آدمهای ناباب(@ocbooks).pdf
آدمهای ناباب - هاینریش بل
دنیای پیرامونم از زندگی تهی می نمود. زمین وسیع و گسترده ی گل آلود و تپه ها و پشته های شهر که از خرابی خانه ها به وجود آمده بود و آن قدر دور از دسترس می نمود، حالا با سرعت تصورناپذیری نزدیک می شود. پشت سرم شب فرا می رسید. همه جا سیاهی شب در پی من بود. گویی هرجا قدم می گذاشتم ظلمت و تباهی هم فرود می آمد، این را با چشم نمی دیدم اما با تمام وجودم احساس می کردم.
@ocbooks
دنیای پیرامونم از زندگی تهی می نمود. زمین وسیع و گسترده ی گل آلود و تپه ها و پشته های شهر که از خرابی خانه ها به وجود آمده بود و آن قدر دور از دسترس می نمود، حالا با سرعت تصورناپذیری نزدیک می شود. پشت سرم شب فرا می رسید. همه جا سیاهی شب در پی من بود. گویی هرجا قدم می گذاشتم ظلمت و تباهی هم فرود می آمد، این را با چشم نمی دیدم اما با تمام وجودم احساس می کردم.
@ocbooks