■□■□■□■□■□■
میگن که یه روز سفیر انگلیس در دهلی از مسیری در حال گذر بود که یک جوان هندی لگدی به گاوی میزند
گاوی که در هندوستان مقدس است!
فرماندار انگلیسی پیاده شده و به سوی گاو میدود و گاو را میبوسد و تعظیم می کند!
بقیه مردم حاضر که می بینند یک غریبه اینقدر گاو را محترم می شمارد در جلوی گاو سجده میکنند و آن جوان را به شدت مجازات می کنند .
همراه فرماندار با تعجب می پرسد :
چرا این کار را کردید؟!
فرماندار می گوید :
لگد این جوان آگاه می رفت که فرهنگ هندوستان را هزار سال جلو بیندازد ، ولی من نگذاشتم!
♦️@seemorghbook
میگن که یه روز سفیر انگلیس در دهلی از مسیری در حال گذر بود که یک جوان هندی لگدی به گاوی میزند
گاوی که در هندوستان مقدس است!
فرماندار انگلیسی پیاده شده و به سوی گاو میدود و گاو را میبوسد و تعظیم می کند!
بقیه مردم حاضر که می بینند یک غریبه اینقدر گاو را محترم می شمارد در جلوی گاو سجده میکنند و آن جوان را به شدت مجازات می کنند .
همراه فرماندار با تعجب می پرسد :
چرا این کار را کردید؟!
فرماندار می گوید :
لگد این جوان آگاه می رفت که فرهنگ هندوستان را هزار سال جلو بیندازد ، ولی من نگذاشتم!
♦️@seemorghbook