جانان جان


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Другое


اینقدری خشن بکنه که هم جاش بمونه هم پاش 😉🔞

Связанные каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Другое
Статистика
Фильтр публикаций


مشاهده فیلم سک،سی پـورن استارای معروف با زیرنویس فارسی/ مشاهده فیلم 🔞🍑


فیلم زیرنویس فارسی جدید

پدر واس دخترش معلم خصوصی گرفته تا درس بخونه و دکتر شه ولی دخترش جنده ای بیش نمیشه....

مشاهده فیلم


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
قسمت 1 و 2 سینمایی "در آغوش‌ قاتل"

خلاصه🔞
سارای ، از بچگی بین مافیا بزرگ شده و تو 17 سالگی به یکی از قاچاقچی ها فروخته می‌شه
حالا بعد از گذشت دو سال ویکتور ، رئیس یکی از باندهای مافیای آمریکا برای مراسمی وارد عمارتی میشه که سارای اونجا زندانیه و سارایِ 19 ساله برای فرار مجبور میشه خودش رو تو ماشینِ ویکتور پنهان کنه و....

تماشای فیلم برای افراد زیر ۲۱ سال ممنوعه❌

دانلود درآغوش قاتل 1 بدون سانسور
دانلود در آغوش قاتل 2 بدون سانسور


#پارت_1
#ربات_سکس🔞


_سوراخای گشادمو پر کنید ک.یر کلفتای من آهههه
دوتا ربات خدمتکار استخدام کرده بودم که کارام رو بکنن ولی حالا ک.س و ک.ونم همزمان از دو طرف داشت پاره میشد
قیافه هاشون عین آدمیزاد بود و از قصد سیاه پوست استخدام کرده بودم که ک.یراشون اندازه مچ دست شوهرم بود
-اووووف قربون ک.یر کلفتتون بشم جرررن بدید تا شوهرم ببینه کردن یعنی چیی آیییی من جنده شما دوتام
وقتی سرعتشون بیشتر شد فهمیدم تحریک شدن و بدن سفید و خوش تراش من بین دو ربات ک.یر کلفت سیاه پوست داشت له میشد
با داغ شدن ک.سم ناله ای کردم که در اتاق باز شد و با دیدن شوهرم چشمام از خماری برق زد
https://t.me/+_yx4zPLdgxEwYzk8
https://t.me/+_yx4zPLdgxEwYzk8


_طوری منو بـ*ـکن که به بچم آسیب نرسه!💦❌
کل*اهک صورتی بادکردمو روی سوراخ ک*صش کشیدم و کمی از آب #داغمو رو ک*ص پف کردش ریختم که آه غلیظی کشید:
_اووووم آهههه جووون بزار لای #پام تکون بخور...
دستی به شکم بزرگ شدش کشیدم و سر ک*یرمو رو سوراخ ک*ونش تنظیم کردم و یه ضرب ضربه ای به سوراخ کون*ش زدم:
_اههه داگ*ی شو سوراخ ک*ونتو بکنم آرامشم...🔥🍑
جیغی از #لذت و درد کشید و چوچ*ولشو تکون داد. سوراخ ک*صش کم کم داشت سفید میشد و آب از #س*وراخش سر ریز شد. ک*یرمو تا ته تو ک*ونش فرو کردم و تلمـ*ـبه زدم تا اینکه از درد به خودش پیچید. ضربه ای به ک*ون قلمبش زدم:
_جووونم به ک*ص و ک*ونت که مثل قبلنا هنوزم تنگ و فابریکه...
ک*یرمو از سوراخ تنگ ک*ونش بیرون کشیدم که نزدیک بود ک*یرم از #تنگی زیادش قطع بشه.
_اوووم هرشب بیا ک*ص و ک. *ونم بزار ولی زن جدیدتو نکن...
خودش گفت و سوراخ ک*صش با انگشتش باز کرد و منم ک*یر پر #آبمو یه ضرب تو ک*صش فرو کردم و...
https://t.me/+HHtAlxCtjSIwZmRk
https://t.me/+HHtAlxCtjSIwZmRk
برای اینکه شوهرش سراغ زن دیگه ای نره، تو دوران حاملگی هم باهاش س*کس میکنه🚫🔞


