تکمیلی/۲
📽️در حافظهها میماند
📽️علتش را میتوان در قد و قامت رعنای آن موقع سعید راد جستوجو کرد.
راد در عین خوشتیپی و قد بلند (همچون خود گله) خیلی خیلی بازیگر راستقامتی بود و ایست و ژستش خیلی سینمایی میزد.
گله اما شخصیتهایی را دوست میداشت که از معدل جامعه آمده باشند، مثل مرتضی عقیلی، که شده بود شهروندی درجه۲ در زیر پوست شب، یا بهروز وثوقی در نقش عباسچاخان (دشنه)، که لکنت زبان داشت و حتی آنتاگونیستی مثل حسین گیل فکرش را هم نمیکرد که توسط عباس اصطلاحاً نفله شود!
علی (علی نصیریان) در مهر گیاه هم همینطور بود، نصیریان در آنجا، بله، از آقای هالو فاصله گرفته بود، اما آن آدم جنزدهای شده بود که میتوانستی در بخشی از مردم تماشایشان کنی؛ کاراکتر قهرمانی که هیچ.
حتی ابیِ کندو هم در ابتدا، در قامت یک آدم میانهحال معارفه میشد؛ جوانی بدون بکگراند و با حسرتهای جنوبشهریاش.
گله در آثارش همواره میخواست قهرمان بیافریند؛ و قهرمانی ابی (در کندو) اتفاقا در صورت خونین و بدن تکهپاره او بود که در پایان تبلور و تجلی مییافت.
الان میتوان دریافت که چرا گله و سعید راد با هم کار نکردند.
راد همینطوریاش هم شمایلی ایستاده و قهرمانی داشت، با آن سینه ستبر و یک دست بلندتر و آویزانتر، که یادگار علاقه شدیدش به بازی بولینگ بود. او بولینگبازی قهار بود...
در فیلمهایش مثلا مثل دادشاه، عقابها و حتی در دوئل در دوران پیریاش هم همینطوری بود، شکستن در کار این کاریزما نبود.
فیلم دیگر امیر نادری (ساخت ایران) شاید برای همین بود که کار نکرد!
🪴حالا که خبر رسیده او رفته، همه خیلی خوب میدانیم که نرفته و نمیرود، علی خوشدست، بلوچی با چشمان آبی، خلبانی با حس قهرمانی و مهدی کافر (که با کنایه و تحقیر، نقش مقابلش را حسن طلا -با آکسانگذاری خاصاش- صدا میکرد)، از یادها نمیرود. هر کسی که او را دیده، از یادش نمیرود.
سعید راد مثل و عین شمایل بود، شمایلی که تصویرش همیشه باقی خواهد ماند؛ و این راز و تمیز «هنر» از سایر رشتهها است.
@r_dorost
📽️در حافظهها میماند
📽️علتش را میتوان در قد و قامت رعنای آن موقع سعید راد جستوجو کرد.
راد در عین خوشتیپی و قد بلند (همچون خود گله) خیلی خیلی بازیگر راستقامتی بود و ایست و ژستش خیلی سینمایی میزد.
گله اما شخصیتهایی را دوست میداشت که از معدل جامعه آمده باشند، مثل مرتضی عقیلی، که شده بود شهروندی درجه۲ در زیر پوست شب، یا بهروز وثوقی در نقش عباسچاخان (دشنه)، که لکنت زبان داشت و حتی آنتاگونیستی مثل حسین گیل فکرش را هم نمیکرد که توسط عباس اصطلاحاً نفله شود!
علی (علی نصیریان) در مهر گیاه هم همینطور بود، نصیریان در آنجا، بله، از آقای هالو فاصله گرفته بود، اما آن آدم جنزدهای شده بود که میتوانستی در بخشی از مردم تماشایشان کنی؛ کاراکتر قهرمانی که هیچ.
حتی ابیِ کندو هم در ابتدا، در قامت یک آدم میانهحال معارفه میشد؛ جوانی بدون بکگراند و با حسرتهای جنوبشهریاش.
گله در آثارش همواره میخواست قهرمان بیافریند؛ و قهرمانی ابی (در کندو) اتفاقا در صورت خونین و بدن تکهپاره او بود که در پایان تبلور و تجلی مییافت.
الان میتوان دریافت که چرا گله و سعید راد با هم کار نکردند.
راد همینطوریاش هم شمایلی ایستاده و قهرمانی داشت، با آن سینه ستبر و یک دست بلندتر و آویزانتر، که یادگار علاقه شدیدش به بازی بولینگ بود. او بولینگبازی قهار بود...
در فیلمهایش مثلا مثل دادشاه، عقابها و حتی در دوئل در دوران پیریاش هم همینطوری بود، شکستن در کار این کاریزما نبود.
فیلم دیگر امیر نادری (ساخت ایران) شاید برای همین بود که کار نکرد!
🪴حالا که خبر رسیده او رفته، همه خیلی خوب میدانیم که نرفته و نمیرود، علی خوشدست، بلوچی با چشمان آبی، خلبانی با حس قهرمانی و مهدی کافر (که با کنایه و تحقیر، نقش مقابلش را حسن طلا -با آکسانگذاری خاصاش- صدا میکرد)، از یادها نمیرود. هر کسی که او را دیده، از یادش نمیرود.
سعید راد مثل و عین شمایل بود، شمایلی که تصویرش همیشه باقی خواهد ماند؛ و این راز و تمیز «هنر» از سایر رشتهها است.
@r_dorost