⭕️ آیا دو خط توضیح دربارهٔ وفاق و توافق کافی است؟
✍🏻 محمدرضا جلائیپور
دوست و برادر عزیز و فاضلم، دکتر علی سرزعیم، در یادداشتی توضیح داده که چرا در همایش وفاق ملی شرکت نکردهاست. ضمن همراهی با دغدغهٔ ایشان، دو پیشفرض و مبنای نقدشان را در گفتگویی با ایشان نقد کردم که در اجابت دعوتشان اینجا به اختصار مکتوب میکنم.
فرض خطای اول ایشان این است که رویداد «گفتوگوی ملی دربارهٔ وفاق ملی» را به اشتباه پرهزینه و از همایشهای معمول حکومتی با خروجیهای آرشیوی محسوب کردهاند. اگر در خود این رویداد شرکت میکردند برایشان واضح میشد که از قضا این رویداد برای تکرار نکردن خطای همایشهای پرهزینه و خشک، هم بسیار کمهزینه بودهاست و هم قالب و محتوایی نو داشته است.
در این رویداد، حتی یک ریال به سخنرانان پرداخت نشد، حتی یک ریال صرف تبلیغات نشد و صرفا به اطلاعرسانی رایگان آنلاین اکتفا شد، حتی یک برگه کاغذ یا بسته هدیه یا هر چیز هزینهبر دیگر به شرکتکنندگان داده نشد، قالب رویداد یازده پنل گفتوگوی زنده و غیرخشک و مسالهمحورِ هفتاد صاحبنظر متنوع بود، حتی اعضای کابینه صرفا شنوندهٔ پنلهای گفتوگوی صاحبنظران بودند و کل برنامه از همایشهای خشک دانشگاهی و حاکمیتی فاصله داشت. هر پنل هم حاوی چند بحث چالشی بود و به همین دلیل شرکتکنندگان را برای ۱۲ ساعت متوالی مخاطب خود نگاه داشت و محتوایش تیتر یک ده روزنامهٔ کشور شد. محتوای سخنان پنلیستها هم صرفا در قالبهای ویدیویی و صوتی و مکتوب، به شکل دیجیتال و رایگان منتشر شده و خواهد شد و حتی یک ریال صرف چاپ کتابهای آرشیوی بیخواننده نخواهد شد.
فرض خطای دوم ایشان این است که وفاق ملی و توافقگرایی نیازی به تبیین نظری و استفاده از تجارب قبلی ایران و سایر کشورها ندارد. به نظرم از قضا وفاق ملی و توافقگرایی در سیاست داخلی ایران از جوانههای نورستهای است که پشتوانههای غنی نظری و تجربیاش برای بسیاری از شهروندان و حتی سیاستمداران روشن نیست. ماجرا فراتر از بدهوبستان است و به ویژه در دو دههٔ گذشته، در ادبیات مطالعات توسعه و مردمسالاری، اقتصاد سیاسیِ توسعه و جامعهشناسیِ تکوین دولت باظرفیت و در تجارب گشایشهای تدریجی توسعهآفرین، بسیار بیش از گذشته، وفاق و توافقگرایی و ذینفعسازی برای گشایش و ترتیبات نهادی عادلانه و فراگیرتر به عنوان یکی از لوازم توسعه و اصلاحاتِ مردمسالارانه مورد توجه قرار گرفته است، به ویژه در استقرارهای سیاسیِ مشابه ما و نظمهای دسترسی محدود و نظامهای هیبریدی.
متاسفانه این ادبیات و تجارب هنوز به قدر کافی در ایران و زبان فارسی معرفی نشده است. اساسا یکی از مهمترین معضلات قواعد بازی و فرهنگ سیاسی در ایران معاصر، غلبهٔ سیاست ستیز و برد-باختی بوده است و تقویت سیاست توافقگرا و گشایشگر و برد-بردی به تمهیدات نظری و نهادی بسیار نیرومندتری نیازمند است. مبانی نظریِ غنی و ضرورتهای عملیِ مهم وفاق، چه در معنای توافقگراییِ مورد نظر پریچت و همکاران در کتابِ ارزشمند Deals and development، چه در معنای اجماع مورد نظر درکون در Gambling on development، چه در معنای مشارکتِ هممسالهها در کشف و حل مساله، چه در معنای عدالتبنیاد و اجماع همپوشانِ رالزی، چه در معنای همبستگیِ نودورکیمی و کاهش شکافها، چه در معنای ذینفعسازی برای گشایش در معنای نو نورثی، و چه در معنای تبدیل سیاست همفرسا و منازعه و حذف و ستیز و حاصلجمعصفر به سیاستِ همافزا و بهرسمیتشناسی و توافق و همیاری و «دعوا نکنیم» (به تعبیر مسعود پزشکیان)، همه هنوز در فضای عمومی و حتی دانشگاهی و روشنفکری و سیاسی ایران به قدر کافی کاویده و تبیین و شناخته نشده است.
توافقگرایی در سیاست خارجی لااقل سه دهه است که در ایران بالیده است، اما نهال نوپای توافقگرایی در سیاست داخلی هنوز نحیف است و به هیچ عنوان با دو خط توضیح پا نمیگیرد و پا گرفتنش سالها گفتوگو و تولید و نشر محتوا و ساختن دستاورد و نهاد میطلبد. واقعیت این است که در این زمینه هم ضعف نظری داریم و هم ضعف عملی.
