🔴پیروزی داعش بر خامنهای
✍میراصغر موسوی
👈سخنان اخیر آقای خامنهای نگران کننده است. حرفهایی که میگوید، با امور جاری جور نیست. چیزهایی که بر زبان میآورد: تکههایی از اوهام شخصی است. او مسائل را نادیده پشتسر میگذارد- و یا از آن بیخبر است و نمیدانم چه پیش آمده و وضعیت چگونه است.
وقتی از سقوط سوریه حرف می زند، لحن و گفتارش را خونسَرد و خنثی میسازد. و از آن انقباضهای پر از خشم و عصبانیت و نفرت خبری نیست. گویی درونش تهی شده و، احساس غرور آور بُرد و پیروزی و حس خِفَت و خواری و سر شکستگی ناشی از باخت و شکست به درونش نفوذ نکرده، فقط به گوشش خورده و عبور کرده است.
دیگر، واژههایِ دشمنِ صهیونیستی و آمریکایِ جنایتکار با تندی بیان نمی شود. خواه ناخواه درماندگیاش به چشم میآید و محسوس است. هر آنچه میگوید، تهی است: هم از معنا و هم از تصمیم.
به نظر چنین میآید: خامنهای حافظهی خود را از دست داده و به یاد ندارد در 29بهمن 96 در باره آمریکا چه گفته و اکنون دارد چه میگوید.
اما یقین، او حافظهی خود را از دست نداده، میخواهد نعل وارونه بزند. درست در همینجا است که همه چیز به مسخره و مضحکه تبدیل میشود. خوشبختانه اسناد غیرِ محرَمانه همه در دسترس است و دسترسی به آن راحت و آسان.
"جنگ سوریه که شروع شده بود بعضیها میگفتند یک خرده کوتاه بیاییم بشار جابجا شود. حضرت آقا آن روز گفتند بشار اسد باید حفظ شود."
خودِ شخص آقا در آن دیدار که بشار اسد بدون اطلاع دولت ایران- و رئیس جمهور و وزیرِخارجه با همراهیِ سردار سلیمانی وارد ایران شد و با او دیدار کرد، اسد را "سردار جهانِ عرب" نامید.
حالا در موقعیتی که قرار داریم، اسد سرداری فراری است و سلیمانی نیز توسط آمریکاییها کشته شد. در واقع از آن دو سردار، یکی توسط اسرائیل و آمریکا کشته شد و دیگری توسط همان دو فراری داده شد.
از زمان آغاز جنبشِ اعتراضی مردم سوریه علیه رژیم اسد، هدف رهبر ایران حفظ رژیم بشار اسد بود. مبارزه با دشمن فرضی که اگر در دمشق نابود نمیشد، باید در پشت مرزهای کشور با آن میجنگیدیم، دروغ است:
"رهبری به سردار سلیمانی گفت برو بشار اسد را حفظ کن. آن موقع هنوز داعش نبود، مخالفین بشار اسد بودند که قیام کرده بودند. داعش بعدا به وجود آمد."
صدها هزار نفر در جنگ داخلی سوریه کشته شدند. مثلث ایران و روسیه و سوریه در قتل صدها هزار نفر کشته و میلیونها آواره، و ویرانی کامل کشور سوریه دخیل هستند و رژیم ایران دستش به همه آن خونها آلوده شده و پاک شدنی نیست.
اکنون با شکست مفتضحانه در سوریه این دستهای خونآلود را چه باید کرد؟ رهبر ایران تلاش میکند آنها را پنهان سازد. ببینیم او در باره ضرورت حضور ایران در سوریه چه میگوید:
" داعش یعنی بمب ناامنی. داعش به معنای این بود...به نقطه اصلی و هدف نهایی، یعنی جمهوری اسلامی ایران بیاید، جمهوری اسلامی ایران را ناامن کند. معنای داعش یعنی این".
خامنهای میگوید: ما برای خنثی سازی این بمب به سوریه رفتیم و آنجا جنگیدیم تا داعش را نابود کنیم و ناچار نشویم در پشت مرزهایِ خودمان با آنان بجنگیم.