#جانان‌جان359


سکوت حاکم شده بود تو اتاق. باید چکار میکردم؟ سر جون بچه ام ریسک میکردم؟

اصلا‌ معلوم نبود بچه ی من باشه یا نه، اونوقت باید چند ماه بودنشو تحمل میکردم و در نهایت میفهمیدم بچه ی اون حروم زاده تو رحم شیدا داشته رشد میکرده؟

لعنتی چکار باید میکردم؟

تو فکرای وحشتناک تو سرم داشتم چرخ میزدم که دستی نشست رو مشت گره خورده ام.

از فکر اومدم بیرون و سر چرخوندم سمتش و نگاهش کردم...

با چشمای اشکی زل زده بود به من لباش میلرزید از بغض. یه دستش رو شکمش بود! داشت محافظت میکرد از اون بچه؟! اگه بچه ی اون عوضی بود چی؟

ناخودآگاه با اخم دست بردم سمت دستش تا از رو شکمش بر دارم که انگار فهمید و با ترس گفت: اگه برای ما باشه چی؟ دوک... س...سعید... نذار بترسه.. نمیخوام مثل من بترسه، نمیخوام ازت بترسه...

_از من میترسی؟

به معنی آره سر تکون داد. حق داشت من نمیتونستم خشونتم رو کنترل کنم و لذتم از این ....

دستشو رو دستم فشار آرومی داد و گفت: چند ماه رو صبر کنیم؟ اگه بچه ی ما نبود هرکاری خواستی بکن

_اگر جلو چشمت کشتمش چی؟

ریختن اشکش سریعتر شد و گفت: باشه... هرکار تو بگی. ولی تا قبل دنیا اومدنش اذیتش نکن. شاید...شاید بچه ی خودت باشه. کمکش کن سعید. دوسش داشته باش. اون بچه فقط من و تو رو داره

یکباره بلند شدم و شیدا هم همراه خودم بلند کردم و رو به دکتر گفتم: ممنون برای کمکتون، خداحافظ

داشتم میرفتم سمت در که گفت: میشه بدونم تصمیمتون چیه؟

همونجور که دستم رو دستگیره بود درو باز کردم و گفتم: چند ماه رو صبر میکنم. سر جون بچه ام ریسک نمیکنم...

از اتاق زدم بیرون که حرف آخرشو شنیدم: بهترین تصمیم بود باباش...

باباش؟! آره باباش... منو بابا صدا میزد. چقدر حس غریبی بود.


۲۰ روز دیگه لیست میشه ها




#جانان‌جان358


مهم بود. برام سالم بودن بچه ام و مادرش از همه چیز مهمتر بود.

نابود میکردم هرکسی که به خانواده ام آسیب میرسوند.

با حرص مشتمو فشار دادم و گفتم: چرا سئوال بیخود میپرسین؟

بدون اینکه واکنش تندی بابت حرفم نشون بده با خونسردی تکیه زد به صندلیش و گفت: مادر از سه ماه رد شده درسته؟

نگاهی به شیدا انداختم تا جوابشو بشنوم.

شیدا هم نگاهی بهم کرد و رو کرد سمت دکتر سر تکون داد و زیر لب آروم گفت بله

_خب راه فهمیدنش برای جنین خیلی خطرناکه. باید ازش نمونه گرفته بشه وقتی که هنوز تو رحم مادرشه.

دردناک و خطرناکه هم برای مادر و هم برای نوزاد. البته با گرفتن نامه و مجوز میتونید اینکارو انجام بدید ولی بازم تاکید میکنم خیلی کار پر خطریه.

پاشدم رفتم سمتش و گفتم: پس چطور میشه بفهمم؟ اگر اون بچه از من نباشه... اگه... اون حروم زاده....

