🔺مزار ساعدی و مراق انقلاب زدگی!
جوانکی آواره در غربت پاریس بر مزار غلامحسین ساعدی نویسندەی خوش قریحەی چپ گرا ادرار کرده است.
گویا جوان عاصی از اعضای جماعت سلطنت طلب است. به همین خاطر رفتار ناپسندش ولولەای در " میهن مجازی " به راه انداخته است،
منتقدان خشمگینانه می گویند صدای پای فاشیسم و استبدادی جدید را شنیدەاند!
اگر این ادعا مسموع باشد، ایرانیان دستکم سومین بار است که در یک قرن اخیر صدای پای این دو پدیدار پلید را از تاریک خانەهای اندیشەی سیاسی می شنوند.
نخستین بار سید حسن مدرس این صدا را از چکمەهای سردار سپە شنید و البته مسموع نگردید.
دومین بار سیدی قزوینی؛ علی اصغر حاج سید جوادی در خرداد 1359 گفت که آن را می شنود. اما با عتاب شمس آل احمد روبرو گردید که در حال داد و ستد نام و میراث جلال با دولت انقلابی بود و اظهار داشت:
صدای پای فاشیسم از جیرجیر کفش روشنفکران می آید نه نعلین پای آخوند!
ظاهرا ساعدی بخاطر نقش در انقلاب 1357 مورد غضب سلطنت طلبان قرار گرفته است.
آنان کیفرخواستی مشاع علیه انقلاب بهمن صادر و بی محابا همەی جریان های فکری و سیاسی ایران را از دم تیغ می گذرانند.
اگر شما می خواهید انفلاب ها را سرزنش کنید، باید نه تنها کل روشنفکران بلکه باید تمام تاریخ ایران را هم محکوم نمایید.
کلید تاریخ ایران قرن بیست در سه انقلاب است.
انقلاب مشروطه در 1906 که به شکست انجامید.
انقلاب اصلاحی ملی شدن صنعت نفت که در پی احیای آرمان های از دست رفتەی مشروطه بود و سوگمندانه ناکام ماند.
سرانجام انقلاب 1979 که پیروز شد و نیروهای رادیکال تر را به صحنه آورد و به انقطاع کامل از مرده ریگ انقلاب اول انجامید.
سرزنش انقلاب ها عملی بی فایده است. انقلاب پدیدەای اخلاقی و قانونی نیست که دربارەی آن به داوری نشست.
انقلاب ها خوب نیستند، خونبارند و در این باره کمتر استثنایی وجود دارد.
استفاده از قوەی قهریه برای دگرگونی سیاسی نمی تواند نرم و لطیف باشد.
بدتر از این لزوما نتیجەی مورد نظر و اهداف مصرح در دستور کار انقلابیون را به بار نمی آورد.
نه چپ گرایان و روشنفکرانی چون ساعدی نویسندەی نمایش انقلاب بودند و نه نیروهای اسلامی نام کارگردان و فیلمنامه نویس را به سرقت برده و متن آن را تغییر دادند.
در بهترین حالت کار هر دو کشف رویش و شکوفایی دگرگونی بود که به راه افتاده بود.
با این اوصاف پیدا کردن مقصر یا مقصران احتمالی ره به جایی نمی برد.
گمشدەی اصلی نه حل معمای انقلاب ها، بلکه ناکامی تاریخی ایرانیان در رسیدن به توسعه و دمکراسی است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
جوانکی آواره در غربت پاریس بر مزار غلامحسین ساعدی نویسندەی خوش قریحەی چپ گرا ادرار کرده است.
گویا جوان عاصی از اعضای جماعت سلطنت طلب است. به همین خاطر رفتار ناپسندش ولولەای در " میهن مجازی " به راه انداخته است،
منتقدان خشمگینانه می گویند صدای پای فاشیسم و استبدادی جدید را شنیدەاند!
اگر این ادعا مسموع باشد، ایرانیان دستکم سومین بار است که در یک قرن اخیر صدای پای این دو پدیدار پلید را از تاریک خانەهای اندیشەی سیاسی می شنوند.
نخستین بار سید حسن مدرس این صدا را از چکمەهای سردار سپە شنید و البته مسموع نگردید.
دومین بار سیدی قزوینی؛ علی اصغر حاج سید جوادی در خرداد 1359 گفت که آن را می شنود. اما با عتاب شمس آل احمد روبرو گردید که در حال داد و ستد نام و میراث جلال با دولت انقلابی بود و اظهار داشت:
صدای پای فاشیسم از جیرجیر کفش روشنفکران می آید نه نعلین پای آخوند!
ظاهرا ساعدی بخاطر نقش در انقلاب 1357 مورد غضب سلطنت طلبان قرار گرفته است.
آنان کیفرخواستی مشاع علیه انقلاب بهمن صادر و بی محابا همەی جریان های فکری و سیاسی ایران را از دم تیغ می گذرانند.
اگر شما می خواهید انفلاب ها را سرزنش کنید، باید نه تنها کل روشنفکران بلکه باید تمام تاریخ ایران را هم محکوم نمایید.
کلید تاریخ ایران قرن بیست در سه انقلاب است.
انقلاب مشروطه در 1906 که به شکست انجامید.
انقلاب اصلاحی ملی شدن صنعت نفت که در پی احیای آرمان های از دست رفتەی مشروطه بود و سوگمندانه ناکام ماند.
سرانجام انقلاب 1979 که پیروز شد و نیروهای رادیکال تر را به صحنه آورد و به انقطاع کامل از مرده ریگ انقلاب اول انجامید.
سرزنش انقلاب ها عملی بی فایده است. انقلاب پدیدەای اخلاقی و قانونی نیست که دربارەی آن به داوری نشست.
انقلاب ها خوب نیستند، خونبارند و در این باره کمتر استثنایی وجود دارد.
استفاده از قوەی قهریه برای دگرگونی سیاسی نمی تواند نرم و لطیف باشد.
بدتر از این لزوما نتیجەی مورد نظر و اهداف مصرح در دستور کار انقلابیون را به بار نمی آورد.
نه چپ گرایان و روشنفکرانی چون ساعدی نویسندەی نمایش انقلاب بودند و نه نیروهای اسلامی نام کارگردان و فیلمنامه نویس را به سرقت برده و متن آن را تغییر دادند.
در بهترین حالت کار هر دو کشف رویش و شکوفایی دگرگونی بود که به راه افتاده بود.
با این اوصاف پیدا کردن مقصر یا مقصران احتمالی ره به جایی نمی برد.
گمشدەی اصلی نه حل معمای انقلاب ها، بلکه ناکامی تاریخی ایرانیان در رسیدن به توسعه و دمکراسی است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1