صوفی آن است که نیست


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Религия


Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Религия
Статистика
Фильтр публикаций


"یا هازم الاحزاب"

بعضی وقت ها به بعضی آدم ها می گویم
فرض کن با تهمت ، خیانت، شایعه پراکنی، بی عفتی ، اختلاس ، بی حجابی ، سگ بازی و..... جامعه را به اوج سقوط رساندی
فرض کن با این کارها بی ثباتی و نا امیدی را در تمام جامعه مستولی نمودی
آخرش چی!
و....
با این دعا که هر روز از نهاد هزاران مخلص و انسان متعالی و پاک بر می خیزد ، چکار می کنی؟

پناه می بریم به خدا
من که رعشه بر اندامم می افتد
نمی دانم عاملان این کارها چگونه اند!


محشر است محشر
البته برای اهل زندگی بهشتی

دوستی می فرمودند
پنجاه سال شب و روز به دنبال آرامش گردیدم
آخرش خدا توفیق داد و به این ذکر رسیدم
رسیدم و چه رسیدنی!
اهلش می دانند یعنی چه!


( میزان قوام زندگی ات را محک بزن)

می ارزد که این حکمت ها را ده ها بار مرور کنیم
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈عوامل اتلاف عمر و هدر رفتن حیات متعالی

چند بلای نفس گیر است که بسیاری از خانواده ها را زمین گیر نموده و (خواهی نخواهی مطابق تجربه مجربان و بزرگان دنیا ، بدون ویرانی هم از زندگی خارج نمی شوند)
و ویران می کنند ....و....چه ویران کردنی

◀ بد گویی پشت سر علمای دین ، حتی اگر بسیاری به حسب شایعه تابع آن باشند
و چه مصیبت ها که  این کار به ظاهر ساده برای افراد و جامعه درست ننموده است
🍂🍃🍁🐔🍁🍃🍂🍂
◀ دوری از قرآن ، مسجد ، نماز و عبادات ( که متاسفانه هم این افراد غالبا به شدت تنبل ، الکی خوش و قانون گریز هستند)....و البته دیر یا زود باید در دادگاه الهی محاکمه شوند
🍂🍃🍁🌺🌻🌹🌺🌵

◀ حرام خواری و حق الناس ، که قفل کننده مسیر استجابت دعاهاست

◀ دوری از کتاب و مطالعه ، حتی به بهانه نداشتن وقت

◀ وارد نمودن ماهواره به خانه حتی برای آگاهی از مسائل روز

◀ مصرف سیگار و مواد مخدر حتی برای تفنن
( که متاسفانه سیگار ،  دروازه همه اعتیادها و بلاهای خانمان سوز برای همه این مواد جهنمی است)

◀ وارد نمودن سگ به فضای خصوصی زندگی حتی به نیت فرار از تنهایی
( که بدبختانه همه عاملان آن ، نجاست این حیوان را به هزار دلیل من درآوردی، منکر می شوند و کار خود را با حماقت توجیه می نمایند)

◀ مصرف (نعوذ بالله) مشروب و مواد مسکر ، حتی برای امتحان

◀ ناسازگاری با خانواده و اقوام ، حتی اگر حق با شما باشد
که شیرازه زندگی را از بنیاد می پاشد

◀ ورود موسیقی حرام و غفلت آور ( که انسان را از سرنوشت خود و خودسازی محروم ساخته و تمرکز را زایل می کند)


◀ بی حجابی و بی عفتی و تعامل با نامحرم ، حتی اگر فکر کنی مفسده ای به دنبال ندارد

◀ پشت پا زدن به سنت حسنه ازدواج و طفره رفتن از تبعیت این دستور موکد دینی
( در حالیکه این سنت اگر برای خدا باشد، قوام دهنده حیات و عامل آرامش زندگی هاست)

◀ دوری از یاد خدا و بی تفاوتی نسبت به وضع مردم و همنوعان
( که این افراد بدون توجه به وحشت و تنهایی عالم قبر ، چنان در دنیا پیچیده اند انگار که در دنیا فقط برای الکی خوش بودن خلق شده اند)

امتحانش آسان است
مثل آب خوردن
......تحقیق کنید و ببینید کدام یک از عاملان این کارها ، زندگی سالم و بی دغدغه ای دارند و شب را با خیالی آرام و با لبخند سر بر بالشت می نهند

و ....
◀ دروغگویی ، دروغگویی ، دروغگویی که کلید همه بدبختی های دنیا و آخرت است

( آخرین فاکتور این قوام هم میزان استفاده مفید افراد از دنیای مجازی و حذف تاثیرات منفی آن از زندگی است
دنیای مجازی مانند یک سد است
می توان از آن برای تولید انرژی و آبادانی استفاده نمود
یا آنرا رها نموده تا همه چیز را ویران و با خاک یکسان کند)


Репост из: بهشت در بهشت
الله اکبر
حکمتی که یک دهقان به حضرت سلیمان گفت
و....
اهلش می دانند یعنی چه!