با آرامش از جاش پاشدو گفت: مسلما باید از بین بره. باید بکشیدش. نباید یه تخم حروم تو زندگیتون باشه

_پس کمکمون کنید

_با کمال میل اینکارو میکنم. ولی اگه تصادفا یه درصد بچه ی خودتون بود و هر اتفاقی افتاد نه من رو مقصر بدونید و نه خودتون رو.‌ اگر میتونید من تمام روال اینکارو براتون انجام میدم....


#جانان‌جان357


_خب، ادامه بدیم؟ آروم هستید؟

فقط سری تکون دادم. نگاهم به کفشام بود. تمام سعی ام رو داشتم میکردم که آروم باشم.

فقط و فقط بخاطر اینکه اگر حتی یه درصد اون بچه مال من بود جوری خراب نکنم که نشه درستش کرد.

من یبار زندگیمو با شیدا نابود کرده بودم. یبار ازش دور شده بودم. هرچند به ظاهر...

ولی نمیخواستم دوباره تکرارش کنم. حتی اگه با زور و تهدید هم کنارم نگهش داشته بودم.

_خب خانم شماهم اگر حالتون اوکیه ادامه بده

با حرف دکتر سر بلند کردم و نگاهش کردم. رنگش پریده بود و لباش میلرزید.

دستاشو تو هم پیچ و تاب میداد و پر از ترس بود.

_نترس

با حرفم اشکش راه گرفت. با پشت دست اشکش رو پاک کردم و بدون توجه به حضور دکتر گفتم: آروم بگیر. اگه برای من نبود حذفش میکنیم. نترس...

نگاهمون به هم بود که دکتر یه لیوان آب دیگه هم اورد و گرفت جلوی شیدا...

_بخور، باید خیلی آرومتر باشی. استرس اصلا برای بچه خوب نیست. خیلی اذیتش میکنه

یکمی از آب خورد و لیوان رو گذاشت رو میز.

_خوبم. ما اومدیم اینجا بدونیم که بچه ام از... از شوهرم هست یا نه

دکتر سری تکون داد و نشست پشت میزش.

و اولین چیزی که گفت سکوت مطلق انداخت بینمون...

_براتون زنده و سالم موندن بچه اگر برای خودتون باشه، مهمه؟؟!


#جانان‌جان356


نشستیم و با بفرمایید دکتر بدون اینکه مقدمه چینی کنم یا هرچیزی سریع رفتم سر اصل مطلب...

_همسرم باردارن. میخوام بدونم بچه از منه یا نه

_یعنی چی آقا؟!

عصبی دستمو لای موهام کشیدم و تا خواستم حرف بزنم اینبار شیدا بود که به حرف اومد...

_میشه اجازه بدی من بگم؟

_نه...

_لطفا، بذار من توضیح بدم

باز داشتم از کوره در میرفتم. باید آروم میموندم... با عصبانیت بدتر همه چیزو میریختم بهم.

با خودم زمزمه کردم فقط یکم صبر کن سعید... یکم صبر کن...

با سر اشاره کردم بگه. نفس عمیقی کشید و شروع کرد حرف زدن و تعریف کردن...


_خانم دکتر من باردارم. نمیدونم بچه از..‌. از شوهرمه یا...

_کسی بهت تجاوز کرده؟

با حرف دکتر دستام مشت شد و فقط فشارش میدادم. انگار دکتر تمام حواسش به من بود تا به شیدا.

از جاش پاشد یه لیوان آب ریخت و اومد گرفت جلوم...

_اینو بخورید تا حرف بزنیم. هرکمکی بخواید انجام میدم. فقط آروم بودنتون الان خیلی مهمه

لیوانو گرفتم و یه نفس سر کشیدمش.


