داستان ترسناک واقعی


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


🔞 داستان ترسناک واقعی 🔞

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


🟣۱۰ دقیقه وقت داری؟
فقط با سه قلم مواد خیلی راحت یه شیرینی جذاب واسه مهمونات درست کن😍آموزشش اینجاست👇👇
https://t.me/+aIxdHllF73I1NmVk


از درست کردن برنج و غذاهای تکراری خسته شدی
بچه‌هات گوشت نمیخورن😩

همسرت نهار میبره سرکار و نمیدونی چی براش بزاری 😞

اینجا پر از آموزش #غذاهای_فوری و #نونی با مواد دم دستیه🤩👇
https://t.me/+aIxdHllF73I1NmVk

آموزش ۱۰۰ مدل غذای نونی👆😍


کیک درست میکردم همیشه خراب میشد خجالت میکشیدم تا اینکه اینجا رو پیدا کردم و یاد گرفتم🥮🍰
https://t.me/+DZGCkVf4x4IxODY0


📌😏زن اگه زن باشهههه با دوتا سیب زمینی ام خرش از پل میگذره و نهار شامشو بار میزاره!😉😄 بیا اینجا رو داشته باشین بدرد تون میخوره حتما⬇️
https://t.me/+aIxdHllF73I1NmVk


📚 #داستان_کوتاه_آموزنده

در روزگاران قدیم دختری که تازه ازدواج
کرده بود با شوهرش سر موضوعی بحث
شان شد ؛ دختر هم قهر کرد آمد خانه
پدرش واز شوهر خود شروع کرد به بد
گفتن که پدر جان شوهر من چنینه وچنانه .

پدر بعد از اینکه به حرفهای دخترش
گوش داد گفت باشه عزیز دل بابا با
شوهرت صحبت می کنم .
پدر دختر تمام مردهای فامیل که به
دختر محرم بودند را به خانه اش
دعوت کرد و به هر یک عبایی داد
بعد به زنش گفت دختر را نیمه عریان
کرده داخل اتاق بفرستد
مادر دختر دستور شوهرش را
اطاعت کرده دخترش را نیمه
عریان به اتاق فرستاد.
دختر تا وارد اتاق شد از خجالت سرخ
شد وداشت نگاه می کرد ، پدرش عبایش
را کنار زد گفت : بیا زیر عبای من
دختر نرفت ،برادرانش گفتند بیا زیر
عبای ما اما نرفت خلاصه در آن جمع
سریع رفت زیر عبای شوهرش پناه گرفت .

بعد پدر دختر گفت دیدی دخترم محرمتر
از شوهرت کسی نیست پس بهتر است
بروی زندگی کنی او عیبهای تو را بپوشاند
تو نیز عیبهای شوهرت را بپوشان .
او از خطای تو بگذرد تو از اشتباهات
شوهرت چشم پوشی کن.


آری دونفری که با هم ازدواج میکنند
کامل کامل نیستند ولی می توانند
همدیگر را کامل کنند

امیدوارم عزیزانی که ازدواج کردند
در این شلوغی دنیای مجازی از یاد
همسر وهمراه واقعی زندگیشون غافل نشن ..

📓@dasctan📓




💵💰خانمهایی که بلد نیستن کی طلا بخرن و کی بفروشن حتما تو این کانال عضو بشن👇
https://t.me/+Io46DJMH_VtmZGQ0
   اگه مغز اقتصادی خوبی نداری بیا
  🚫


💰 هر وقت طلا میفروختم از شانس من فرداش کلی قیمتا بالا میرفت و میلیونی ضرر میکردم
تا اینکه با این چنل آشنا شدم و یاد گرفتم کی طلاهامو بفروشم و دوباره کی بخرم 🫠👇
💰@talaforushi


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
با اختلاف، عجیب ترین و قشنگترین داستانی که شنیدم همین بود :))

📓@dasctan📓


✍🏻می‌گویند آغا محمد خان قاجار علاقه خاصی به شکار روباه داشته.
تمام روز را در پی یک روباه می‌تاخته، بعد آن بیچاره را می‌گرفته و دور گردنش، زنگوله‌ای آویزان می‌کرده و آخر ر‌هایش می‌کرده.

تا اینجا ظاهراً مشکلی نیست. البته که روباه بسیار دَویده، وحشت کرده، اما زنده ا‌ست؛ هم جانش را دارد، هم دُمش و هم پوستش. می‌ماند آن زنگوله!