این حکمت قشنگ را هم به زندگی اضافه کنید
و.....
با این حکمت ها از زندگی لذت ببرید


( میزان قوام زندگی ات را محک بزن)

می ارزد که این حکمت ها را ده ها بار مرور کنیم
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
چند بلای نفس گیر است که بسیاری از خانواده ها را زمین گیر نموده و (خواهی نخواهی مطابق تجربه مجربان و بزرگان دنیا ، بدون ویرانی هم از زندگی خارج نمی شوند)
و ویران می کنند ....و....چه ویران کردنی

◀ بد گویی پشت سر علمای دین ، حتی اگر بسیاری به حسب شایعه تابع آن باشند
و چه مصیبت ها که  این کار به ظاهر ساده برای افراد و جامعه درست ننموده است
🍂🍃🍁🐔🍁🍃🍂🍂
◀ دوری از قرآن ، مسجد ، نماز و عبادات ( که متاسفانه هم این افراد غالبا به شدت تنبل ، الکی خوش و قانون گریز هستند)....و البته دیر یا زود باید در دادگاه الهی محاکمه شوند
🍂🍃🍁🌺🌻🌹🌺🌵

◀ حرام خواری و حق الناس ، که قفل کننده مسیر استجابت دعاهاست

◀ دوری از کتاب و مطالعه ، حتی به بهانه نداشتن وقت

◀ وارد نمودن ماهواره به خانه حتی برای آگاهی از مسائل روز

◀ مصرف سیگار و مواد مخدر حتی برای تفنن
( که متاسفانه سیگار ،  دروازه همه اعتیادها و بلاهای خانمان سوز برای همه این مواد جهنمی است)

◀ وارد نمودن سگ به فضای خصوصی زندگی حتی به نیت فرار از تنهایی
( که بدبختانه همه عاملان آن ، نجاست این حیوان را به هزار دلیل من درآوردی، منکر می شوند و کار خود را با حماقت توجیه می نمایند)

◀ مصرف (نعوذ بالله) مشروب و مواد مسکر ، حتی برای امتحان

◀ ناسازگاری با خانواده و اقوام ، حتی اگر حق با شما باشد
که شیرازه زندگی را از بنیاد می پاشد

◀ ورود موسیقی حرام و غفلت آور ( که انسان را از سرنوشت خود و خودسازی محروم ساخته و تمرکز را زایل می کند)


◀ بی حجابی و بی عفتی و تعامل با نامحرم ، حتی اگر فکر کنی مفسده ای به دنبال ندارد

◀ پشت پا زدن به سنت حسنه ازدواج و طفره رفتن از تبعیت این دستور موکد دینی
( در حالیکه این سنت اگر برای خدا باشد، قوام دهنده حیات و عامل آرامش زندگی هاست)

◀ دوری از یاد خدا و بی تفاوتی نسبت به وضع مردم و همنوعان
( که این افراد بدون توجه به وحشت و تنهایی عالم قبر ، چنان در دنیا پیچیده اند انگار که در دنیا فقط برای الکی خوش بودن خلق شده اند)

امتحانش آسان است
مثل آب خوردن
......تحقیق کنید و ببینید کدام یک از عاملان این کارها ، زندگی سالم و بی دغدغه ای دارند و شب را با خیالی آرام و با لبخند سر بر بالشت می نهند

و ....
◀ دروغگویی ، دروغگویی ، دروغگویی که کلید همه بدبختی های دنیا و آخرت است

( آخرین فاکتور این قوام هم میزان استفاده مفید افراد از دنیای مجازی و حذف تاثیرات منفی آن از زندگی است
دنیای مجازی مانند یک سد است
می توان از آن برای تولید انرژی و آبادانی استفاده نمود
یا آنرا رها نموده تا همه چیز را ویران و با خاک یکسان کند)
@zendegimotali
Eitaa


Репост из: بهشت در بهشت
دوستان
کانال آموزش زبان انگلیسی مفیدی در ایتا تشکیل داده ایم
اگر وقت رفتن به کلاس انگلیسی را ندارید
حتما بهره بگیرید
هزینه ورود
ذکر یک صلوات در هر دوره استفاده
Eitaa.com/drmostaghimich
Eitaa.com/drmostaghimich
Eitaa.com/drmostaghimich
Eitaa.com/drmostaghimich
Eitaa.com/drmostaghimich