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
با قرار گیری چیزی لای #بهشتم جیغ خفه ای کشیدم..یخی رو مستقیم روی ...گذاشته بود. به ساعد دستش چنگ زدمو لب زدم:تورو خدا...ن...نمیتونم..
بی تفاوت و خشک گفت: #بهشتت باید یاد بگیره بدون اجازه حق #داغ شدن نداره... حق لذت نداره..🔥🧊
همینجور اشک میریختم که یخو تا پشتم برد و آروم فرو کرد تو کو*نم که....
https://t.me/+C0tz2TyVyR43MDQ0
https://t.me/+C0tz2TyVyR43MDQ0
یخ فرو میکنه تو دختره و...🌶👅


#جانان‌جان355



بازم خراب کرده بودم. بازم از من وحشت داشت که اینجوری التماس میکرد.

دستم به اون حروم زاده میرسید تیکه پاره اش میکردم.

در ماشین رو باز کردم پیاده بشم. بدون اینکه نگاهش کنم گفتم: از جات تکون نمیخوری تا بیام. فهمیدی؟

_آ..آره...

پیاده شدم و درو محکم کوبیدم.‌ بشدت عصبی بودم.‌ باید یکم آرومتر میشدم تا بهش آسیبی نرسونم.

باید خودمو کنترل میکردم. من سالها براش صبر کرده بودم. الان نباید از خودم یه هیولا میساختم.

رفتم سمت سوپر و یه بطری آب خریدم. یه نخ سیگار دراوردم و شروع کردم کشیدن. اول باید یکم فکر میکردم.

اون بچه حتی یه درصد هم احتمال داشت بچه ی خودم باشه. اونوقت اگه هرکار خطایی میکردم دیگه هیچوقت قابل جبران نبود.

سیگارو نصفه انداختم زمین و با نوک کفشم لهش کردم.

حالا یکم آروم تر شده بودم. رفتم سمت ماشین. در سمت شیدا رو باز کردم که ترسیده خودشو کشید کنار.

_هیشش.. آروم باش کاریت ندارم. بیا صورتتو بشور یکم آب بخور

_سعید ب..بخدا.. من..کاری نکردم.. م...من...

انگشت اشاره ام رو گذاشتم رو لبم و گفتم: هیسس.. الان چیزی نگو. بیا صورتتو بشور یکم آب بخور. میریم دکتر معلوم میشه مال کیه.

اگه مال من بود که نمیذارم آب تو دلتون تکون بخوره. اگه مال اون حرومی باشه، خودشو با بچه اش میندازم جایی که عرب نی انداخت.

صورتشو شستم و یکم آب بهش دادم خورد. یکم آروم شده بود. دوباره نشستیم و راه افتادیم.

تمام طول راه حس میکردم کسی دنبالمونه. ولی فعلا نمیتونستم رو چیزی غیر از شیدا تمرکز کنم.

بدون نوبت رفتیم داخل....


عاشق اون ۵ تا لایک شدم😂😂😂😂😂😂


#جانان‌جان354


( دوک) سعید


خیلی سعی کردم خودمو کنترل کنم. مغزم فریاد میزد از درد.  حتی فکر بهش که اون موجود تو شکمش نتیجه ی دست درازی اون حروم زا*ده باشه دیونه ام میکرد.

خونم رو به جوش میاورد. اگه یه درصد این بچه از اون آدم بود به شرفم قسم نه تنها اون حرومی رو که همین بچه هم با دستام سلاخی میکردم.

همه باید میفهمیدم شیدا مال منه... خط قرمز منه...

دستی که به مال من بخوره باید از ته قطع بشه.

نشسته بودیم تو ماشین و داشتم عصبی میروندم. اصلا نمیدونستم باید کجا برم. فقط داشتم میرفتم.

گریه های آرومش و هق هق هاش بیشتر رو مغزم داشت خط مینداخت.

ناراحت بود؟ ناراحت اون بچه یا چی؟ میخواست اون بچه رو حتی اگه از من نباشه؟ مگه زن من نبود؟ مگه این زن من نبودددد؟؟؟

با پشت دست محکم و بی هوا کوبیدم تو دهنش...