این ادعا بارها توسط نیروهای ارشد سپاه رد شده و زمان لشگرکشی نظامی ایران به آن کشور نیز در ماههای آغازین " بهار عربی " بوده که برای سرکوبِ مردم معترض و اپوزیسیون رژیم آدمکش سوریه صورت گرفته است.
بر شکست چشم بستن و آن را به زبان نیاوردن یک چیز است، اما باز و باز، برای صدمین بار دروغ به خورد مردم دادن نابخشودنی است.
خامنهای برای توجیه حضور و از پی آن شکست فضاحت بار در سوریه، به روایتی از حضرت امیر متوسل می شود. روایتی که ناظر بر جنگ داخلی است و به " کوفیان"دلزده از جنگ هشدار می دهد، اگر به جنگ نروید مجبور می شوید با " شامیها " در درون خانه های خود بجنگید.
او همیشه از تحریف محتوایی تاریخ، بنا به موقعیت و موضوعیت ماجرا استفاده می کند. چندی قبل نیز به تکهای از یک نیایش امام سجاد اشاره کرد تا همکاریاش با " حوثیها " که مورد لعن " شیعه اثنی عَشری " هستند را توجیه کند.
مواضع او در باره اقلیتهای شیعی و نیز مسلمانان اهل سنت واضح است. جمعهی سیاه در بلوچستان از نتایج همان مواضع است. با اینحال و به فرض پذیرفتن دلایلی که خامنهای مطرح می کند، او شکست خورده است و باید مسئولیت این شکست مفتضحانه و فاجعه بار را عهده بگیرد و پاسخگو باشد و بگوید:
پس چطور شد داعش بر سوریه حاکم شد. بشار اسد در روسیه چه میکند. با فروپاشی حزبالله و کشته شدن نصرالله، چه کسی و در چه زمانی در قدس نماز میخواند. حیفا و تلآویو کی با خاک یکسان میشود. ...؟
✍میراصغر موسوی
👈سخنان اخیر آقای خامنهای نگران کننده است. حرفهایی که میگوید، با امور جاری جور نیست. چیزهایی که بر زبان میآورد: تکههایی از اوهام شخصی است. او مسائل را نادیده پشتسر میگذارد- و یا از آن بیخبر است و نمیدانم چه پیش آمده و وضعیت چگونه است.
وقتی از سقوط سوریه حرف می زند، لحن و گفتارش را خونسَرد و خنثی میسازد. و از آن انقباضهای پر از خشم و عصبانیت و نفرت خبری نیست. گویی درونش تهی شده و، احساس غرور آور بُرد و پیروزی و حس خِفَت و خواری و سر شکستگی ناشی از باخت و شکست به درونش نفوذ نکرده، فقط به گوشش خورده و عبور کرده است.
دیگر، واژههایِ دشمنِ صهیونیستی و آمریکایِ جنایتکار با تندی بیان نمی شود. خواه ناخواه درماندگیاش به چشم میآید و محسوس است. هر آنچه میگوید، تهی است: هم از معنا و هم از تصمیم.
به نظر چنین میآید: خامنهای حافظهی خود را از دست داده و به یاد ندارد در 29بهمن 96 در باره آمریکا چه گفته و اکنون دارد چه میگوید.
اما یقین، او حافظهی خود را از دست نداده، میخواهد نعل وارونه بزند. درست در همینجا است که همه چیز به مسخره و مضحکه تبدیل میشود. خوشبختانه اسناد غیرِ محرَمانه همه در دسترس است و دسترسی به آن راحت و آسان.
"جنگ سوریه که شروع شده بود بعضیها میگفتند یک خرده کوتاه بیاییم بشار جابجا شود. حضرت آقا آن روز گفتند بشار اسد باید حفظ شود."