Репост из: بهشت در بهشت
زندگی قشنگ می خواهی
دوست داری قشنگ ترین زندگی دنیا سهم تو شود
مکرر این دعا را تکرارکن
بگذار لب هایت از ذکر این دعا همیشه تر باشد
و چند سال دیگر خودت متوجه می شود که چه اعجوبه ای برای زندگی متعالی خواهی شد
@iandparadise


Репост из: بهشت در بهشت
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
»♥️«
🌙-قدرشناس يوسفِ زهرا باشیم


📖 يوسف ۸۸ «هنگامی كه آن‌ها بر او [يوسف‏] وارد شدند، گفتند: «ای عزيز! ما و خاندان ما را ناراحتی فرا گرفته، و متاع كمی (برای خريد موادّ غذايی) با خود آورده‏‌ايم؛ پيمانه را برای ما كامل كن و بر ما تصدّق و بخشش نما كه خداوند بخشندگان را پاداش می‌دهد!»

💌 امام صادق(ع) می‌فرمايد: در حضرت قائم، شباهتی از حضرت يوسف وجود دارد.چگونه است که اين امت انکار می‌نمايند که خداوند با حجتش آن‌گونه عمل نمايد که با يوسف انجام داد که در بازارهايشان حرکت نمايد و بر فرش‌هايشان گام نهد در حالی که او را نمی‌شناسند تا اينکه خداوند اجازه دهد خود را معرفی کند، همان گونه که به يوسف اجازه داد که خود را معرفی نمايد تا اينکه به آنان گفت: «هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ ...» [کمال‌الدين ج۱ ص۱۴۴]

🪐🥀- آيا گرفتاری بشر جز به خاطر قدرناشناسی و بدرفتاری با حجت خداست؟! (مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ) قرآن می‌فرمايد: «و اگر اهل شهرها و آبادی‌ها ايمان می‌آوردند و تقوا پيشه می‌كردند، بركت‌های آسمان و زمين را بر آن‌ها می‌گشوديم»[اعراف ۹۶] قدرناشناسي درباره حجت خدا نتیجه چيزی جز جهل نيست.یوسف ۸۹

#آیات_مهدوی
#مهدویت🌱


Репост из: بهشت در بهشت
این همه هدیه ما به شما

خدایا به نور امیرالمومنین علیه السلام ، هرکسی که حافظ این شعر بوده و آنرا ورد زبان و زندگی اش نموده ، خیر و برکتی عطا کن که در مخیله هیچ انسانی نگنجد

و یادمان باشد این دلخوشی ماست برای عدم نا امیدی ، وگرنه شیعه امیرالمومنین علیه السلام آنقدر عزت دارد که گناه نمی نماید.


Репост из: بهشت در بهشت
اهل رشد که باشی
شرایط رنگ میبازه...

تو که حرکت می نمایی مشکلات هم عقب نشینی می نمایند
و فقط یادت باشد
حرکت می نمایی از ذکر خدا کمک بگیر برای تجدید نیرو
@iandparadise


Репост из: بهشت در بهشت
الله اکبر
هزاران بار می شنویم
تجربه می کنیم
اما کو اهل عبرت و درس گرفتن!


Репост из: دکتر مستقیمی
( قسمت دوم)

