🛑خیانت عجیب مادرم
چندسالی میشد بابام مرده بود منم تنها فرزند مادرم بودم
اوایل مامانم ناراحت بود از مرگ بابام ولی بعد از چند روز دیدم خوشحاله میخنده لباسای عجیب میپوشه حتی آرایش میکنه
یه روز دیدم از انباری خونه اومد بیرون درحالیکه استرس داره وقتی فهمید نگاهش میکنم تهدیدم کرد که هیچوقت نرم اونجا تا اینکه یک شب ...😭👇👇
👈ادامه ی داستان
👈ادامه ی داستان
چندسالی میشد بابام مرده بود منم تنها فرزند مادرم بودم
اوایل مامانم ناراحت بود از مرگ بابام ولی بعد از چند روز دیدم خوشحاله میخنده لباسای عجیب میپوشه حتی آرایش میکنه
یه روز دیدم از انباری خونه اومد بیرون درحالیکه استرس داره وقتی فهمید نگاهش میکنم تهدیدم کرد که هیچوقت نرم اونجا تا اینکه یک شب ...😭👇👇
👈ادامه ی داستان
👈ادامه ی داستان