" هوشنگ ابتهاج "


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


"همه آفاق گرفته‌ست صدای سخنم "
کانال تخصصیِ اشعار استاد #هوشنگ_ابتهاج
متخلص #ه_ا_سایه
و
دیگر #اشعار کهن و معاصر
«این کانال رسمی #نمیباشد» و صرفا برای طرفداران استاد تاسیس شده..استاد هیچ صفحه رسمی #ندارند

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
تنم افتاده خونین زیر این آوار شب ، اما
دری زین دخمه سوی خانهٔ خورشید بگشادم

الا ای صبح آزادی به یاد آور در آن شادی
کزین شب‌های ناباور منت آواز می‌دادم

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj


.
ارغوان می‌بینی؟
به تماشاگه ویرانی ما آمده‌اند
مانده‌ایم تا ببینیم نبودن را
آخر قصه شنودن را
پشت این پنجره‌ی بسته هنوز
عطر آواز بنان مانده است
شهریار اینجا
شعر نقاشش را خوانده است
آن شب افشاری
با کسایی و قوامی و ادیب
تا قرایی و فرود
وان درآمد از اوج
شجریان، لطفی
چه شبی بود، دریغ
زندگی روی از این غمکده گردانیده است
ارغوان
در و دیوار غریب افتاده چه تماشا دارد؟

@hoshang_ebtehhaj


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
چنین نشسته به خاکم مبین که در طلبت
سمند همت ما چابک است و چست هنوز

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj


نقشی که باران می‌زند بر خاک
خطی پریشان از سرگذشت ِتیرهٔ ابرست
ابری که سرگردان به کوه و دشت می‌راند
تا خود کدامین جویبارش خُرد
روزی به دریا بازگردانَد ...

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj


آن کو به دل دردی ندارد، آدمی نیست

بیزارم از بازار این بی‌هیچ دردان !

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj


گفتمش؛
شیرین‌ترین آواز چیست ؟
چشم غمگینش به رویم خیره ماند
قطره قطره اشکش از مژگان چکید
لرزه افتادش به گیسوی بلند
زیر لب غمناک خواند:
"نالهٔ زنجیرها بر دست من ...

در میان اشک‌ها پرسیدمش؛
خوش‌ترین لبخند چیست
شعله‌ای در چشم تاريکش شکفت
جوش خون در گونه‌‌اش آتش‌فشاند
گفت لبخندی که عشق سربلند
وقت مردن بر لب مردان نشاند

من ز جا برخاستم؛
بوسیدمش

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
تو از کدام راه می‌رسی ؟!...

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj


گفتمش؛
شیرین‌ترین آواز چیست ؟
چشم غمگینش به رویم خیره ماند
قطره قطره اشکش از مژگان چکید
لرزه افتادش به گیسوی بلند
زیر لب غمناک خواند:
"نالهٔ زنجیرها بر دست من ...

در میان اشک‌ها پرسیدمش؛
خوش‌ترین لبخند چیست
شعله‌ای در چشم تاريکش شکفت
جوش خون در گونه‌‌اش آتش‌فشاند
گفت لبخندی که عشق سربلند
وقت مردن بر لب مردان نشاند

من ز جا برخاستم؛
بوسیدمش

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
در اینجا سینه‌ٔ من چون تو زخمی است
در اینجا
دمادم
دارکوبی بر درخت پیر می‌‌کوبد
دمادم…

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
من نمی‌دانستم معنی هرگز را
تو چرا بازنگشتی دیگر؟

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj


خیالِ دلکشِ پرواز در طراوتِ ابر
به خواب می‌ماند ...