اومد به من گفت: رضاجان میای کربلا؟ گفتم: کربلا؟!! من؟!!! من پول ندارم!!!
گفت نوکرتم، پول یعنی چی؟ خودم میبرمت
میگفت حاج آقا هنوز ماه صفر تموم نشده بود دیدم بین الحرمینم
رئیس هیئت اومد گفت که: آقارضا، بریم تو حرم
گفتم برید من یه چند دقیقه کار دارم
تنها که شدم، زدم تو صورتم گفتم حسین جان میخوای با دل من چکار کنی؟
زهراجان من یه شب تو عمرم به تو اعتماد کردم، کربلاییم کردی؟ بی بی جان آدمم کردی؟
اومدم شبکه رو گرفتم، ضریح امام حسینو، گریه کردم. داد میزدم، حسین جان، حسین جان، دستمو بگیر حسین جان، پسر فاطمه دستمو بگیر، نگذار برگردم دوباره
میگفت رئیس هیئت کاروان داره، مکه مدینه میبره. میگفت حاج آقا به جان زهرا سال تمام نشده بود گفت میای به عنوان خدمه بریم مدینه، گفت همه کاراش با من، من یکی از خدمه هام مریض شده ...
خلاصه آقا چندروزه ویزای مارو گرفت، یه وقت دیدیم ای بابا سال تمام نشده تو قبرستان بقیع، پای برهنه، دنبال قبر گمشده ی زهرا دارم میگردم
گریه کردم: زهرا جان، بی بی جان، با دل من میخوای چکار کنی؟ من یه شب به تو اعتماد کردم هم کربلاییم کردی هم مدینه ای؟
میگفت خلاصه کار برام پیش اومد و کار و دیگه رفیقای اون چنینی را گذاشتم کنار و آبرو پیدا کردم
یه مدتی، دو سالی گذشت
میگفت حاج آقا همه یه طرف، این یه قصه که میخوام بگم یه طرف
مادر ما گفت: رضاجان حالا که کار داری، زندگی داری، حاجی هم شدی، مکه هم رفتی، کربلایی هم شدی، نوکر امام حسین هم شدی، آبرو پیدا کردی، اجازه میدی بریم برات خواستگاری؟
گفتم بریم مادر، یه دختر نجیب زندگی کن را پیدا کن
رفتند گفتند یه دختری پیدا کردیم خیلی دختر مومنه و خوبیه و اینهاست، خلاصه رفتیم خواستگاری
پدر دختر تحقیقاتشو کرده بود.
چقدر خوبه دختردارها اینجوری دختر شوهر بدن، باریکلا
میگفت منو برد توی یه اتاق و درو بست و گفت: ببین رضاجان من میدونم کی هستی. اما دو سه ساله نوکر ابی عبدالله شدی. میدونم چه کارها و چه جنایات و .... همه ی اینارو میدونم، ولی من یه خواهش دارم، چون با حسین آشتی کردی دخترمو بهت میدم نوکرتم هستم. فقط جان ابی عبدالله از حسین جدا نشو. همین طوری بمون. من کاری با گذشته هات ندارم. من حالاتو میخرم. من حالا نوکرتم.
میگفت منم بغلش کردم پدر عروس خانم را، گفتم دعا کنید ما نوکر بمونیم.
گفت از طرف من هیچ مانعی نداره، دیگه عروس خانم باید بپسنده و خودتون میدونید
گفتند عروس خانم چای بیارند. ما هم نشسته بودیم. پدرمون، خواهرمون، مادررمون، اینها همه، مادرش، خاله اش، عمه اش، مهمونی خواستگاری بود دیگه
عروس خانم وقتی سینی را آورد گذاشت جلوی ما، یه نگاه به من کرد، یه وقت گفت: یا زهرا!!!!!
سینی از دستش ول شد و گریه و از سالن نرفته خورد روی زمین...
مادرش، خاله اش، مادر من، خواهر ما رفتند زیر بغلشو گرفتند و بردنش توی اتاق
میگفت من دیدم حاج آقا فقط صدای شیون از اتاق بلنده
همه فقط یک کلمه میگن: یا زهرا!!!
منم دلم مثل سیر و سرکه میجوشید، چه خبره! مادرمو صدا زدم، گفتم مادر چیه؟
گفت مادر میدونی این عروس خانم چی میگه؟
گفتم چی میگه؟
گفت: مادر میگه که.... دیشب خواب دیدم حضرت زهرا اومده به خواب من، عکس این پسر شمارو نشونم داده، گفته این تازگیا با حسین من رفیق شده.... به خاطر من ردش نکن
مادر دیشب فاطمه سفارشتو کرده
به خدا جوونا اگر رفاقت کنید، اعتماد کنید، زهرا آبروتون میده، دنیاتون میده، آخرتتون میده
اینا شعار نیست به والله
(سخنرانی حاج آقا دانشمند)
@iandparadise