از این به بعد روباه هر جا که برود زنگوله توی گردنش صدا می‌کند! دیگر نمی‌تواند شکار کند، چون صدای زنگوله، شکار را فراری میدهد.
بنابراین «گرسنه» می‌ماند. صدای زنگوله، جفتش را هم فراری می‌دهد، پس «تنها» می ماند. از همه بد‌تر، صدای زنگوله، خود روباه را «آشفته» می‌کند، «آرامش»‌ را از او می‌گیرد.

این‌‌ همان بلایی است که انسان امروزی سر ذهن پُرتَنشِ خودش می‌آورد. فکر و خیال رهایش نمی‌کند!

زنگوله‌ای از افکار منفی، دور گردنش قلاده می‌کند.
بعد خودش را گول می‌زند و فکر می‌کند که آزاد است، ولی نیست.
برده افکار منفی خودش شده و هر جا برود آن‌ها را با خودش می‌برد. آن هم با چه سر و صدایی، درست مثل سر و صدای یک زنگوله!

📓@dasctan📓


هنوزم برای مهمونات مرغ تکراری درست میکنی؟؟؟

بعضیا چون نمیدونن با مرغ چیا میشه درست  کرد ترجیح میدن همون مرغو درست کنن

بیا اینجا تا بهت بگم باهمون مرغ میشه چه غذاهای شیک و مجلسی و راحتی درست کرد😉👇
@donyayedeser


از غذاهای تکراری خسته شده بودم دیگه
هر روز مرغ برنج خورشت
😒

تا اینکه از وقتی عضو این کانال شدم آموزش انواع غذاهای ساده و خوشمزه بدون هزینه های زیادی

خانم هایی که شاغل هستن یا بچه کوچیک دارن زیاد وقت آشپزی ندارن بیان تو انواع غذا های سه سوته و آسون رو براشون گذاشتم👇
https://t.me/+se4IfyLEGWliZWQ0


🚨یکی از مرموزترین پرونده‌های قتل، مربوط به سال ۱۹۴۷ و زنی به نام الیزابت شورت معروف به "Black Dahlia" بود. بدنش به طرز وحشتناکی از وسط دو نیم شده بود، بدون یک قطره خون در اطرافش! هیچ نشانه‌ای از قاتل نبود و هنوزم که هنوزه، این پرونده حل نشده باقی مونده!
📓@dasctan📓


🔞نقطه G در مردان کجاست؟!

گردن سینه‌ پشت گوش بیضه

دیدن جواب


سه نفر با هم میرن تفریح:
یک کور _ يك لال _ يك کر
کر میمیره ، این لال چطور به کور بفهمونه که کر مرده؟
مشاهده جواب
➡️➡️


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
شاید نمی‌دانستید که
کیانو ریوز در سه سالگی توسط پدرش رها شد.
رویاهای او برای اینکه یک بازیکن هاکی باشد بر اثر یک تصادف جدی از بین رفت.
دخترش در بدو تولد فوت کرد.
شریک زندگی‌اش در یک تصادف رانندگی درگذشت.
بهترین دوستش، ریور فینیکس، در اثر مصرف بیش از حد از دنیا رفت.
خواهرش در اوج کارش با سرطان خون مبارزه کرد، به همین دلیل او فیلم‌برداری «ماتریکس» را به حالت تعلیق درآورد تا از او مراقبت کند.
در حین فیلم‌برداری «خانه دریاچه»، او مکالمه دو دستیار لباس را شنید که یکی از آن‌ها گریه می‌کرد چون «اگر ۲۰ هزار دلار نپردازد خانه‌اش را از دست می‌دهد»؛ در همان روز، کیانو مبلغ را به حساب بانکی او واریز کرد.
او تا کنون بیش از ۷۵ میلیون دلار از درآمدش را به خیریه اهدا کرده است.
او هم‌چنین به کل تیم بدلکاری «ماتریکس» یک موتور سیکلت هارلی‌دیویدسن هدیه داد تا بتوانند از سواری با آن لذت ببرند.

این مرد با ثروتش می‌توانست همه چیز بخرد اما در عوض هر روز که از جایش بلند می‌شود ظاهراً چیزی را انتخاب می‌کند که ابداً خریدنی نیست: «آدم خوبی بودن»...
📓@dasctan📓




چرا هیچ مردی راضی نمیشه زنش عضو این کانال بشه 😳
هر زنی عضو این کانال شده زندگیش دگرگون شده
یعنی چی میتونه باشه 👇
https://t.me/+d-BHa5L6LQBkNWVk
چیزی نمیگم خودتون ببینید 👆


