◀️ آیا آمریکا و غرب به دنبال حفظ جمهوری اسلامی هستند؟ ـ بخش نخست
✍مهدی نصیری
همزمان، دو تحلیل اشتباه (به زعم حقیر) در باره رابطه آمریکا و غرب با ایران در اذهان بسیاری ریشه دوانیده است:
۱. عامل اصلی رفتن شاه از ایران و پیروزی انقلاب ۵۷، تصمیم و توافق پشت پرده آمریکا و غرب با رهبران انقلاب بود.
۲. منافع آمریکا و غرب در بقای جمهوری اسلامی است و اجازه نخواهند داد این نظام ساقط شود.
نقد و بررسی اشتباه اول: شواهد بسیاری علیه این دیدگاه که اغلب از سوی طرفداران نظام پادشاهی پهلوی مطرح می شود، وجود دارد که هم آمریکا و هم انگلیس و دیگر کشورهای غربی تا چند ماه مانده به بهمن ۵۷، مدافع نظام پهلوی بودند و با محمد رضاه شاه به عنوان متحدی مورد اعتماد ـ که البته بعضا قدرت نمایی هایی هم در برابر آنها داشت ـ تعامل داشتند. تا قبل از آبان ۵۷ اظهار نظرهای مقامات آمریکایی و انگلیسی در حمایت از شاه است و اگر در مواردی چون نقض حقوق بشر و یا فقدان دموکراسی مورد انتقاد مقامات غربی قرار می گرفت نه به خاطر تضعیف شاه که به جهت تقویت و حفظ او بود.
از نیمه دوم ۵۷ بود که با اوج گیری تظاهرات و حضور میلیونی ایرانیان، تحلیل و جمع بندی آمریکا و غرب به این سمت و سو رفت که امکان مهار انقلاب و بقای شاه وجود ندارد اما در گام اول تلاش کرد با تغییراتی چون رفتن شاه از ایران و نخست وزیری بختیار انقلاب را مهار کند و در ادامه به دلیل عدم توفیق، وارد مذاکره با چند تن از اطرافیان آقای خمینی برای تعامل و همکاری با نظام سیاسی آینده شد.
تحلیل غرب از این که شاه امکان بقا ندارد و انقلاب قابل مهار و توقف نیست کاملا واقع بینانه بود و در برابر این وضعیت، تنها امکان، تشویق ارتش به کودتا علیه انقلاب بود که قطعا به خونریزی ای بسیار گسترده و شکست می انجامید و حتی خطر تسلط مارکسیستها و چپ ها را با حمایت شوروی در پی داشت.
بر خلاف روایتهای شایع چند دهه گذشته، بر اساس اسناد منتشر شده سازمان سیا در چهار سال پیش، معلوم شد که ژنرال هایزر آمریکایی نه برای تشویق ارتش به کودتا که برای جلوگیری از یک کودتای خسارت بار و خونین به ایران سفر کرده بود.
البته آمریکا امیدوار بود که رهبری انقلاب به دلیل مذهبی بودن به دامن شورویها نمی غلطد و می تواند با نظام جدید وارد تعامل برد ـ برد شود اما از سوی دیگر گویا جنون غرب ستیزی انقلاب ۵۷ را پیش بینی نمی کرد و این که نظام حاصل این انقلاب وارد ستیزی کور با آمریکا و غرب شده و تا ۴۴ سال بعد ادامه پیدا می کند، هر چند اگر این را هم حدس می زد، به نظر می رسد گزینه دیگری جز تلاش برای تعامل با جمهوری اسلامی در پیش رو نداشت.
اگر آیت الله خمینی درکی درست و خردمندانه از سیاست و روابط بین الملل می داشت و با تاثیرپذیری از اسلام تکفیری سلفی و اخوانی و فداییان اسلامی و با فضا سازیهای رندانه و شیطنت آمیز چپها و توده ای ها به دام غرب ستیزی نمی افتاد، شاید می توانست نظام اسلامی مورد نظر خود را با همه وجوه غیر دموکراتیک اش مستقر کند و حکمرانی ای مشابه کشورهای پادشاهی عرب منطقه تجربه کند، اما بخت یار او و مردم و کشور ایران نبود و حاصل انقلاب ۵۷، در مجموع عقب ماندگی و زندگی ستیزی و استبدادی بسیار قوی تر از استبداد پیش از انقلاب با رنگ و لعاب دین و مذهب بود و حالا در چهل و چهارمین سال عمر نظام، از یک سو در جبهه خارجی، ایران و ایرانیان را با خطر جنگ خطرناکی دیگر مواجه کرده و از دیگر سو در اوج فساد و تباهی و ناکارآمدی در حکمرانی، نبردی خیابانی با زنان و بانوان مظلوم و بی دفاع راه انداخته و کاملا در لبه پرتگاه قرار گرفته است.
آیا آمریکا و غرب موافق بقای چنین نظام و رژیمی هستند و مانع از فروپاشی و سقوط آن خواهند شد؟ پاسخ این پرسش را در یادداشت بعدی خواهیم داد.
#پایگاه_خبری_جانبازان_جنگ_تحمیلی
@janbazanesabz