Репост из: دکتر مستقیمی
داستان جوان لاتی که بخاطر امام حسین(ع) گناه نکرد
(قسمت اول)
گفت شب عاشورا هرچی زنگ زدم به رفیقام، هیچکدوم در دسترس نبودندنه نمازی، نه حسینی، هیچی
اینارو همش آخوندا درآوردند، دو تا عرب با هم دعواشون شده به ما چه!؟
میگفت ماشینو برداشتم برم یه سرکی، چی بهش میگن؟ گشتی بزنم
تو راه که میرفتم یه خانمی را دیدم، دخترخانم چادری داشت میرفت حسینیه
خلاصه اومدم جلو و سوار ماشینش کردم با هر مکافاتی که بود، میرسونمت و ....ـ
خلاصه، بردمش توی اون خانه ی مجردی
اینم مثل بید میلرزید و گریه میکرد و میگفت بابا مگه تو غیرت نداری؟ آخه شب عاشوراست!!!! بیا به خاطر امام حسین حیا کن
گفتم برو بابا امام حسین کیه؟ اینارو آخوندا درآوردند، این عربها با هم دعواشون شده به ما ربطی نداره
گفت توی گریه یه وقت گفتش که: خجالت بکش من اولاد زهرام، به خاطر مادرم فاطمه حیا کن!!! من این کاره نیستم، من داشتم میرفتم حسینیه!
گفتم من فاطمه زهرا هم نمیشناسم، من فقط یه چیز میشناسم: جوانی، جوانی کردن
جوانی، گناه
جوانی، شهوت
اینارو هم هیچ حالیم نیست
خانمه گفت: تو اگر لات هم هستی، غیرت لاتی داری یا نه؟ گفت: چطور؟
خودت داری میگی من زمین تا آسمون پر گناهم ، این همه گناه کردی، بیا امشب رو مردونگی لوتی وار به حرمت مادرم زهرا گناه نکن، اگه دستتو مادرم زهرا نگرفت برو هرکاری دلت میخواد بکن
گفت ما غیرتی شدیم و گفتم: یالا چادرو سرت کن ببینم، امشب میخوام تو عمرم برای اولین بار به حضرت زهرا اعتماد کنم ببینم این زهرا میخواد چیکار کنه مارو... یالا
سوار ماشینش کردم و اومدم نزدیک حسینیه ای که میخواست بره پیاده اش کردم از ماشین که پیاده شد داشت گریه میکرد
همینجور که گریه میکرد و درو زد به هم، دم شیشه گفت: ایشاالله مادرم فاطمه دستتو بگیره، خدا خیرت بده آبروی منو نبردی، خدا خیرت بده...
میگه اومدم تو خونه و حالا ضد حال خوردیم و ....
توصحبتهاکه داشتم میبردمش تا دم حسینیه،هی گریه میکردوبا خودش حرف میزد،منم میشنیدم چی میگه
اما داشت به من میگفت
میگفت: این گناه که میکنی سیلی به صورت مهدی میزنی، آخه چرا اینقدر حضرت مهدی رو کتک میزنی، مگه نمیدونی ما شیعه ایم، امام زمان دلش میگیره، اینارو میگفت
منم سفت رانندگی میکردم
پیاده که شد رفت، آمدم خونه
دیدم مادرم، پدرم، خواهرام، داداشام اینا همه رفتند حسینیه
تو اینام فقط لات من بودم
گفت تلویزیونو که روشن کردم دیدم به صورت آنلاین کربلا را نشون میده
صفحه ی تلویزیون دو تکه شده، تکه ی راستش خود بین الحرمین و گاهی ضریحو نشون میده، تکه دومش، قسمت دوم صفحه ی تلویزیون یه تعزیه و شبیه خونی نشون میداد، یه مشت عرب با لباس عربی، خشن، با چپی های قرمز، یه مشت بچه ها با لباس عربی سبز، اینارو با تازیانه میزدند و رو خاکها میکشوندند
میگفت من که تو عمرم گریه نکرده بودم، یاد حرف این دختره افتادم گفتم واااااای یه عمره دارم تازیانه به مهدی میزنم
میگفت پای تلویزیون دلم شکست، گفتم زهرا جان دست منو بگیر
زهراجان یه عمره دارم گناه میکنم، دست منو بگیر
من میتونستم گناه کنم، اما به تو اعتماد کردم
کسی هم تو خونه نبود، دیگه هرچی دوست داشتم گریه کردم
گریه های چند ساله که بغض شده بود، گریه میکردم، داد میزدم، عربده میکشیدم، خجالت که نمیکشیدم دیگه، کسی نبود
میگفت نزدیکای سحر بود، پدر و مادرم از حسینیه آمدند
تا مادرم درو باز کرد، وارد شد تو خونه، تا نگاه به من کرد (اسمش رضاست)، یه نگاه به من کرد گفت: رضا جان کجا بودی؟
گفتم چطور؟ گفت بوی حسین میدی!
رضاجان بوی فاطمه میدی، کجا بودی؟
افتادم به دست پدر و مادرم، گریه.... تورو به حق این شب عاشورا منو ببخش
من کتک زدم، اشتباه کردم
بابام گریه کن، مادرم گریه کن، داداشها، خواهرا... همه خوشحال
داداش ما، پسر ما، پسرم حسینی شده
صبح عاشورا، زنجیرو برداشتم و پیرهن مشکی رو پوشیدم و رفتم تو حسینیه
تو حسینیه که رفتم، میشناختند، میدونستند من هیچوقت اینجاها نمیومدم همه خوشحال
رئیس هیئت آدم عاقلیه آمد و پیشونی مارو بوسید و بغلمون کرد و گفت رضاجان خوش آمدی،منت سر ما گذاشتی
گفت منم هی زنجیر میزدم و یاد اون سیلی هایی که به مهدی زده بودم گریه میکردم
هی زنجیر میزدم به یاد کتکایی که با گناهانم به مهدی زدم گریه میکردم
جلسه که تمام شد، نهارو که خوردیم، رئیس هیئت منو صدا زد
(من یه خواهشی دارم به کسانی که دستشون به دهنشون میرسه، میتونند سالی چند نفرو کربلا ببرند تورو به خدا یکی از کسانی که کربلا میبرید از این طایفه باشه اون جوونی که اهل این حرفها نیست اما یه روز عاشورا میاد، همون روز دستشو بگیر بگو خوش آمدی، میای بریم کربلا؟ این جوونا اگر شش گوشه ی حسینو ببینند گریه میکنند، متحول میشن، کربلا آدمو آدم میکنه)


