Фильтр публикаций


‏من که بوسیدمت گذاشتمت کنار، ولی می‌شه یه بوس دیگه؟


(در همین حین، انتخاب واحد دانشگاه مغز وی را به تاراج میبرد)


گور بابای غم
من میرسم به چیزی که لایقم


شاید شنبلیله یه مشکلی داره که یکشنبه ها نمیلیله


تا همه بجنبند
دعوت همه را بکن.

بعضی را پای نیست
بعضی را از پای خبر نیست
پایشان خفته است؛

چون همه بجنبند
آنها مشفع شوند
به حکم موافقت.

« شمس تبریزی »






‏گاهی از دور تماشای تو دلخواه تر است
این چه راهیست که با فاصله کوتاه تر است


جمع نبند، منو تو یکی نیستیم.


از خودت تشکر کن.
مگه اینجا تجلیمون نیست؟


مگر خودت فقط اینو بهم بگی.
ولی چرا اینجا


شاید حرفی هست، فقط گفتنش سخت شده.


حرفی برای گفتن نیست.


کم پیدایی




هان مَشو نومید چون واقِف نِه‌ای از سِرِّ غیب
باشد اندر پرده بازی‌هایِ پنهان غم مخور

«حافظ»


هیچ اگر سایه پذیرد من هم میتونم دورت بگردم؟


کِل کشیدن را از معده‌ام آموختم، میراث آشفتگی اعصاب.




به چه چیزی میتوانم سوگند یاد کنم؟

Показано 20 последних публикаций.