Репост из: shoobert✍
خانه سیاه است
دل هایمان سرد
در وجودمان رخنه کرد نشد
که نشد برای فردا بدون ترس آرزو خواست
آرزو خواست که آزاده باشد
اما برای آزاده صدای بلند خنده اش شایسته نبود
شایسته برای لحظه هایش شادی نکرد
شادی از غم تنهای ممتد بی پناه شد
پناه برای گریه هایش به مهتاب نگاه کرد
مهتاب برای دختر بودنش از غمش دریا شد
دریا دل به نسیم بهاران سپرد
گفت هر چه باشد
قدرت در وجود تار مویم هست
که اینگونه شد
قلبی برای سرزمینم تپنده شد....
#ماهور_زائرمیری
@shooberttxt
https://www.instagram.com/mahour_zaermiri
دل هایمان سرد
در وجودمان رخنه کرد نشد
که نشد برای فردا بدون ترس آرزو خواست
آرزو خواست که آزاده باشد
اما برای آزاده صدای بلند خنده اش شایسته نبود
شایسته برای لحظه هایش شادی نکرد
شادی از غم تنهای ممتد بی پناه شد
پناه برای گریه هایش به مهتاب نگاه کرد
مهتاب برای دختر بودنش از غمش دریا شد
دریا دل به نسیم بهاران سپرد
گفت هر چه باشد
قدرت در وجود تار مویم هست
که اینگونه شد
قلبی برای سرزمینم تپنده شد....
#ماهور_زائرمیری
@shooberttxt
https://www.instagram.com/mahour_zaermiri