.
لینک قسمت اول:
https://t.me/c/1477520398/48652
#پارت297
حالا که رابطه ام با خانوادم بهتر شده بود راحت میتونستم که تهدیدش کنم.
خودم خوب میدونستم که اگه خانوادهام باهام آشتی کردن فقط به خاطر اینه که با هرسام در ارتباط باشن اما هرسام که چنین شناختی نسبت به اونا نداشت و نمیدونست که چنین آدمایی هستن.
هزار تا نقشه توی سرم بود که باید یکی یکی عملشون میکردم تا ببینم کدومشون جواب میده.
دیگه نمیخواستم حتی در این مورد با نرجس خانم مشورت کنم این دفعه میخواستم تصمیمی که فکر میکردم درسته رو خودم انجام بدم.
به نظرم در این مورد خاص خودم بیشتر از هر کس دیگهای به فکر زندگیم بودم و میدونستم که چه کاری درسته و چه کاری اشتباه.
بعد از حدود یک ساعت توی اتاق بودن از اتاق بیرون رفتم به نظرم الان وقت مناسبی برای صحبت کردن با هرسام بود.
چیزی که ازش دیده بودم این بود که موضع پایین رو گرفته بود و قرار نبود که جبهه بگیره.
البته که با وجود کثافت کاری که کرده بود حق چنین کاری رو هم نداشت اما به هر حال هرسام بود و همیشه سعی میکرد که خودش رو بیگناه جلوه بده.
دیدمش که توی پذیرایی نشسته بود و دقیقا هیچ کاری نمیکرد و توی فکر فرو رفته بود.
احتمالاً دنبال این بود که دوباره یه دروغی سرهم کنه و به من تحویل بده.
-هرسام باید همین الان با همدیگه صحبت کنیم و سنگامون رو وا بکنیم من دیگه با این وضعیت نمیتونم زندگی کنم.
🍑 رمان جذاب و اتشین #هرسام را هر روز ساعت ۱۸:۳۰ از کانال دنبال کنید.
👩🏻⚕ @amuzeshe_zanashue
لینک قسمت اول:
https://t.me/c/1477520398/48652
#پارت297
حالا که رابطه ام با خانوادم بهتر شده بود راحت میتونستم که تهدیدش کنم.
خودم خوب میدونستم که اگه خانوادهام باهام آشتی کردن فقط به خاطر اینه که با هرسام در ارتباط باشن اما هرسام که چنین شناختی نسبت به اونا نداشت و نمیدونست که چنین آدمایی هستن.
هزار تا نقشه توی سرم بود که باید یکی یکی عملشون میکردم تا ببینم کدومشون جواب میده.
دیگه نمیخواستم حتی در این مورد با نرجس خانم مشورت کنم این دفعه میخواستم تصمیمی که فکر میکردم درسته رو خودم انجام بدم.
به نظرم در این مورد خاص خودم بیشتر از هر کس دیگهای به فکر زندگیم بودم و میدونستم که چه کاری درسته و چه کاری اشتباه.
بعد از حدود یک ساعت توی اتاق بودن از اتاق بیرون رفتم به نظرم الان وقت مناسبی برای صحبت کردن با هرسام بود.
چیزی که ازش دیده بودم این بود که موضع پایین رو گرفته بود و قرار نبود که جبهه بگیره.
البته که با وجود کثافت کاری که کرده بود حق چنین کاری رو هم نداشت اما به هر حال هرسام بود و همیشه سعی میکرد که خودش رو بیگناه جلوه بده.
دیدمش که توی پذیرایی نشسته بود و دقیقا هیچ کاری نمیکرد و توی فکر فرو رفته بود.
احتمالاً دنبال این بود که دوباره یه دروغی سرهم کنه و به من تحویل بده.
-هرسام باید همین الان با همدیگه صحبت کنیم و سنگامون رو وا بکنیم من دیگه با این وضعیت نمیتونم زندگی کنم.
🍑 رمان جذاب و اتشین #هرسام را هر روز ساعت ۱۸:۳۰ از کانال دنبال کنید.
👩🏻⚕ @amuzeshe_zanashue