_ببر صداتو... ببرررر صداتوووو


تو خودش جمع شد و با دستاش محکم جلو دهنشو گرفت.

نیم نگاهی بهش کردم که بیشتر تو خودش جمع شد و دستشو حالت دفاعی آورد بالا.

د لامصب تازه داشت رابطمون خوب میشد.‌تازه داشت بهم نزدیک میشد بدون ترس.

چرا زدیش آخه... چرا زدیش...

خون بود که از لبش راه گرفته بود.

ماشینو کشیدم گوشه ی خیابون و برگشتم سمتش که شروع کرد التماس کردن و هق زدن....


این چرا نصفه اس😂


تو مطب پلاگ میکنه تو ک*ون مریضش که اسلیوشه....❌❌❌🔥

شروع کردم دراوردن لباسام.با پایین تنه لختو موهای #زائد لعنتی که هنوز رو شرمگاهم دهن کجی میکرد.اونم تو مطب شیکش.
_کرم رو بذار رو میز و #حالتی که گفتم #وایسا،خم شده سمت میزو کف دستا رو میزو پاهات باز. بالاتنه ات #بچسبون به میز و به کمرت قوس بده

با دستش کشید بین #پامو پشتم و پشتمو لمس کردوازهمون لای پام #دستشو کشید تارو شرمگاهم.

_دریاچه راه انداختی که...

با حرفش با #خجالت یکمی خودمو جمع کردم که #ضربه ایی بین پام زدو گفت: باز کن...

با لمس #انگشتش دقیق رو پشتمو لمس کرد وکرمی که داشت بهم میزدتنم به لرزافتادو #شرمگاهم داغتر. انگشت میکرد پشتمو با کرم داشت خوب داخلشو چرب میکرد. #بغض کرده از وضعیتم بودم که یه چیز گرد و #سردی رو پشتم حس کردم و همزمان شروع کرد حرف زدن...

اونچیز #فلزی رو میمالید به پشتمو کم کم فشارش میداد. با دست دیگش شروع کردبا شرمگاهم ور رفتن و همزمان اون #گوی رو فشار دادن...

_سعی کن شل کنی خودتو..صدات در نیاد تا منشی نفهمه
به پاهاش اشاره کرد و گفت: #دمر شو رو پام...
دمر رو پاش خوابیدم که با دو تا #دستاش لای با*سنمو باز کردو...
https://t.me/+0ns7JuHE2LNhMmE8
https://t.me/+0ns7JuHE2LNhMmE8
مرد #سادیسمی زن رو مجبور میکنه دنده ی ماشینو بکنه تو خودش😳💦🔥


#جانان‌جان354


( دوک) سعید


خیلی سعی کردم خودمو کنترل کنم. مغزم فریاد میزد از درد. حتی فکر بهش که اون موجود تو شکمش نتیجه ی دست درازی اون حروم زا*ده باشه دیونه ام میکرد.

خونم رو به جوش میاورد


t.me/zoo_story_bot/game?startapp=ref423682901


بازی جدید و پولی. چیز جالبیه خودم دارم بازی میکنم. بچه ها این ایردراپا پولاشون شاید الان ارزشش کم باشه ولی چند سال دیگه ارزش بالایی پیدا میکنن. جا نمونین👍👍


- ختنه شدی؟ دیگه سکس نمی‌خوای نه؟!
خجالت زده چشم بست.
- من با اون پیرمرد که لذتی تجربه نکردم.
دست گرمش روی رونم نشست.
- یعنی نمی‌دونی الان داری یا نه؟
خجالت زده جواب دادم.
- بله اقا.
دستش و توی شلوارم کرد.
- تست می‌کنیم.
لب گزیدم و اون دستش و بین پام فرستاد و...🔥💦🔞
https://t.me/+whv5iGzpAhQ3Y2Vk
https://t.me/+whv5iGzpAhQ3Y2Vk
#دارای‌صحنه‌های‌بزرگسالان✋❌

Показано 20 последних публикаций.