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

21k 0 108 114

Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
چیست دریا؟
چشم پر اشک زمین

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj


چون خواب ناز بود که باز از سرم گذشت
نامهربان من که به ناز از برم گذشت

چون ابر نو بهـار بگریم درین چمن
از حسرت گلی که ز چشم ترم گذشت

منظور من که منظره افروز عالمی ست
چون برق خنده‌ای زد و از منظرم گذشت

آخر به عزم پرسش پروانه شمع بزم
آمد ولی چو باد به خاکسترم گذشت

دریای لطف بودی و من مانده با سراب
دل آنگهت شناخت که آب از سرم گذشت

منّت کش خیال تواَم کز سر کَرم
همخوابه‌ی شبم شد و بر بسترم گذشت

جان پرورست لطف تو ای اشک ژاله ،
لیک دیر آمدی و کار گل پرپرم گذشت

خوناب درد گشت و ز چشمم فرو چکید
هر آرزو که از دل خوش باورم گذشت

صدچشمه اشک غم شد و صدباغ لاله داغ
هر دم که خاطرات تو از خاطرم گذشت

خوش سایه روشنی است تماشای یار را
این دود آه و شعله که بر دفترم گذشت

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
این رسم برادریه؟!...
@hoshang_ebtehhaj

24k 0 274 108

حاصلی از هنر عشق تو جز حرمان نیست
آه از این درد که جز مرگ منش درمان نیست
 
این همه رنج کشیدیم و نمی دانستیم
که بلاهای وصال تو کم از هجران نیست

آنچنان سوخته این خاک بلاکش که دگر
انتظار مددی از کرم باران نیست
 
به وفای تو طمع بستم و عمر از کف رفت
آن خطا را به حقیقت کم از این تاوان نیست

این چه تیغ است که در هر رگ من زخمی ازوست 
گر بگویم که تو در خون منی بهتان نیست
 
رنج دیرینه انسان به مداوا نرسید
علت آن است که بیمار و طبیب انسان نیست
 
صبر بر داغ دل سوخته باید چون شمع
لایق صحبت بزم تو شدن آسان نیست

تب و تاب غم عشقت دل دریا طلبد
هر تنک حوصله را طاقت این طوفان نیست
 
سایه صد عمر در این قصه به سر رفت و هنوز
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست...

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
از تن زنده روان است روان تو، که گفت
بی تن زنده روان است روان تو؟ که نیست!


#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj

28k 0 169 118

باز شوق یوسفم دامن گرفت
پیر ما را بوی پیراهن گرفت

ای دریغا نازک آرای تنش
بوی خون می آید از پیراهنش

ای برادرها خبر چون می برید ؟
این سفر آن گرگ یوسف را درید

یوسف من پس چه شد پیراهنت ؟
برچه خاکی ریخت خون روشنت ؟

بر زمین سرد خون گرم تو
ریخت آن گرگ و نبودش شرم تو

تا نپنداری ز یادت غافلم
گریه می جوشد شب و روز از دلم

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
#هوشنگ_ابتهاج در دانشگاه مریلند

@hoshang_ebtehhaj


می‌روی اما گریز چشم وحشی رنگ تو
راز این اندوه بی آرام نتواند نهفت
می روی خاموش و می پیچد به گوش خسته ام
آنچه با من لرزش لبهای بی تاب تو گفت؛

چیست ای دلدار این اندوه بی آرام چیست
کز نگاهت می تراود نازدار و شرمگین ؟
آه می لرزد دلم از ناله ای اندوه بار
کیست این بیمار در چشمت که می گرید حزین ؟

چون خزان آرا گل مهتاب رویا رنگ و مست
می شکوفد در نگاهت راز عشقی ناشکیب
وز میان سایه های وحشی اندوه رنگ
خنده می ریزید به چشمت آرزویی دل فریب

چون صفای آسمان در صبح نمناک بهار
می تراود از نگاهت گریه پنهان دوش
آری ای چشم گریز آهنگ سامان سوخته
بر چه گریان گشته بودی دوش ؟ از من وامپوش

بر چه گریان گشته بودی ؟ آه ای چشم سیاه
از تپیدن باز می ماند دل خوش باورم
در گمان اینکه شاید شاید آن اشک نهان
بود در خلوت سرای سینه ات یادآورم

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj


تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورها

نشانده ای مرا کنون به زورقی
ز عاجها، ز ابرها، بلورها

مرا ببر امید دلنواز من
ببر به شهر شعرها و شورها

#زادروز_فروغ_فرخزاد_گرامی🌹
@hoshang_ebtehhaj

Показано 20 последних публикаций.