( میزان قوام زندگی ات را محک بزن)

می ارزد که این حکمت ها را ده ها بار مرور کنیم
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
چند بلای نفس گیر است که بسیاری از خانواده ها را زمین گیر نموده و (خواهی نخواهی مطابق تجربه مجربان و بزرگان دنیا ، بدون ویرانی هم از زندگی خارج نمی شوند)
و ویران می کنند ....و....چه ویران کردنی

◀ بد گویی پشت سر علمای دین ، حتی اگر بسیاری به حسب شایعه تابع آن باشند
و چه مصیبت ها که  این کار به ظاهر ساده برای افراد و جامعه درست ننموده است
🍂🍃🍁🐔🍁🍃🍂🍂
◀ دوری از قرآن ، مسجد ، نماز و عبادات ( که متاسفانه هم این افراد غالبا به شدت تنبل ، الکی خوش و قانون گریز هستند)....و البته دیر یا زود باید در دادگاه الهی محاکمه شوند
🍂🍃🍁🌺🌻🌹🌺🌵

◀ حرام خواری و حق الناس ، که قفل کننده مسیر استجابت دعاهاست

◀ دوری از کتاب و مطالعه ، حتی به بهانه نداشتن وقت

◀ وارد نمودن ماهواره به خانه حتی برای آگاهی از مسائل روز

◀ مصرف سیگار و مواد مخدر حتی برای تفنن
( که متاسفانه سیگار ،  دروازه همه اعتیادها و بلاهای خانمان سوز برای همه این مواد جهنمی است)

◀ وارد نمودن سگ به فضای خصوصی زندگی حتی به نیت فرار از تنهایی
( که بدبختانه همه عاملان آن ، نجاست این حیوان را به هزار دلیل من درآوردی، منکر می شوند و کار خود را با حماقت توجیه می نمایند)

◀ مصرف (نعوذ بالله) مشروب و مواد مسکر ، حتی برای امتحان

◀ ناسازگاری با خانواده و اقوام ، حتی اگر حق با شما باشد
که شیرازه زندگی را از بنیاد می پاشد

◀ ورود موسیقی حرام و غفلت آور ( که انسان را از سرنوشت خود و خودسازی محروم ساخته و تمرکز را زایل می کند)


◀ بی حجابی و بی عفتی و تعامل با نامحرم ، حتی اگر فکر کنی مفسده ای به دنبال ندارد

◀ پشت پا زدن به سنت حسنه ازدواج و طفره رفتن از تبعیت این دستور موکد دینی
( در حالیکه این سنت اگر برای خدا باشد، قوام دهنده حیات و عامل آرامش زندگی هاست)

◀ دوری از یاد خدا و بی تفاوتی نسبت به وضع مردم و همنوعان
( که این افراد بدون توجه به وحشت و تنهایی عالم قبر ، چنان در دنیا پیچیده اند انگار که در دنیا فقط برای الکی خوش بودن خلق شده اند)

امتحانش آسان است
مثل آب خوردن
......تحقیق کنید و ببینید کدام یک از عاملان این کارها ، زندگی سالم و بی دغدغه ای دارند و شب را با خیالی آرام و با لبخند سر بر بالشت می نهند

و ....
◀ دروغگویی ، دروغگویی ، دروغگویی که کلید همه بدبختی های دنیا و آخرت است

( آخرین فاکتور این قوام هم میزان استفاده مفید افراد از دنیای مجازی و حذف تاثیرات منفی آن از زندگی است
دنیای مجازی مانند یک سد است
می توان از آن برای تولید انرژی و آبادانی استفاده نمود
یا آنرا رها نموده تا همه چیز را ویران و با خاک یکسان کند)
@zendegimotali
Eitaa