@jalaeipour
✍🏻 محمدرضا جلائیپور
دوست و برادر عزیز و فاضلم، دکتر علی سرزعیم، در یادداشتی توضیح داده که چرا در همایش وفاق ملی شرکت نکردهاست. ضمن همراهی با دغدغهٔ ایشان، دو پیشفرض و مبنای نقدشان را در گفتگویی با ایشان نقد کردم که در اجابت دعوتشان اینجا به اختصار مکتوب میکنم.
فرض خطای اول ایشان این است که رویداد «گفتوگوی ملی دربارهٔ وفاق ملی» را به اشتباه پرهزینه و از همایشهای معمول حکومتی با خروجیهای آرشیوی محسوب کردهاند. اگر در خود این رویداد شرکت میکردند برایشان واضح میشد که از قضا این رویداد برای تکرار نکردن خطای همایشهای پرهزینه و خشک، هم بسیار کمهزینه بودهاست و هم قالب و محتوایی نو داشته است.
در این رویداد، حتی یک ریال به سخنرانان پرداخت نشد، حتی یک ریال صرف تبلیغات نشد و صرفا به اطلاعرسانی رایگان آنلاین اکتفا شد، حتی یک برگه کاغذ یا بسته هدیه یا هر چیز هزینهبر دیگر به شرکتکنندگان داده نشد، قالب رویداد یازده پنل گفتوگوی زنده و غیرخشک و مسالهمحورِ هفتاد صاحبنظر متنوع بود، حتی اعضای کابینه صرفا شنوندهٔ پنلهای گفتوگوی صاحبنظران بودند و کل برنامه از همایشهای خشک دانشگاهی و حاکمیتی فاصله داشت. هر پنل هم حاوی چند بحث چالشی بود و به همین دلیل شرکتکنندگان را برای ۱۲ ساعت متوالی مخاطب خود نگاه داشت و محتوایش تیتر یک ده روزنامهٔ کشور شد. محتوای سخنان پنلیستها هم صرفا در قالبهای ویدیویی و صوتی و مکتوب، به شکل دیجیتال و رایگان منتشر شده و خواهد شد و حتی یک ریال صرف چاپ کتابهای آرشیوی بیخواننده نخواهد شد.
فرض خطای دوم ایشان این است که وفاق ملی و توافقگرایی نیازی به تبیین نظری و استفاده از تجارب قبلی ایران و سایر کشورها ندارد. به نظرم از قضا وفاق ملی و توافقگرایی در سیاست داخلی ایران از جوانههای نورستهای است که پشتوانههای غنی نظری و تجربیاش برای بسیاری از شهروندان و حتی سیاستمداران روشن نیست. ماجرا فراتر از بدهوبستان است و به ویژه در دو دههٔ گذشته، در ادبیات مطالعات توسعه و مردمسالاری، اقتصاد سیاسیِ توسعه و جامعهشناسیِ تکوین دولت باظرفیت و در تجارب گشایشهای تدریجی توسعهآفرین، بسیار بیش از گذشته، وفاق و توافقگرایی و ذینفعسازی برای گشایش و ترتیبات نهادی عادلانه و فراگیرتر به عنوان یکی از لوازم توسعه و اصلاحاتِ مردمسالارانه مورد توجه قرار گرفته است، به ویژه در استقرارهای سیاسیِ مشابه ما و نظمهای دسترسی محدود و نظامهای هیبریدی.
متاسفانه این ادبیات و تجارب هنوز به قدر کافی در ایران و زبان فارسی معرفی نشده است. اساسا یکی از مهمترین معضلات قواعد بازی و فرهنگ سیاسی در ایران معاصر، غلبهٔ سیاست ستیز و برد-باختی بوده است و تقویت سیاست توافقگرا و گشایشگر و برد-بردی به تمهیدات نظری و نهادی بسیار نیرومندتری نیازمند است. مبانی نظریِ غنی و ضرورتهای عملیِ مهم وفاق، چه در معنای توافقگراییِ مورد نظر پریچت و همکاران در کتابِ ارزشمند Deals and development، چه در معنای اجماع مورد نظر درکون در Gambling on development، چه در معنای مشارکتِ هممسالهها در کشف و حل مساله، چه در معنای عدالتبنیاد و اجماع همپوشانِ رالزی، چه در معنای همبستگیِ نودورکیمی و کاهش شکافها، چه در معنای ذینفعسازی برای گشایش در معنای نو نورثی، و چه در معنای تبدیل سیاست همفرسا و منازعه و حذف و ستیز و حاصلجمعصفر به سیاستِ همافزا و بهرسمیتشناسی و توافق و همیاری و «دعوا نکنیم» (به تعبیر مسعود پزشکیان)، همه هنوز در فضای عمومی و حتی دانشگاهی و روشنفکری و سیاسی ایران به قدر کافی کاویده و تبیین و شناخته نشده است.
توافقگرایی در سیاست خارجی لااقل سه دهه است که در ایران بالیده است، اما نهال نوپای توافقگرایی در سیاست داخلی هنوز نحیف است و به هیچ عنوان با دو خط توضیح پا نمیگیرد و پا گرفتنش سالها گفتوگو و تولید و نشر محتوا و ساختن دستاورد و نهاد میطلبد. واقعیت این است که در این زمینه هم ضعف نظری داریم و هم ضعف عملی.
@jalaeipour