انقلاب اسلامی مانند انقلاب فرانسه و یا روسیه انقطاعی در تاریخ ایجاد کرده است یعنی یک جهت گیری کلی را تغییر داده است. تغییرات کلی و تاریخی را نمی توان با فلاکت و یا خوشبختی لحظه ای آدمها قضاوت کرد. باید دید انقلاب چه چیزی را و برای نیل به چه هدفی تغییر داده و میدهد؟ این مهم ترین معیار قضاوت انقلاب است. فرانسه پس از انقلاب دهه ها در سختی و ناآرامی داخلی و خارجی غلط زد اما امروز درخت انقلاب فرانسه درخت تناور پر محصولی شده که میوه هایش را فرزندانش میچینند. یک مثال ایرانی هم غیر از انقلاب اسلامی برای این پدیده داریم؛ پدید آمدن دولت شیعه ی صفوی در محاصره ی دولت های سنی مذهب عثمانی و ازبک اتفاقی که حدود یک قرن تمام برای ایران بجز جنگ،ویرانی و قحطی میاورد تا زمانی که شاه عباس توانست ازبکان و عثمانی را شکست بدهد و وضعیت پایدار و پر رونقی را در ایران شکل بدهد. ایران شیعه ی یک پارچه مستقل محصول انقلاب سیاسی و عقیدتی شاه اسماعیل صفوی در ایران بود مشابه این فرآیند در سال ۵۷ هم رخ داد. ایران که از عصر فتحعلی شاه تحت استعمار خارجی
و از خود باختگی داخلی روزگار میگذارند این بندها را گسست و در روز ۲۲ بهمن ۵۷ حقیقتا آزاد شد؛ هم دخالت و نفوذ آمریکایی هم از ایدئولوژی های وارداتی ناسیونالیسم و مارکسیسم. ایران به خودش برگشت و شد آنچه قبل از شکست هایش از روسیه بود. آنچه باعث بحرانی بودن تاریخ ایران بعد از انقلاب است همین بازگشت به خویشتن است رجعتی که هم از خودباختگی داخلی و هم جباریت خارجی مطلقا آن را نمی پذیرند و برای از میان برداشتنش رسمی و غیر رسمی در ائتلاف با هم هستند.
از آنجا که هر انقطاع تاریخی ای ذاتا بحران زا بوده و خلاف راحت طلبی و منفعت طلبی ذاتی انسانی است می توان نتیجه گرفت علت اصلی این انقطاع عقب ماندگی های مادی نبوده است_دقت کنید نمی گوییم تاثیر نداشته است_ و امور مادی تنها نقش تند تر کردن آتش ۵۷ را بازی کرده است؛ آنچه جان ها آتش زد چیز دیگری بود...
انقلاب شد چون انسان های جدیدی به وجود آمدند انسان هایی که با جهان موجود و مناسباتش مشکل داشتند این تغییر در سطح خرد به تغییر به سطح کلان یعنی به سقوط شاه و روییدن جبهه ی مقاومت انجامید.
تمام بحران های ایران از ۵۷ تا کنون در خدمت این بوده اند که آتش جانهای انقلابی ایرانی را خاموش کنند اینطور بگوییم انقلاب سال ۵۷ تمام نشد بلکه در ۵۷ شروع شد و همچنان در چهل و ششمین سالگردش در جریان است چرا؟ چون همچنان در پی تغییر محیط پیرامونش است و تثبیت نشده است. شاید آزار دهنده ترین ویژگی ایران پس از انقلاب هم همین باشد، عدم تثبیت. تمام بحرانها دنبال تثبیت کردن و بعد اسقاط انقلاب است بی جهت نیست که هم اپوزیسیون نظام دم به دم وعده ی سقوط نظام را میدهند و هم طرفداران انقلاب دائما در برهه ی حساس کنونی هستند حس تثبیت و آرامش در هیچ يک از طرفین وجود ندارد و این یعنی همچنان انقلاب جریان دارد و پیش و پس میرود. تا زمانی که ما برای اهدافمان تن به بحران ها بدهیم انقلاب ادامه خواهد داشت و زمانی که از بحرانها خسته شویم انقلاب خواهد مرد. در چهل و ششمین سالگرد این واقعه بزرگ که همزمان است با تورم افسار گسیخته و تهدید به بمباران ایران سوال انقلاب مانند گذشته این است، آیا تسلیم بحران ها خواهیم شد؟