عالم به فدای جمال قشنگت یا امیرالمؤمنین علی علیه السلام


Репост из: بهشت در بهشت
❣اولین قدم برای یاد گرفتن شنا، نترسیدن از آب و رها شدن است.
مربی همیشه می‌گوید: بپر، خودتو رها کن، زیر آب چشماتو باز کن، بعد خودت آروم آروم برمی‌گردی به سطح آب.
شرط اول، همان دست و پا نزدن است.
گاهی باید واقعاً بی‌خیال شد و رفت گوشه‌ای نشست.
باید بی‌خیالِ دست و پا زدن شد.

گاهی باید بگذاریم زندگی کارش را بکند.
شاید بعدش آرام آرام برگشتیم به
سطح آب...
به زندگی..
به بی خفگی.🍃🍃

#تنسی_ویلیامز

و یادت باشد اگر با نماز ( مخصوصا نماز اول وقت عاشقانه) انس داری نگران هیچ چیز نباش
خیر دنیا و آخرت را یکجا به تو داده اند

سبحان الله
هر کجای زندگی که باشی
نماز اول وقت تو را به سطح زندگی بر می گرداند


Репост из: بهشت در بهشت
سفر در یک چشم‌ به‌ هم‌زدن
 
علی بن خالد می ‌گوید: در زمان خلافت معتصم شخصی را به اتهام آن که ادعای پیامبری کرده است با بند آهنین به گوشه‌ی زندان افکندند، من که کنجکاو شده بودم برای ملاقات او بدانجا رفتم و دربان را چیزی دادم تا مرا نزد او راه دهد. چون زندانی را دیدم و اندکی با او صحبت کردم دانستم که مردی است در کمال فهم و فراست ذهن و کیاست.
پرسیدم: تو کیستی و چه ادعایی داری؟
گفت: من اهل شام هستم و سالها در مسجدی که محل سر مبارک حضرت سیدالشهداء علیه ‌السلام بود به عبادت مشغول بودم، روزی رو به قبله نشسته بودم و به ذکر حقتعالی مشغول بودم که ناگاه شخص جوانی پیش روی من پدید آمد و گفت: برخیز برویم. پس برخاستم و همراه او راهی شدم، چون مقداری حرکت کردیم خود را در مسجد کوفه دیدم. گفت: این جا را می‌شناسی؟ گفتم: آری، مسجد کوفه است. پس او به نماز ایستاد و من هم بدو اقتدا کردم و چون از نماز فارغ شدیم از مسجد خارج گشتیم، هنوز چند قدمی نرفته بودم که خود را در مسجد النبی صلی الله علیه و آله در مدینه دیدم، با هم به روضه‌ مبارکه وارد شدیم. او به پیامبر صلی الله علیه و آله سلام کرد و من نیز سلام کردم. او به نماز ایستاد و من نیز مشغول نماز شدم. پس از ادای نماز بیرون آمدیم، باز چند قدمی نرفته، خود را در مکه مکرمه دیدم! فرمود: اینجا را می‌شناسی؟ گفتم: آری، این جا مکه است. و به طواف مشغول شدیم، آنگاه از مکه بیرون آمدیم و ناگاه خود را دوباره در مسجد راس الحسین علیه ‌السلام یعنی همان جای اول دیدم. از این حال در شگفت بودم تا آن که سال دیگر در همان اوقات، آن شخص آمد و دیگر بار مرا برای زیارت اماکن متبرکه همراه برد و چون خواست از من جدا شود او را قسم دادم و گفتم: تو را سوگند می‌دهم به حق آن کسی که چنین توانی به تو داده است که خود را معرفی کنی. فرمود: «من محمد بن علی بن موسی (حضرت جواد علیه ‌السلام) می‌باشم.» روز دیگر این جریان را با دوستان خود در جلسه ‌ای در میان گذاشتم ولی آنان این خبر را افشا کرده و به وزیر معتصم (محمد بن عبدالملک زیات) اطلاع دادند. او نیز مرا به جرم ادعای نبوت دستگیر کرد در حالی که چنین ادعایی ندارم و حقیقت امر را برای او شرح دادم ولی او به استهزاء گفت: او را آزاد کنید تا یک شبه از شام به کوفه و از کوفه به مدینه و از مدینه به مکه و آنگاه دوباره به شام بازگردد.
علی بن خالد می‌گوید: در یکی از روزهای دیگر که به ملاقات زندانی رفتم نگهبانان را دیدم که مضطرب و پریشانند. گفتم: چه شده است؟
گفتند: آن زندانی، دیشب غایب شده با آن که با غل و زنجیر بسته شده بود. معلوم نیست به زمین فرو رفته یا به آسمان رفته است.
من دانستم که او از انفاس قدسیه‌ حضرت جواد الائمه علیه ‌السلام آزادی یافته است.
اصول کافی: ۱/۴۹۲؛ بحارالانوار
@iandparadise


