🔹دقت مرحوم حاج شیخ محمود حلبی در مورد باز نشدن باب سو استفاده از نام امام زمان عج
«مرحوم حاجآقا با مسألهٔ خوابدیدن راجع به امام زمان - علیه السّلام - برخورد میکردند. یک شخصی بود - خدا رحمتش کند! - روحیّهٔ لطیفی داشت و هروقت میآمد، اکثراً میگفت که: من خواب امام زمان - علیه السّلام - را دیدم. مرحوم حاجآقا اصلاً نمیگذاشتند او حرف خود را تمام کند و میگفتند: شب، زیاد غذا خوردی و روی دلت سنگینی کرده است.
اگر هم کسی میخواست راجع به تشرّف بگوید که من خدمت حضرت امام عصر - علیه السّلام - مشرّف شدم، مرحوم حاجآقا بحث را عوض میکردند. واقعاً مخالف این حرفها بودند. البته ناگفته نماند، ایشان نمیخواستند به طور کلّی منکر توفیق رؤیت امام زمان - علیه السّلام - در خواب و بیداری بشوند؛ بلکه رواج این حرفها را برنمیتافتند».
«ایشان با حرکتهای افراطی و عوامفریبانه که در جهت تأسیس دکّان و دستگاه و پوستتختانداختن و فتح باب نیابت خاصّه و... بود، شدیداً مخالفت میکردند و مانع اینگونه کارها بودند. سفارش مرحوم حاجآقا صرفاً خدمت بود و خدمت بود و خدمت. ایشان حتّی گاهی با مدرّسینی که مرتّب به جمکران و جاهای زیارتی میرفتند، واکنش تندی نشان میدادند و میگفتند: کار خودت را ول کردی رفتی جمکران؟! جمکران ما همین جلسات است».
جزوهٔ خاطرات مرحومه زهراخانم تولّایی، فرزند مرحوم حلبی
@shia12t
«مرحوم حاجآقا با مسألهٔ خوابدیدن راجع به امام زمان - علیه السّلام - برخورد میکردند. یک شخصی بود - خدا رحمتش کند! - روحیّهٔ لطیفی داشت و هروقت میآمد، اکثراً میگفت که: من خواب امام زمان - علیه السّلام - را دیدم. مرحوم حاجآقا اصلاً نمیگذاشتند او حرف خود را تمام کند و میگفتند: شب، زیاد غذا خوردی و روی دلت سنگینی کرده است.
اگر هم کسی میخواست راجع به تشرّف بگوید که من خدمت حضرت امام عصر - علیه السّلام - مشرّف شدم، مرحوم حاجآقا بحث را عوض میکردند. واقعاً مخالف این حرفها بودند. البته ناگفته نماند، ایشان نمیخواستند به طور کلّی منکر توفیق رؤیت امام زمان - علیه السّلام - در خواب و بیداری بشوند؛ بلکه رواج این حرفها را برنمیتافتند».
«ایشان با حرکتهای افراطی و عوامفریبانه که در جهت تأسیس دکّان و دستگاه و پوستتختانداختن و فتح باب نیابت خاصّه و... بود، شدیداً مخالفت میکردند و مانع اینگونه کارها بودند. سفارش مرحوم حاجآقا صرفاً خدمت بود و خدمت بود و خدمت. ایشان حتّی گاهی با مدرّسینی که مرتّب به جمکران و جاهای زیارتی میرفتند، واکنش تندی نشان میدادند و میگفتند: کار خودت را ول کردی رفتی جمکران؟! جمکران ما همین جلسات است».
جزوهٔ خاطرات مرحومه زهراخانم تولّایی، فرزند مرحوم حلبی
@shia12t