🔴داستان ترسناک واقعی
✅#ارسالی

سلام اسم من کسری هست و ۱۶ سالمه
چند سال پیش دو تا از فامیلای نزدیکم متاسفانه فوت کردن،اماقبلش یه سری اتفاق برای من افتاده بود اما نمیدونم به هم ربطی دارن یا نه.
(من الان کلاس دهمم اما زمانی که اون اتفاق برام افتاد کلاس پنجم دبستان بودم)
خب بریم سر اصل مطلب:
ساعت ۹ یا ۱۰ صبح بود منم مدرسه داشتم چون تایم ظهر بودم داشتم با خودم بازی میکردم که یه یکی در خونمون رو زد،رفتم در رو باز کردم،(خواهرم و برادرمو مادرم تایم صبح بودن و اونا مدرسه بودن)
وقتی درو باز کردم دوست صمیمیم رو دیدم،بعد رفتیم توی کوچه باهم حرف زدیم بهم گفت بیا بریم سر تُل(سر کوچمون یه مکان باستانی هست به اسم طاق طویله ما بهش میگفتیم تُل😂)
منم گفتم باشه خلاصه رفتیم توی خرابه ها میگشتیم تا جایی که رسیدیم به سمت خونه هاش من حس بدی داشتم اما هیچی نگفتم داشتیم میگشتیم تو خونه ها که یک دفعه یک دست بزرگ با ناخونهای تیز از جلوی صورتم رد خود اون لحظه مغزم قفل شده بود هیچی نگفتم با سرعت برگشتم عقب و بالای اون خونه رو دیدم،دیدم یک موجودی کاملا سوخته یعنی جزغاله شده بود و با چشم های قرمز و با چیزهای مثل تکه پارچه دقیق نمیدونم چی بود بهش وصل بود واینکه نور خورشید بهش میخورد و برق میزد رو دیدم درجا به دوستم نگاه کردم گفتم مغول دیدیش؟(لقب دوستم مغول بود😂)
گفت:نه مگه چیزی بود سریع رومو برگردوندم اونجا رو دیدم هیچ کس نبود مغزم داغ شده بود که چطور غیب شد چون که اونقد سریع به دوستم گفتم و رومو بگردوندم اگه انسانی اونجا بود نمیتونست فرار کنه از ترس رفتیم عقب ولی باز بهش گفتم بیا بیشتر بگردیم، رفتیم گشتیم تا دوباره دیدیمش شبیه آدم بود قدش دو متری بود از جلومون رد شد میخکوب شده بودیم از ترس وقتی که رفت نمیدونم چطوری حالمون عوض شد تونستیم سریع بریم همون جایی که اون موجود رفته بودوقتی که رفتیم چیزی که دیدیم تا در حد مرگ مارو ترسوند اون موجود از بالا تا پایینش معلوم بود و تقریبا دو متر با ما فاصله داشت پاهاش رو دیدم که ثم داشت فهمیدم جن بود، من اون زمان میدونستم همچین موجوداتی وجود دارن بخاطر همین چیزهایی ازشون میدونستم،و عجیب تر از اون این بود که سمت راست زانوی پای راستش یک دیواری بود که یک دروازه ی کوچیک داشت داخلشو میتونستم ببینم اما یکمی،اونجا یک دست ادم دیدم داشتم از ترس میمردم که دوستم یکی زد تو کمرم و منو کشوند من هم به خودم اومدمو با هم فرار کردی و پشتمون هم نگاه نکردیم.
من اون جنو دوبار تا حالا دیدم و فاصله اش بین دو دیدار خیلی کم بود، و دقیقا بعد چند روز مادر بزرگم فوت کرد و بعد چند روز از فوت مادر بزرگم داییم سکته ی قلبی کرد.
بچه ها من نمیدونم ربطی به مرگ عزیزانم داره یا نه اما بنظرتون ربطی  داره یا نه؟
📓@dasctan📓


👽قلعه وحشتناک آدمخوار در اردبیل

صورت مسئله این است، می گویند که سال ۱۳۱۴ مردمانی که به روستای کورعباسلو در استان اردبیل می رفته اند، پس از بازدید از قلعه ی باستانی بوینی یوغون به صورت کاملاً مرموز ناپدید می شده اند.

چون معلوم نبود که چه بر سر این افراد آمده است محلیان می گفتند گویی این قلعه آن ها را بلعیده است! با ادامه داشتن این روند، کم کم این دژ در میان اهالی روستا به قلعه ی آدم خوار مشهور شد و داستان های بی شمار و بسیار زیادی درباره ی آن دهان به دهان در میان مردم محلی
میچرخید تا اینکه روزی ۳جوان گفتن ما خواهیم رفت داخل...ادامه ماجرا باز شود ...

Показано 20 последних публикаций.