Репост из: بهشت در بهشت
حکایت کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه

دو فقیر در ورودی کاخ سلطان محمود غزنوی گدایی می‌کردند؛ یکی چاپلوس و دیگری ساکت.
سلطان محمود یا هر کدام از بزرگان می‌خواستن رد بشن چاپلوس شروع می‌کرد به تمجید و تعریف و تملق و سکه‌ای می‌گرفت، سپس به فقیر ساکت می‌گفت امروز هیچ کاسبی نکردی خدا زبون بهت داده یه چیزی بگو تا تو هم سکه‌ای از سلطان محمود بگیری.

او هم همیشه در جواب می‌گفت: کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه ؟؟
یک روز اطرافیان سلطان محمود به ایشان گفتند سلطان محمود شما دو فقیر را در سر کاخ دیدید؟
گفت بله یکی خیلی چاپلوس و دیگری ساکت!
به سلطان گفتن اتفاقاً گدای ساکت هر وقت شما به چاپلوس کمک می‌کنید مدام تکرار می‌کند: کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه؟؟
سلطان محمود عصبانی شد و دستور داد یک مرغ بریان تهیه کنید و الماسی گرانبها داخل شکمش بگذارید و بدهید به فقیر چاپلوس تا فقیر ساکت بفهمد سلطان محمود خر کیه ؟؟
از قضا قبل از بردن مرغ یکی از وزرا یک بوقلمون برای چاپلوس فرستاده بود، و وقتی که مرغ سلطان محمود را برایش بردند سیر بود.
رو به فقیر ساکت گفت تو امروز چقدر کار کردی؟
گفت: ۳ سکه.
چاپلوس گفت: این مرغ را بگیر و ۳ سکه را به من بده.
گفت: نه نمی‌خواهم گران است.
چاپلوس گفت: ۱ سکه.
گدای دیگر گفت: نمی خواهم. تو سیر شدی و نمی‌توانی این مرغ را بخوری تا فردا هم نمی‌توانی نگه داری پس مجبور می‌شوی به کسی بدهی، آن وقت اگر دوست داشتی به من بده.
چاپلوس گفت: اصلاً سکه‌ای نمی‌خواهم بیا مجانی این مرغ را بگیر و بخور.
فقیر ساکت مرغ را گرفت و شروع به خوردن کرد که یکدفعه الماس را دید و سریع آن را برداشت توی جیبش گذاشت. سپس از خوشحالی بلند شد به گدای چاپلوس گفت: رفیق! من میرم و شاید از فردا همدیگر را نبینیم، اما یادت باشه کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه!
صبح روز بعد سلطان محمود که داشت از کا خش بیرون می‌رفت دید فقیر چاپلوس هنوز دم در کاخ نشسته سرش فریاد زد: تو که هنوز داری گدایی می‌کنی مگر هدیه ما برای تو بس نبود تا یک عمر آسوده زندگی کنی؟
گدای چاپلوس جواب می‌دهد: کدام هدیه؟
سلطان محمود میگه: همان الماس داخل مرغ!
گدا جواب می‌دهد سرورم من سیر بودم و مرغ را به رفیقم دادم.
سلطان محمود عصبانی فریاد زد این مرد را به داخل کاخ بیاورید و روزی صد شلاق بزنید تا صد بار در روز تکرار کند: کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه؟
فقیرچاپلوس که ترسیده بود چیزی نمی‌گفت، سلطان محمود گفت اگه نگی دستور می‌دهم بیشتر شلاقت بزنند.
خلاصه سلطان محمود و فقیر با هم این جمله را تکرار می‌کردند که کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه؟؟
@iandparadise


💢آغاز جذب سرباز معلم

▫️جذب سربازمعلم در برخی ادارات کل آموزش و پرورش استان‌ها آغاز شد‌ه است

▫️افراد دارای برگه‌ اعزام به خدمت به تاریخ یکم تیر، مرداد، شهریور، نداشتن مهر غیبت در برگه‌های اعزام به خدمت و دارابودن لیسانس یا فوق‌لیسانس به غیر از رشته‌های پیراپزشکی. از جمله شرایط جذب سرباز معلم است

Показано 20 последних публикаций.