خودِ شخص آقا در آن دیدار که بشار اسد بدون اطلاع دولت ایران- و رئیس جمهور و وزیرِخارجه با همراهیِ سردار سلیمانی وارد ایران شد و با او دیدار کرد، اسد را "سردار جهانِ عرب" نامید.
حالا در موقعیتی که قرار داریم، اسد سرداری فراری است و سلیمانی نیز توسط آمریکاییها کشته شد. در واقع از آن دو سردار، یکی توسط اسرائیل و آمریکا کشته شد و دیگری توسط همان دو فراری داده شد.
از زمان آغاز جنبشِ اعتراضی مردم سوریه علیه رژیم اسد، هدف رهبر ایران حفظ رژیم بشار اسد بود. مبارزه با دشمن فرضی که اگر در دمشق نابود نمیشد، باید در پشت مرزهای کشور با آن میجنگیدیم، دروغ است:
"رهبری به سردار سلیمانی گفت برو بشار اسد را حفظ کن. آن موقع هنوز داعش نبود، مخالفین بشار اسد بودند که قیام کرده بودند. داعش بعدا به وجود آمد."
صدها هزار نفر در جنگ داخلی سوریه کشته شدند. مثلث ایران و روسیه و سوریه در قتل صدها هزار نفر کشته و میلیونها آواره، و ویرانی کامل کشور سوریه دخیل هستند و رژیم ایران دستش به همه آن خونها آلوده شده و پاک شدنی نیست.
اکنون با شکست مفتضحانه در سوریه این دستهای خونآلود را چه باید کرد؟ رهبر ایران تلاش میکند آنها را پنهان سازد. ببینیم او در باره ضرورت حضور ایران در سوریه چه میگوید:
" داعش یعنی بمب ناامنی. داعش به معنای این بود...به نقطه اصلی و هدف نهایی، یعنی جمهوری اسلامی ایران بیاید، جمهوری اسلامی ایران را ناامن کند. معنای داعش یعنی این".
خامنهای میگوید: ما برای خنثی سازی این بمب به سوریه رفتیم و آنجا جنگیدیم تا داعش را نابود کنیم و ناچار نشویم در پشت مرزهایِ خودمان با آنان بجنگیم.
این ادعا بارها توسط نیروهای ارشد سپاه رد شده و زمان لشگرکشی نظامی ایران به آن کشور نیز در ماههای آغازین " بهار عربی " بوده که برای سرکوبِ مردم معترض و اپوزیسیون رژیم آدمکش سوریه صورت گرفته است.
بر شکست چشم بستن و آن را به زبان نیاوردن یک چیز است، اما باز و باز، برای صدمین بار دروغ به خورد مردم دادن نابخشودنی است.
خامنهای برای توجیه حضور و از پی آن شکست فضاحت بار در سوریه، به روایتی از حضرت امیر متوسل می شود. روایتی که ناظر بر جنگ داخلی است و به " کوفیان"دلزده از جنگ هشدار می دهد، اگر به جنگ نروید مجبور می شوید با " شامیها " در درون خانه های خود بجنگید.
او همیشه از تحریف محتوایی تاریخ، بنا به موقعیت و موضوعیت ماجرا استفاده می کند. چندی قبل نیز به تکهای از یک نیایش امام سجاد اشاره کرد تا همکاریاش با " حوثیها " که مورد لعن " شیعه اثنی عَشری " هستند را توجیه کند.
مواضع او در باره اقلیتهای شیعی و نیز مسلمانان اهل سنت واضح است. جمعهی سیاه در بلوچستان از نتایج همان مواضع است. با اینحال و به فرض پذیرفتن دلایلی که خامنهای مطرح می کند، او شکست خورده است و باید مسئولیت این شکست مفتضحانه و فاجعه بار را عهده بگیرد و پاسخگو باشد و بگوید:
پس چطور شد داعش بر سوریه حاکم شد. بشار اسد در روسیه چه میکند. با فروپاشی حزبالله و کشته شدن نصرالله، چه کسی و در چه زمانی در قدس نماز میخواند. حیفا و تلآویو کی با خاک یکسان میشود. ...؟