بود و من روش.
پاهامو دو طرفش گذاشتم و رفتم جلو. ک*یرمو جلو دهنش گذاشتم و گفتم: یالا روناک... از پشت میخوام. خوب خیسش کن درد نکشی
بدجور بالا زده بودم و مطمئن بودم دهنشو سرویس میکنم ولی نمیتونستم جلوی خودمو بگیرم.
شروع کرد خوردن و مکیدن. حسابی میخورد و با صدا میک میزد. نزدیک اوج که رسیدم از دهنش دراوردم و گفتم: برگرد... داگی شو
کاری که گفتمو کرد. پشتش جا گرفتم. دو طرف کپلشو باز کردم و بوسه ایی رو سوراخش زدم و گفتم: دردت میگیره روناک.. من.. سعی میکنم زود تمومش کنم
_هرچقدر میخوای بکن. دوستت دارم. دردش برام قابل تحمله آمانج. عاشقتم
دوباره بوسه ایی رو سوراخش زدم و یکم با زبونم خیسش کردم. خودمو تنظیم کردم و آروم فرو کردم توش....